نگاهی به ماهیت سینمای ایران تا پیش ازسال 1357 (بخش هفتم)
ناقوس مرگ و نفرین
پژمان کریمی
آوردهاند هنگامی که رضا میرپنج مشهور به رضا قلدر، با کمک سرجاسوس لندن در خاورمیانه - اردشیر جی ریپورتر- و ژنرال آیرونساید انگلیسی، به میدان سیاست و سیاستپیشگی رانده شد و بخت قدرت و تاج سلطنت یافت نام پهلوی را برگزید.
جهل تاریخ!
میگویند؛ رضاخان و بهتر بگوییم مشاوران وی، گمان میکردند، اگر ایران باستان یا ایران پیش از ورود اسلام، «بزرگ» و «مقتدر» و «باشکوه» و «متمدن» معرفی شود؛ مردم ایران دین بیدارگر و مخالف طاغوت یعنی اسلام را، مانع پیشرفت و بزرگی و بالندگی میپندارند. به این ترتیب با نفی و طرد اسلام، بستر استبداد داخلی و زمینه استعمار بیش از پیش در ایران فراهم میشود.
نام «پهلوی» برای پیوند رضاخان و خاندانش به سلسله شاهان، دوران کشورگشاییهای بیپروا و بهمنظور زندهکردن دوران باستان، یک ابزار تلقی شد.
«سینما» که از همان بدو ورود به ایران، در خدمت سیاست درآمده بود، پس از پهلوی اول، در مسیر ترویج باستانگرایی و افسانهسرایی درباره گذشته ایران به عنوان راهبرد استراتژیک حکومت پهلوی دوم بکار گرفته شد.
گفتیم «افسانهسرایی» چرا که در تاریخ ایران باستان، قدرتطلبی شاهان سفاک و بیاعتنایی آنان به طبقات فرودست و تجاوز به حقوق ملتها، تنها در سایه سنگین افسانهسرایی و افسانهها، کتمانپذیر است و بس!
«اسماعیل حریرفروش» مشهور به دکتر کوشان، یکی از عناصری بود که تلاش کرد با «سینما» به موازات سیاستهای فرهنگی سلسله پهلوی حرکت کند. اسماعیل کوشان در سال 1296 به دنیا آمد و در سال 1360 درگذشت. او را پدر سینمای ایران مینامند. زیرا:
یک- بانی اولین دوبله فیلم به زبان فارسی (به نام دختر فراری، در سال 1325 در ترکیه) است.
دو- خریدار و واردکننده تجهیزات سینمایی است.
به همراه کوشان، برادرش - محمود- به عنوان کارگردان و فیلمبردار و نیز دو پسرش کوروش به عنوان بازیگر و داریوش به عنوان کارگردان در حیطه سینما فعالیت کردند.
وی در سالهای 1325 و 1330 به ترتیب استودیو میترافیلم و استودیو پارس فیلم را بنیان گذاشت.
پایگاه اینترنتی افق کارگری با رویکرد کمونیستی فیلمهایی چون امیرارسلان نامدار (ساخته سیامک یاسمی- 1334)، قزل ارسلان (ساخته شاپور یاسمی- 1336) و... که منتسب به استودیوهای کوشان بودند را مغایر با تاریخ و ادبیات ایران توصیف میکند.
این پایگاه از نگاهی دیگر ترویج باستانگرایی در سینما و آثار کوشان را اینگونه تحلیل میکند: «ساختن این فیلمهای شبه تاریخی مقارن بود با آغاز دوره جدید سلطنت محمدرضا شاه و سالهای پس از کودتای 28 مرداد، روزهای واکنش تند گروههای سیاسی و سرکوب شدن احساسات ملیگرایانه. در روزگاری که یک نوع احساس ناسیونالیستی و ضد استعماری که در جامعه فراگیر شده بود و همه با دیده تردید به حکومت نگاه میکردند، چنین فیلمهایی نوستالژی گذشته پرافتخار یا خیالانگیزی را دامن میزد و میتوانست کمکی باشد که از آن فضای فکری دوران مصدق دور شوند و در پیوندی ناگسستنی با شاه و کشور قرار گیرند و این روش استفاده از افسانهها، مثل همیشه میتوانست با مردم راحتتر و سهلتر ارتباط برقرار کند و با اطمینان به نفوذ اینگونه داستانها درون مردم مناسبترین وسیله برای جا انداختن پیامهای ضد مردم ایشان بود.»
با وجود هماهنگی دکتر کوشان با سیاستهای پهلوی، جریان شبهروشنفکری اردو زده در مطبوعات و سینمای پیش و پس از انقلاب اسلامی، هیچگاه به نقد کوشان برنخاست و بلکه؛ او را ستایش کرد! ماهنامه سینمایی فیلم که جریان شبهروشنفکری سینمای ایران را نمایندگی میکند، در شماره 415 خود در مطلبی مفصل، سینمای ایران را شکل گرفته بر میراث دکتر کوشان معرفی کرد و وی را شخصیت ملی نامید. این مجله، فیلمهای کوشان را مبرا از ابتذال و این عنصر دستگاه فرهنگی رژیم پهلوی را بانی نقطه عطفهای حرفهای در سینمای ایران توصیف کرد.