اصلاحطلبان مجبورند این تناقض را حل کنند(خبر ویژه)
اصلاحطلبان باید قبل از هر تحرک انتخاباتی این تناقض را حل کنند که بالاخره رئیسجمهور را دارای اختیار میدانند یا بیاختیار؟!
مدیر مسئول روزنامه جوان در یادداشتی نوشت: طیفی از اصلاحطلبان سالهاست بر این طبل میکوبند که رئیسجمهور در ایران فاقد اختیار است.
وقتی رئیسجمهور محترم در روز ۲۲ بهمن امسال فهرستی از اقدامات دولت را برمی شمرد، ذهن نگارنده مرتب بین بیاختیاری و این همه کار رفت و برگشت میکرد. پس از سالها مطالعه دریافتم وقتی طیف فوقالذکر میگویند رئیسجمهور فاقد اختیار است، یعنی سه کار را نمیتواند انجام دهد: ۱- اختیار تغییر نوع نظام سیاسی را ندارد. ۲- یکطرفه نمیتواند مقابل غرب زانو بزند. ۳- اختیار وارد کردن اپوزیسیون را به قدرت و حکومت ندارد. اصلاحطلبان عارف را بهدلیل ورود نکردن وی به این سه مقوله عقب کشیدند و بعداً شکوریراد، نوشت «عارف وفادار به نظام است نه اصلاحطلب.» بنابراین وقتی از رئیسجمهور شجاع حرف میزنند یا اکثر کاندیداها به دلشان نمینشیند، منظور اقدام در آن سه مقوله است و عبور از خاتمی هم به خاطر همین سه اصل کلید خورد. اما کاش یکپارچه میگفتند رئیسجمهور فاقد اختیار است. اظهارنظر طیف ذکر شده در این باره شترگاو پلنگی است.
اصلاحطلبان بارها از دوران خاتمی به عنوان نقطه عطف یاد کردهاند. حال آنکه رئیسجمهور را فاقد اختیار میدانند. واقعیت تلخ این است که جماعت مذکور خود را «پدر دموکراسی» در ایران میدانند و فرضشان این است که رأی از سرچشمه یا به سوی ما جاری است یا در انسداد و انحراف است. در همین انتخابات ۱۳۹۸ با اینکه شخصی شناخته شده (مجید انصاری) سرلیست تهرانشان بود رأیشان به ۷۰ هزار نفر نرسید، حال آنکه در طیف مقابل رأی سرلیست نسبت به چهار سال قبل بیش از ۲۰۰ هزار رأی رشد داشت. باید عقلای جریان اصلاحات که خود را جریان سیاسی میدانند (و نه یک جنبش اجتماعی) در اتاقهای فکر خود فکری به حال تناقضات و تعارضات بکنند. در عین حال توضیح دهند که چرا حدود ۲۰ نفر را برای یک کرسی بدون اختیار در صف بررسی قرار دادهاند؟ چرا برای مسیری که شما را به هدف نمیرساند، اینقدر دست و پا میشکنید؟ رئیسجمهور طبق قانون اساسی (هر که باشد) وظایف و شعارهایش باید در چارچوب سیاستهای کلی نظام باشد.