kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۰۷۴۳
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۰۸

نگاهی به سيره اقتصادى پيامـبر اکـرم(ص)-بخش اول




فرج‏الله فرج‏اللّهى

يكى از امورى كه در زندگى فردى و اجتماعى جوامع بشرى مهم و مؤثر بوده و هست، موضوع اقتصاد است كه از خلقت آدم تا به امروز هميشه در امرار معاش انسان‏ها، چه مادى و چه معنوى مؤثر و حياتى است. بدون يك اقتصاد قوى و سالم، هيچ جامعه‏اى چه الهى و چه مادى به سرانجام خوبى نمى‏رسد.
پيامبر گرامى اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) روى اين امر مهم تأكيد داشته و پيوسته امت اسلامى را به يك اقتصاد سالم و قوى و داشتن شغل؛ چه تجارت يا كشاورزى و يا ديگر كارهاى دستى تشويق و‌ترغيب مى‏كرده است.
در نوشتار حاضر که در چند شماره تقدیم می‌شود اهمیت اقتصاد در سیره پیامبر اکرم(ص) با ذکر نمونه‌هایی ازرفتارهای اقتصادی آن حضرت مورد بررسی قرار گرفته است.این مطلب از ماهنامه مکتب اسلام شماره‌های 710 تا 714 انتخاب شده است.

سيره پيامبر در انتخاب شغل
پيامبر اسلام(ص) پيش از بعثت مدتى به تجارت‌ اشتغال داشته است. يعنى تجارت كار رايج قريش در مكه بود، چرا كه به‌خاطر كم‏آبى منطقه و سنگلاخى بودن زمين‏هايشان، امكان كشاورزى خيلى كم بود و شغل‏هاى ديگر توليدى و خدماتى رونق نداشت، اما پس از بعثت و وظايف سنگين رسالت، آن حضرت با آنکه فرصت آن كارها را نداشت، ولى بازهم هر وقت فرصت پيدا مى‏كرد، به باغدارى و تجارت و كارهاى دستى مبادرت مى‏كرد. همچنين پس از هجرت و با توجه به حاصلخيزى نسبى زمين‏هاى مدينه، زراعت از ديدگاه آن حضرت در درجه اول مشاغل قرار داشت. شغلى كه مهم‌ترين كالاهاى اساسى را توليد و مردم را از وابستگى غذايى به ديگران رهايى بخشيد و نيز آن حضرت مردم را به كارهاى توليدى و خدماتى مانند دامدارى و تجارت‌ترغيب كرد و با بوسيدن دست پينه‏بسته كارگر، ارزش برآوردن نيازهاى فردى و اجتماعى و خانوادگى را فهماند. اين سيره پيامبر در اهل بيت ايشان هم استمرار داشته و آنها به شيوه آن حضرت، به كشاورزى و باغدارى مشغول بودند و از دسترنج خود امرار معاش مى‏كردند(1).
دنياى امروز هم روى اين مسئله تأكيد و كارهاى صنعتى، هنرى و علمى و همه كارهاى مورد نياز مردم را ضرورى مى‏داند و بیکارگى و كم‏كارى و اتكاى به ديگران را منفور دانسته و همگان را به آباد كردن زمين و‌ اشتغال و خودكفايى فرامى‏خواند. البته بايد شرائط زمانى و مكانى و اوضاع جغرافيایى هر منطقه را در نظر گرفت و بر اساس شرائط موجود منطقه براى رفع نيازها باید تصميماتى براى برنامه‏ريزى و تدبير و مديريت خرد و كلان اتخاذ شود و مسئولين امر هر كشورى آن را در نظر داشته باشند. حتى آن حضرت برخلاف تفكر عده قليلى از مردم، چه در گذشته‏ها و چه امروز كه شايد بعضى از شغل‏ها مانند چوپانى را كم‏اهميت بشمارند، آن را تجربه كرده‏اند. انبياى الهى، اگر خودشان هم مستقيماً چوپانى نمى‏كردند، ولى به‌خاطر هدف والاى‌تربيت انسان‏ها در آينده، در كنار چوپان‏ها در بيابان‏ها دنبال‌تربيت حيوانات بوده‏اند تا در راه‌تربيت انسان‏ها صبورو و بردبار باشند،، چنانکه نقل شده است كه پيامبر فرمود: «ما بعثَ اللهُ نبيّاً قطُّ حتى يستر عليه الغنم ليعلمه بذلك رعىْ الناس؛ خدا هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد، مگر اينکه مدتى در چراگاه گوسفندان بوده‏اند تا‌تربيت انسان‏ها را ياد بگيرند»(2).
پيامبر رحمت هيچ فرقى بين مشاغل و صاحبان آنها نمى‏گذاشت و همه را به يك چشم مى‏ديد، چنانکه آمده است كه روزى ميان شترداران و گوسفندداران، گفت‌وگو درگرفت و شترداران، خود را بالاتر و بهتر از گوسفندداران دانستند. كه اين رويداد براى پيامبر خدا نقل شد و ايشان فرمودند: «موسى در حالى [به پيامبرى] برانگيخته شد كه گوسفند مى‏چرانيد و داوود[هم] در حالی [به پيامبرى] برانگيخته شد که گوسفند مى‏چرانيد و من[نيز] در حالى برانگيخته شدم كه در [منطقه] اجياد براى طايفه‏ام گوسفند مى‏چرانيدم»(3).
از جابر بن عبدالله انصارى(ره) نقل شده است كه در مرّ الظّهران (نقطه‏اى در مكه)با پيامبر ميوه‏هاى رسيده چوج(4) را مى‏چيديم. پيامبر فرمود: «سياهش را بچينيد كه گواراتر است». گفته شد: آيا تو گوسفند مى‏چرانيدى؟ فرمود: «آرى،آیا پيامبرى هم هست كه گوسفند نچرانده باشد؟»(5).
تجارت در سيره پيامبر(ص)
يكى از شغل‏هائى كه پيامبر رحمت(ص) به آن‌ اشتغال داشته، امر تجارت بود كه پيش از بعثت مشغول بود و بهترين شاهد اين قضيه، مديريت تجارت حضرت خديجه توسط پيامبر بود. نقل شده است پس از آنکه خبر راست‏گفتارى و امانتدارى و بزرگوارى پيامبر (محمد امين) به او (خديجه) رسيد، فرستاده‏اى نزد او گسيل داشت و پيشنهاد كرد دارايى‏اش را براى بازرگانى به شام ببرد. پيامبر خدا پذيرفت و با دارايى او به آنجا روان شد(6). از اين حديث معلوم مى‏شود كه آن حضرت آنچنان در تجارت نيز مهارت داشته است كه حضرت خديجه آن ثروت كلان خود را در اختيار آن حضرت قرار داده است. تجارت، نه‏تنها يكى از بهترين شغل‏هاست، بلكه ‌ترك آن از نظر ائمه اهل‌بيت(ع) مذموم هم بوده است. به نقل از اسباط بن سالم آمده است كه خدمت امام صادق(ع) وارد شدم. آن حضرت درباره عمر بن مسلم از ما پرسيد كه: «چه مى‏كند؟» گفتيم: خوب است، ولى تجارت را رها كرده است. امام صادق(ع) سه مرتبه فرمود: «اين؛ رفتار شيطان است. آيا نمى‏داند كه پيامبر خدا(ص) كاروانى را كه از شام مى‏آمد خريد و[پس از فروش] با سود آن بدهکارى‏اش را پرداخت و بخشى را نيز ميان خويشاوندان خود تقسيم كرد؟»(7).
و نيز امام صادق(ع) فرموده است: «تركُ التجارهًْ ينقص العقلَ؛ ترك تجارت از عقل انسان مى‏كاهد»(8).
همچنين از آن حضرت آمده است كه فرمود: «البركْه عشره أجزأ: تسعه أعشارها فى التجارهًْ...؛ بركت زندگى ده جزء است كه نُه‏دهم آن در تجارت است...(9).
كار با دست در سيره پيامبر(ص)
يكى از كارهاى مهم و شرافتمند در جوامع بشرى كه در واقع شامل همه كارهاى كشاورزى، صنعتى و هنرى مى‏شود، كار كردن انسان با دست است كه پيامبر و ائمه‌اطهار(ع) آن را با كار كردن با دستان خود تأييد و آن را به همگان توصيه كرده‏اند. از على بن ابى حمزه نقل شده است كه مى‏گفت: امام كاظم(ع) را ديدم كه در زمينش كار مى‏كرد و دو پايش خيس عرق شده بود. گفتم: قربانت گردم! مردانت كجا هستند؟ فرمود: «اى على! كسانى با دستشان،[خود] در زمين خويش كار كرده‏اند كه از من و پدرم بهتر بودند». گفتم: آنها چه كسانى هستند؟ فرمود: «پيامبر خدا، اميرمؤمنان و پدرانم، همگى با دست خويش كار مى‏كرده‏اند. اين؛ كار پيامبران و فرستادگان و جانشينان و صالحان است»(10).
امام صادق(ع) فرمود: «اميرمؤمنان - كه درودهاى خدا بر او باد- بيل مى‏زد و زمين‏ها را براى كشت آماده مى‏كرد و پيامبر خدا هسته خرما را با دهان خويش مى‏مكيد و آن را مى‏كاشت و همان هنگام، خُرما بُن شكوفه برمى‏آورد. هر آينه اميرمؤمنان(ع) هزار بنده را از مال و دسترنج خود آزاد کرد»(11).
همچنين از زراره نقل شده است كه مردى نزد امام صادق(ع) آمد و گفت: نه بلدم كارى با دستم انجام دهم و نه بلدم تجارت كنم. من مردى محروم و نيازمندم. امام فرمود: «كار كن و بر روى سرت بار ببر و از مردم بى‏نياز شو. پيامبر خدا سنگى را بر دوش گرفت و آن را در يكى از ديوار حائطى(جاى ديواركشى شده يا باغ و...) كار گذاشت و سنگ در جاى خود مستقر است و معلوم نيست عمقش چقدر است، ولى به معجزه پيامبر هنوز در آنجاست«(12).
از انس نقل شده هنگامى كه پيامبر از جنگ تبوك برگشت، سعدانصارى، به استقبال ايشان آمد و پيامبر با او دست داد. سپس به او فرمود: «چرا دستانت پينه بسته است؟». گفت: اى پيامبر خدا! طناب مى‏كشم و بيل مى‏زنم تا خرجى خانواده‏ام را فراهم آورم. پيامبر دست او را بوسيد و فرمود: «اين؛ دستى است كه آتش [دوزخ] به آن نمى‏رسد»(13).
از اين احاديث استفاده مى‏شود كه كسب حلال و كار كردن با دست و تأمين زندگى خانواده چقدر اهميت دارد كه بهانه آفرينش، پيامبر رحمت دست كارگر را مى‏بوسد، چرا كه هم نياز خانواده تأمين مى‏شود و هم نياز جامعه برطرف مى‏گردد و هم محتاج ديگران نمى‏شود و هم جامعه و كشور به خودكفایى مى‏رسد.
نكوهش بیکاران
پيامبر گرامى اسلام(ص) قطع نظر از سخاوت و كرامتش نسبت به همگان، بخصوص فقيران؛ از بیکارى و سستى كردن در رفتنِ دنبال كار و طلب روزى كردن بیزار بود و پيوسته همگان را به كار كردن و به دنبال رزق و روزى رفتن‌ترغيب مى‏كرد و دوست نمى‏داشت كسى سربار كسى شود و يا بیکار بنشيند و اميد داشته باشد كه خدا روزى او را بدون فعاليت برساند. از ابن عباس نقل شده است كه پيامبر وقتى به كسى نگاه مى‏كرد و از ظاهرش خوشش مى‏آمد، مى‏فرمود: «آيا كار و پيشه‏اى دارد؟» اگر مى‏گفتند: نه؛ مى‏فرمود: «از چشمم افتاد». گفته شد: اى پيامبر چگونه چنين است؟ فرمود: «زيرا مؤمن؛ اگر كار و پيشه‏اى نداشته باشد، با دينش زندگى مى‏كند»(14).
همچنين آمده است: «رأى رسول‏الله(ص) قوماً لا يزرعون، قال: ما أنتم؟ قالوا: نحن المتوكّلِون، قال: لا، بل أنتم المُتَّكِلُون؛ پيامبر مردمى را ديد كه به كشت و كار نمى‏پردازند، فرمود: شما كيستيد؟گفتند: ما توكل‏پيشگانيم، فرمود: نه، بلكه شما سربار هستيد»(15).
از فرمايش پيامبر و راهنمایى‏هاى آن حضرت معلوم مى‏شود كه تنها با توكل به خدا كردن بدون كار و فعاليت، چيزى عايد انسان نمى‏شود و نه‏تنها صاحب چيزى نمى‏شود و هميشه در عسر و حرج بسر مى‏برد، بلكه خدا و رسولش نيز از او ناخشنود خواهند بود.
شخصى به نام على بن عبدالعزيز مى‏گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: «عمر بن مسلم، چه مى‏كند؟». گفتم: فدايت شوم! به عبادت روى آورده و كسب و تجارت را رها كرده است. فرمود: «واى بر او! مگر نمى‏داند كه هركس طلب روزى را وانهد، دعايش مستجاب نمى‏شود؟ زيرا كه گروهى از ياران پيامبر خدا(ص) وقتى آيات: «وَ مَن يتّقِ اللهَ يجعَلْ له مخرجاً و يرزُقْهُ مِن حيثُ لا يحتَسِب؛ و هركس از خدا پروا كند، خداوند برايش راه خروجى قرار مى‏دهد و او را از جايى كه گمان نمى‏برد، روزى مى‏رساند(طلاق/ 2و3) نازل شد، عده‏اى درها[ى دكان‏هايشان] را بستند و به عبادت روى آوردند و گفتند: روزى‏مان مى‏رسد! اين خبر به پيامبر رسيد. آن حضرت به سراغ آنان فرستاد و فرمود: «چه چيزى سبب شده است كه به اين كار دست بزنيد؟». گفتند: اى پيامبر خدا! روزى ما، برايمان تضمین‏شده است. از اين‏رو، به عبادت روى آورديم. فرمود: «كسى كه چنين كند، دعايش مستجاب نمى‏شود. بر شما باد طلب روزى!»(16).
همچنين در حديثى از امام صادق(ع) آمده است كه:.... و رجلٌ جلس فى بيته و ‌ترك الطلب ثم يقول يا رب ارزقنى، فيقول الله ألَم أجعَل لك السبيل الى الطلب للرّزق؟؛...مردى كه در خانه‏اش بنشيند و دنبال كار و كاسبى نرود سپس دعا كند كه خدا روزي‌ام را برسان، خدا مى‏فرمايد: مگر راه دنبال روزى رفتن را براى تو قرار نداده‏ام؟»(17).
از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: «وضع زندگى مردى از اصحاب پيامبر خدا(ص) بسيار سخت شد. همسرش گفت: كاش نزد پيامبر خدا مى‏رفتى و از ايشان چيزى مى‏خواستى! مرد خدمت پيامبر آمد. ايشان چون او را ديد، فرمود: «هركس از ما چيزى بخواهد، به او مى‏دهيم و هركس دست نياز دراز نكند، خداوند بى‏نيازش مى‏كند». مرد [با خود] گفت: مقصود پيامبر، كسى جز من نبود. پس نزد همسرش بازگشت و ماجرا را برايش شرح داد. زن گفت: پيامبر خدا هم يك انسان است، مشكل را به ايشان بگو. مرد باز گشت. پيامبر چون چشمش به او افتاد، [همان سخن قبل خود را] فرمود: «هركس كه از ما چيزى بخواهد، به او مى‏دهيم و هركس دست نياز دراز نكند، خداوند بى‏نيازش مى‏كند». آن مرد سه بار اين كار را كرد و همان فرمايش پيامبر را شنيد. سپس رفت و تبرى را عاريه گرفت و به كوهستان رفت و مقدارى هيزم كَند و آورد و آن را به نيم چارك آرد فروخت و به خانه بازگشت و آن را مصرف كرد. فردا نيز به كوه رفت و هيزم بيشترى آورد و فروخت. او همچنان كار مى‏كرد و پس‏انداز مى‏كرد، تا آنکه خودش تبرى خريد و بازهم پس‏انداز كرد، تا جائى كه دو شترجوان و يك غلام خريد و از آن پس، ثروتمند و مرفّه شد. آنگاه خدمت پيامبر آمد و به عرض آن حضرت رساند كه چگونه براى نيازخواهى شرفياب شده و از پيامبر چه شنيده است. پيامبر فرمود: «من كه گفتم: هركس از ما چيزى بخواهد، به او مى‏دهيم و هركس كه دست نياز دراز نكند، خداوند بى‏نيازش مى‏كند»(18).
لزوم بهره‌مندی از حاصل دسترنج خود
كار كردن و كسب درآمد حلال به هر نحوى كه باشد، از ديدگاه خدا و رسول و ائمه‌اطهار(ع) و حتى از ديدگاه همه عقلاى عالم چه در گذشته و چه حال پسنديده است و اگر انسان از دسترنج خود روزى بخورد و به ديگران، به جامعه و كشور خود احسان و بخشش و خدمت كند، مورد رضايت همگان، به‌خصوص خداوند؛ خالق يكتا و روزى‏دهنده است.
كار كردن آنچنان ارزشمند است كه پيامبر رحمت(ص) فرمود: «هيچ كس هرگز غذايى بهتر از دسترنج خويش نخورده است، [حتى] پيامبر خدا، حضرت داوود(ع) از دسترنج خويش [روزى] مى‏خورد»(19).
حضرت داوود - كه خداوند آهن را براى او همانند شمع، نرم كرده بود- آهن را به‌صورت حلقه‏هاى منظم و مرتب و يك‏اندازه و ميخ‏ها را درست مى‏كرد و در اختيار مردم مى‏گذاشت(20).
همچنين صنعت زره‏سازى را خداوند به او ياد داد و آن حضرت از آن راه، روزى خود را در مى‏آورد(21).
كشاورزى و دامدارى
از شغل‏ها و كارهایى كه در جوامع بشرى اهميت بسزائى دارد و حياتى است و اگر آنها نباشند، بشر نمى‏تواند به زندگى خود ادامه دهد، كشاورزى و دامدارى است.
امام صادق(ع) فرمود: از پيامبر پرسيده شد: كدام دارايى بهتر است؟ فرمود: «زراعتى كه صاحبش آن را كشت كند و به سامان برساند و به هنگام درو، حقش را بپردازد». پرسيده شد: پس از زراعت، كدام دارايى برتر است؟ فرمود: «آن ‏كه در پى گوسفندانش به مراتع برود و در راه، نمازش را بخواند و زكات بپردازد». پرسيدند: پس از گوسفند كدام مال بهتر است؟ فرمود: «گاو است كه روز و شب پيوسته منشأ خير است». پرسيدند: پس از گاو كدام دارايى برتر است؟ فرمود: «استوارها در گل و لاى و خوراك‏دهندگان در خشكسالى[يعنى درختان خرما]. چه خوب چيزى است درخت خرما! هركس آن را بفروشد، قيمتى كه مى‏ستاند، همانند خاكسترى است بر بلنداى قله‏اى كه در روز توفانى باد سخت بر آن بوزد، مگر آنکه به جاى آن [درختانى را] جايگزين سازد»(22).
اهتمام پيامبر به حلال بودن كسب‌وكار و مصرف
پيامبر رحمت(ص) اگر همگان را به كسب‌وكار و فعاليت براى زندگى و امرار معاش تشويق و‌ترغيب مى‏كرد، همچنين با گفتار و عمل، يادآور مى‏شد كه هم كسب‌وكار و هم درآمد آن، بايد حلال باشد و در راه‏هاى حلال مصرف شود.همچنين نمى‏توان دسترنج ديگران را به نام خود بذل و بخشش كرد، چرا كه احسان كردن از دسترنج ديگران نه‏تنها هيچ اجرى ندارد، بلكه گناه و تجاوز به حقوق ديگران است و مجازات حق‏الناس از سوى خدا را به همراه دارد.
 از جابر بن عبدالله انصارى نقل شده است كه پيامبر و يارانش بر زنى گذشتند. وى براى ايشان، گوسفندى ذبح كرد و غذايى فراهم ساخت. چون پيامبر بازگشت، آن زن گفت: اى پيامبر خدا! براى شما غذايى فراهم آورده‏ايم، داخل شويد و بخوريد. پيامبر و يارانش داخل شدند و آنان لب به غذا نزدند تا پيامبر آغاز کند. پيامبر لقمه‏اى برگرفت، ليكن نتوانست آن را فرو برد. پس فرمود: «اين گوسفند، با اجازه صاحبش ذبح نشده است». آن زن گفت: اى پيامبر خدا! ما با خاندان سعد بن معاذ، اين حرف‏ها را نداريم و آنها نيز با ما اين حرف‏ها را ندارند. ما از مال ايشان بر مى‏گيريم و آنان هم از مال ما بر مى‏گيرند(23).
همچنین نقل شده است كه در پايان روزى دراز و بس سوزان، ام‌عبدالله شيرى براى افطار پيامبر فرستاد. ايشان، ظرف را با فرستاده باز گردانيد و پيام داد: «اين شير را از كجا آورده‏اى؟». گفت: از گوسفند خويش. فرمود:«اين گوسفند را از كجا آورده‏اى؟». گفت: از مال خود خريده‏ام. آنگاه آن شير را آشاميد. فرداى آن روز، ام‌عبدالله نزد پيامبر آمد و گفت: اى پيامبر خدا! از گرمى هوا و درازى روز، دلم براى شما سوخت و آن شير را برايت فرستادم؛ اما تو آن را همراه فرستاده بازگرداندى؟! پيامبر خدا فرمود:«پيامبران؛ فرمان يافته‏اند كه جز حلال چيزى نخورند و جز كار شايسته انجام ندهند»(24).