شـایستهسـالاری و شـایستهگـزینی از منظـر عقل و دیـن
محمدمهدی نادری قمی
در حکومت اسلامی، تصدی همه پستها و مناصب؛ بویژه آنهایی که به سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای کلانِ نظام اسلامی مربوط میشود، بایستی بر اساس اصل شایستهسالاری صورت پذیرد و ترتیبی اتخاذ شود که شایستهترینها در این مناصب قرار گیرند. از منظر اسلامی، شایستگی را میتوان مرکّب از دو مؤلفۀ اصلی تقوا و تخصص دانست. بر این اساس، رعایت و حاکمیت اصل شایستهسالاری در حکومت اسلامی ایجاب میکند برای ورود افراد به جایگاههای مهم سیاستگذاری و تصمیمگیری، نظامی طراحی شود که از میان افراد واجد صلاحیت، حتیالمقدور با تقواترین و متخصصترین (شایستهترین) آنها در آن منصب قرار گیرد.
در نوشتار حاضر که گزیدهای از مقاله : بررسی شایستهسالاری در نظام سیاستگذاری جمهوری اسلامی ایران در تئوری و عمل (با تأکید بر قوّۀ مقننه و مجریه) منتشرشده در فصلنامه حکومت اسلامی شماره 94 است، موضوع شایستهسالاری و شایسته گزینی از منظر آموزههای دینی و مسلمات عقلی مورد بررسی قرار گرفته است.
در هر نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری، دو رکن «فرآیند» و «افراد مشارکت کننده» در آن فرآیند را میتوان جداگانه مورد بررسی و تحلیل قرار داد. به عبارت دیگر، اینکه خروجی یک نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری چه باشد، هم بسته به نوع فرآیند حاکم بر آن است و هم وابسته به افرادی است که در این فرآیند مشارکت میکنند. با ادبیاتی دیگر نیز میتوان این گونه گفت که در یک نظام تصمیمگیری و خط مشیگذاری؛ هم ساختار حاکم بر آن، مهم و تأثیرگذار است و هم افرادی که درون آن ساختار به اخذ، تعیین و تدوین تصمیمها و سیاستها (خط مشیها) مبادرت میکنند. از همین منظر، گاه مشکلات و ضعفهایی که در تصمیمها و خط مشیها وجود دارد، مربوط به ساختار است (که طبعاً برای حل آن باید آن مشکلات ساختاری را برطرف کرد) و گاه مشکل در شایستگیها و صلاحیت افراد و نیروهایی است که در درون آن ساختار به کار گرفته شدهاند. در تفکیک بین «ساختار» و «افراد»، شاید بتوان نقش ساختار را مهمتر و تأثیرگذارتر دانست؛ چرا که اگر مشکلات جدی و اساسی در ساختار وجود داشته باشد، بکارگیری بهترین و شایستهترین افراد و نیروها نیز منجر به نتایج و عملکرد درخور و قابل توجهی نخواهد شد؛ درست، مثل خودرویی که اگر ضعفها و محدودیتهای مهم فنی و سیستمی داشته باشد، رانندههای بسیار ماهر و کاربلد نیز نخواهند توانست با آن، عملکرد درخشان و قابل اعتنایی از خود بر جای بگذارند.
با یک بررسی اجمالی و گذرا، میتوان اذعان کرد که از منظر اسلامی، ملاک بکارگیری افراد در مناصب مدیریتی و تصمیمگیری دولت و نظام اسلامی (بویژه در مدیریتهای رده بالا و جایگاههای مربوط به تعیین خط مشیها و سیاستهای کلان نظام و حکومت)، میزان شایستگی و صلاحیت آنها برای آن پست و منصب است. این همان چیزی است که اصطلاحاً از آن به «شایستهسالاری» تعبیر میشود.
مفهوم شایستگی و شایستهسالاری
«شایستگی» در لغت به معنای سزاواری، درخور و مناسب بودن و داشتن لیاقت است (فرهنگ عمید،حسن عمید، ج2، تهران). بنابراین، هنگامی که گفته میشود فردی برای کاری یا منصبی شایسته است؛ بدین معنا است که وی برای آن کار و منصب، فردی درخور، سزاوار و مناسب است و صلاحیت و لیاقت لازم برای انجام آن کار و تصدی آن منصب را دارد.
«شایستهسالاری» نیز در اصطلاح دانش مدیریت، به معنای نظام و سیستمی است که در آن، انتخاب، انتصاب و ترفیع افراد بر مبنای توانایی و تجارب آنها در زمینه مورد نظر ـ و نه بر اساس روابط شخصی یا خویشاوندی ، پیشینۀ اجتماعی، وابستگی حزبی و مانند آنها ـ انجام میگیرد (فرهنگ جامع مدیریت، علی اکبر فرهنگی و حسین صفرزاده، ص250).
گرچه نویسندگان و صاحبنظران، تعریفهای مختلفی را برای شایستهسالاری ذکر کردهاند، اما همچنانکه در بسیاری از این تعاریف دیده میشود، اجمالاً میتوان گفت مقصود از شایستهسالاری، حاکمیت نظام و سیستمی است که در آن، گزینش و بکارگماری و نصب و عزل افراد در امور مختلف، بر اساس ویژگیهایی از قبیل دانش، تجربه، توانایی، تعهد، کاردانی و لیاقت آنان صورت پذیرد و در یک کلمه، صلاحیت و شخصیت ذاتی خود افراد و ضوابط، ملاک و معیار قرار گیرد، نه آنکه به جای ضوابط، روابط، تعیینکنندۀ جایگاهها باشد و عواملی همچون پول و ثروت، قدرت و مکنت و نسبتهای خانوادگی، قومی، حزبی و جناحی مد نظر قرار گیرد. البته همچنانکه برخی نویسندگان نیز اشاره کردهاند، مؤلفهها و اجزای تشکیلدهنده شایستگی (و به تعبیری، ضوابط تعیینکننده شایستگی) بسته به فرهنگ و نظام ارزشی حاکم بر جوامع و همچنین سازمانهای مختلف، میتواند کم و بیش متفاوت شود (شایستهسالاری با رویکرد اسلامی، جمعی از نویسندگان، زیر نظر مجتبی درودی، ص153-113). در این میان، از منظر فرهنگ و نظام ارزشی اسلام، ارکان و مؤلفههای اصلی شایستگی و شایستهسالاری را میتوان در دو محور «تخصص» و «تعهد و تقوا» خلاصه کرد. در این تقسیم، ویژگیهایی همچون دانش، تجربه، مهارت و توانایی، همگی زیر مجموعه و از سازههای «تخصص» شمرده میشوند و میزان التزام و پایبندی فرد به باورها، ارزشها، احکام و دستورات اخلاقی اسلام، نشاندهندۀ «تقوا و تعهد» وی خواهد بود. بنابراین، از منظر اسلامی، هنگامی میتوانیم یک نظام مدیریتی را نظامی شایستهسالار بدانیم که ملاک گزینش و بکارگماری افراد برای مسئولیتها و مناصب مختلف، میزان تقوا (تعهد) و تخصص آنها باشد و کسانی که از نظر تقوا و تخصص، نسبت به دیگران در مراتب بالاتری قرار دارند، بر دیگرانی که در مراتب پایینتری هستند، ترجیح داده شده و مقدّم گردند.
نگاهی گذرا به شایستهسالاری در معارف اسلامی
مروری اجمالی در معارف اسلامی، بهروشنی نشان میدهد که در حکومت اسلامی، نظام شایستهسالاری حاکم است و عزل و نصبها و بالا و پایین شدن افراد در پستها و مناصب اداری و حکومتی، بر مبنای «شایستگی» صورت
میپذیرد.
به لحاظ اهمیت شایستهسالاری در معارف اسلامی، مناسب است مروری کوتاه و گذرا در مورد اسناد و مدارک شایستهسالاری در معارف اسلامی داشته باشیم.
الف) شایستهسالاری در قرآن
آیات متعددی در قرآن وجود دارد که میتوان از آنها حاکمیت اصل شایستهسالاری را در حکومت اسلامی و نظام اداری و مدیریتی آن استنباط کرد. از جملۀ این آیات، آیه 247 سورۀ بقره است. این آیه اشارۀ به این ماجرا دارد که بنیاسرائیل اعتراض داشتند که چرا فرماندهی سپاه باید به طالوت سپرده شود؟ که خداوند در پاسخ اشاره میفرماید دلیل این امر، شایستگی طالوت و برتری او در دو توانایی و ویژگی مهم برای فرماندهی نظامی؛ یعنی قدرت جسمانی برتر و علم و آگاهی به مسائل و تاکتیکهای جنگی است: پیغمبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت. گفتند که از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی رواست؛ در صورتی که ما به پادشاهی شایستهتر از اوییم و او را مال فراوان نیست. رسول گفت: خداوند او را برگزیده و در دانش و توانایی و قوت جسم، فزونی بخشیده و خدا ملک و پادشاهی خود را به هر که خواهد، بخشد که خدا به حقیقت توانگر و داناست (تفسیر نمونه،ناصر مکارم شیرازی، ج2، ص239-228؛ المیزان فی تفسیر القرآن،علامه طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج2، صص437-434). باید توجه داشت که مطابق این آیه، دلیل برگزیدهشدن طالوت و اینکه خداوند او را بر دیگران مقدّم داشت، «زیادت» و برتری او در دو ویژگی دانایی و توانایی بود؛ یعنی دیگران نیز حدی از توانایی و دانش لازم برای تصدی آن مسئولیت را داشتند، اما قدرت بدنی و دانش طالوت بیشتر بود. به عبارت دیگر، از آیه استفاده میشود که اگر دو یا چند نفر، حد نصاب و کف شرایط لازم برای تصدی یک کار و مسئولیت را داشته باشند، ولی امتیاز و مرتبه برخی از آنها در مجموع شرایط لازم، برتر و بالاتر از دیگران است، شایستهسالاری ایجاب میکند آن کسی مقدّم و انتخاب شود که در مجموع شرایط، از بقیه بالاتر است. این بدان معنا است که اقتضای عمل به اصل شایستهسالاری فقط این نیست که بین «شایسته» و «ناشایست»، شایسته را انتخاب کرده و مقدّم بداریم، بلکه در دَوَران امر بین «شایسته» و «شایستهتر» نیز باید کار و مسئولیت را به شایستهتر بسپاریم.
آیه دیگری که در همین زمینه میتوان به آن استناد کرد، آیه 124 سوره بقره است. اجمال ماجرا در مورد این آیه نیز این است که وقتی حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست میکند که مقام شامخ امامت و رهبری را علاوه بر خودش در ذریه و نسل وی نیز قرار دهد، خدای متعال تأکید میفرماید که ملاک در اعطای چنین مقامی، حسَب و نسب خانوادگی و از نسل ابراهیم بودن نیست، بلکه صلاحیت و شایستگی فرد است که موجب اعطای این مقام به وی خواهد بود. بنابراین، کسانی از نسل ابراهیم که شرایط و شایستگی لازم برای تصدی چنین مقامی را نداشته باشند، از آن محروم و بیبهره خواهند بود: و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید: از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد (تفسیر نمونه، ج1، صص439-436).
آیۀ 105 سوره انبیا، از دیگر آیاتی است که دلالت بر آن دارد که در سنّت الهی و اسلامی، عهدهدارشدن مسئولیت اداره و مدیریت اجتماعی، مناط و مدار آن صلاحیت و شایستگی است. این آیه اشاره میکند که ارادۀ خداوند بر این قرار گرفته که حکومت و سروری و رهبری جهان، میراث صالحان و شایستگان باشد و آنان خواهند بود که بر اساس ارادۀ الهی، در نهایت بر این جایگاه تکیه خواهند زد: و محققا در زبور، پس از ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان صالح من وارث (حکومت) زمین خواهند شد. با توجه به معنای کلمۀ «صالحون» در این آیه که معنای گستردهای دارد، همۀ شایستگیها به ذهن میآید؛ شایستگی از نظر عمل و تقوا، شایستگی از نظر علم و آگاهی، شایستگی از نظر قدرت و قوّت، شایستگی از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعی و سایر شایستگیها (همان، ج13، صص518-515).
بنابراین، در مجموع میتوان نتیجه گرفت، این ادعا که «در نظام مدیریتی اسلام، ملاک تصدی و بکارگماری افراد در پستها و مناصب، شایستهسالاری است» با مراجعۀ به قرآن، کاملاً تأیید میشود.
ب) شایستهسالاری در روایات اسلامی
علاوه بر آیات قرآن، روایات اسلامی نیز مدعای مذکور را در مورد شایستهسالاری تأیید میکند.
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند:
«من تقدّم علي قوم من المسلمين و هو يري أنّ فيهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله و المسلمين» (تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل، محمد بن الطیب باقلانی، ج1، ص486)؛ هر كس امام و جلودار عدهاي از مسلمانان گردد؛ در حالي كه ميداند در بين مسلمين فردي بهتر از او وجود دارد، پس خائن به خدا، رسولش و مسلمانان خواهد بود.
همچنین در روایتی دیگر از آن حضرت این گونه آمده است:
من استعمل غلاما فی عصابة فیها من هو أرضیللهمنه فقد خان الله» (بحار الانوار،مجلسی، ج23، ص75)؛ هر کس جوانی را به حکومت جمعی بگمارد؛ در حالی که فردی در بین آن جمع وجود دارد که بیشتر مورد رضای خداست، همانا به خداوند خیانت کرده است. شبیه همین مضمون از پیامبر اکرم(ص) در برخی روایات دیگر نیز نقل شده است (، المستدرك على الصحيحين، حاکم نیشابوری ج4، ص104؛المبسوط، شمسالدین سرخسي، ج16، ص109؛ جامع الأحاديث، سیوطی، ج7، ص130).
بر اساس این روایات، از دیدگاه پیامبر گرامی اسلام، تأکید بر حاکمیت و رعایت اصل شایستهسالاری در حکومت اسلامی و نظام اداری و مدیریتی آن بسیار جدی و قاطع بوده و تخطی از آن، گناهی بزرگ و نابخشودنی در حد خیانت به خدا و پیامبر و همۀ مسلمانان دانسته شده است.
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در موارد متعددی بر رعایت اصل شایستهسالاری در امر رهبری و اداره و مدیریت تأکید فرموده است که از جملۀ آنها میتوان به این سخن آن حضرت اشاره کرد: «أيّها النّاس إنّ أحقّ النّاس بهذا الأمر أقواهم عليه و أعلمهم بأمر اللّه فيه» (نهجالبلاغه، خطبه172)؛ ای مردم، همانا سزاوارترین افراد برای امر حکومت، توانمندترین آنان بر این امر و داناترین ایشان به کتاب خدا در مسأله حکومت (و رهبری) است. «ابن ابیالحدید» در توضیح این سخن، در مورد تفاوت «اقوا» و «اعلم» مینویسد:
اقوا با سیاستترین و با تدبیرترین است و اعلم به امر خدا، کسی است که دانش لازم را داشته، آن سیاست و تدبیرها را بر طبق دانش به اجرا در آورد. پس هر دو ویژگی لازم است؛ چون چه بسا فردی در سیاست ماهر باشد، ولی حکم خدا را در آن مورد نداند و ممکن است کسی دانش سیاسی ـ دینی داشته باشد، ولی مطابق علمش آن سیاستها را به اجرا نگذارد (شرح نهجالبلاغة، ابنابیالحدید، ج9، ص329).
قابل ذکر است که در روایات نبوی و علوی، همانند آیۀ 247 بقره، بحث شایسته و شایستهتر مطرح است. در روایات نبوی صحبت از این است که نباید فردی برای مدیریت و رهبری دیگران انتخاب شود؛ در حالی که فردی «برتر» و «افضل» از او برای این کار وجود دارد. در سخن امیرالمؤمنین(ع) نیز بحث «توانمندتر» و «داناتر» مطرح است؛ یعنی در واگذاری مسئولیت اداره و مدیریت، گاه مشکل این نیست که فرد، توانایی و دانش لازم را ندارد، بلکه در برخی موارد، این گونه است که گرچه فرد انتخابشده، قوّت و تدبیر و همچنین علم و اطلاع لازم از امر و حکم خداوند در مسائل مربوط به ادارۀ جامعه و حکومت را دارد، اما مشکل اینجاست که این انتخاب؛ در حالی صورت گرفته است که فردی «تواناتر» و «داناتر» از او نیز وجود دارد. ازاینرو، نظیر آیات، در روایات نیز به این نتیجه میرسیم که اقتضای شایستهسالاری در اداره و مدیریت، فقط این نیست که فرد شایسته بر فرد ناشایست ترجیح داده شود، بلکه اتفاقاً محمل اصلی شایستهسالاری آن است که بین چند فرد «شایسته»، باید کسی را مقدّم داشت و به کار گمارد که «شایستهتر» از دیگران است.
ج) شایستهسالاری از منظر عقل
در کنار آیات و روایات، عقل نیز یکی از منابع استنباط احکام اسلامی و مرادات شارع مقدس به حساب میآید و فقهای اسلام معتقدند، میتوان با استناد و اتکای به آن، حکم و نظر خدای متعال را در موضوع و مسئلهای روشن و اثبات کرد (منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، عبدالله جوادی آملی، تنظیم و تحقیق: احمد واعظی،صص42-38 ؛نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، محمد تقی مصباح یزدی،تدوین و نگارش: محمدمهدی نادری، ص84). در بحث شایستهسالاری، باید توجه داشت که علاوه بر آیات و روایات، عقل نیز آن را تأیید و تصدیق میکند. قاعدۀ عقلی که اصل شایستهسالاری بر پایۀ آن بنا و استوار میشود، قاعدهای است که اصطلاحاً از آن به «قبح تقدیم مفضول بر فاضل» تعبیر میشود.
این قاعده «قبح تقدیم مفضول بر فاضل» یا همان «ناروابودن تقدیم فروتر بر برتر»، در علم کلام و در مباحث مربوط به امامت و رهبری جامعه، مورد بحث و استناد قرار میگیرد (تقریبالمعارف، تقی الدین بن نجم الدین حلبی، مصحح: فارس تبریزیان،ص101؛ قواعد المرام، ابنمیثم بحرانی، ص180). در علم فقه و اصول، در بحث اجتهاد و تقلید نیز تقریباً تمامی فقها معتقدند با وجود «مجتهد اعلم»، تقلید از «مجتهد غیر اعلم» جایز نیست که دلیل و مستند اصلی آنان همین قاعده است.
بر اساس این قاعده، صرفنظر از حکم شارع، عقل انسان به تنهایی این مسئله را درک و تصدیق میکند که در انجام یک کار، نباید فردی را که از نظر توان و شایستگی برای انجام آن کار، در رتبهای پایینتر از فرد دیگر قرار دارد، مقدّم داشت و کار را به او سپرد و اگر چنین چیزی صورت پذیرد، عقل، آن را ناروا دانسته و محکوم میکند.
در اینجا نیز همانند آیات و روایات، حکم عقل فقط این نیست که بین فرد شایسته و ناشایست، باید فرد شایسته را مقدّم داشت، بلکه بالاتر، حکم و تشخیص عقل این است که بین «شایسته» و «شایستهتر» باید شایستهتر را ترجیح داده و مقدّم بداریم. این در واقع همان چیزی است که ما در این مقاله از آن به «شایستهسالاری» تعبیر
کردهایم.
در یک جمعبندی کلی میتوان اینگونه بیان داشت که بر اساس تفکر و نگرش اسلامی، در طراحی مدل مطلوب و ایدهآل نظام اداره و مدیریت جامعه، یک شرط بسیار مهم و حیاتی آن است که «شایستهترین»ها عهدهدار اداره امور شده و مناصب اجرایی را در دست داشته باشند.