kayhan.ir

کد خبر: ۲۱۰۱۰۴
تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۰
کسب و کاری به نام حقوق‌بشر با نگاهی به زندگی عبدالکریم لاهیجی-۲۵

در آرزوی کودتا





سید محمد عماد اعرابی
بعد از ناکامی در راهیابی به مجلس بهانه‌گیری‌ها به شکل جدی‌تری ادامه پیدا کرد. عبدالکریم لاهیجی، هدایت‌الله متین‌دفتری، محمد درخشش، حسن نزیه، منوچهر مسعودی و افرادی از این دست که تا آخرین لحظات به دنبال حفظ قانون اساسی شاهنشاهی بودند و به لطف حمایت رسانه‌ای دولت‌های غربی و کارگزاران داخلی‌شان در دستگاه پهلوی تبدیل به چهره‌های سیاسی و اجتماعی شده بودند؛ شروع به طرح مطالبات حداکثری از نظام نوپایی کردند که تنها یک سال از تأسیس آن می‌گذشت. برجسته کردن مطالبات قومیتی و نژادی، متهم کردن حکومت نوپای جمهوری اسلامی به دیکتاتوری و انحصارطلبی و اعمال سانسور تنها بخشی از فضا‌سازی‌ها و فعالیت‌های رسانه‌ای آنها برای تأثیرگزاری بر افکار عمومی بود. هر ناظر منصفی می‌توانست با کمی تأمل متوجه شود از انقلابی که تنها یک سال از پیروزی آن می‌گذرد و هنوز قوای سه‌گانه‌اش به صورت کامل شکل نگرفته نمی‌توان انتظار حل و فصل تمامی مشکلات 60 ساله ایران در رژیم پهلوی را داشت! احتمالا عبدالکریم و دوستانش هم این را می‌دانستند اما انگار ترجیح می‌دادند با ژست‌های به ظاهر دلسوزانه و عدالتخواهانه برای خودشان بدنه اجتماعی درست کنند. در این شرایط ماجرای محمدرضا سعادتی از هر نظر سوژه خوبی برای کار رسانه‌ای و جلب توجه افکار عمومی بود.
اگر چه نزدیک به ده ماه از بازداشت سعادتی می‌گذشت اما دست کم تا یک ماه بعد از دستگیری او، سازمان این اتفاق را مسکوت گذاشت و چندان در رسانه‌ها مطرح نکرد. تقریبا از خرداد 1359 بود که مطبوعات اخبار مربوط به او را پوشش دادند و عبدالکریم به عنوان وکیل محمدرضا سعادتی شروع به اظهار نظر کرد اما حالا دیگر ماجرای او بهانه جدی‌تری برای فعالیت‌های تبلیغاتی به نظر می‌رسید. عبدالکریم نسبت به گذشته در این پرونده فعال‌تر شده بود و بیشتر با مطبوعات مصاحبه می‌کرد. یک بار در جهت همین بهانه‌جویی‌ها به روند پرونده سعادتی اعتراض کرد که چرا او را به جای زندان قصر به زندان اوین برده‌اند؟227 باز هم فراموشی کار دست عبدالکریم داده بود چون خودش قبلا گفته بود:
آن زمان[زمان دستگیری سعادتی] خود مجاهدین هنوز در داخل زندان قصر امکاناتی داشتند حتی عده‌ای از اینها در دادسرای انقلاب کار می‌کردند.228
با این اوصاف هر عقل سلیمی تشخیص می‌داد با توجه به نفوذ سازمان مجاهدین در زندان قصر، محمدرضا سعادتی را نباید به آن زندان می‌بردند. سازمان مجاهدین حتی ادعای شکنجه محمدرضا سعادتی را مطرح کرد؛ ادعایی که دوستان نزدیک‌شان در نهضت آزادی نیز آن را تکذیب کردند. در واقع پرونده جاسوسی سعادتی آن‌قدر واضح بود که حتی افرادی نظیر عباس امیرانتظام؛ مهدی بازرگان؛ ابراهیم یزدی، عزت‌الله سحابی و... نیز ابهامی درباره آن نداشتند. با این حال به نظر می‌رسید «ماجرای سعادتی» برای آنها مهم‌تر از شخص «سعادتی» بود. شاید عبدالکریم و دوستانش در سازمان مجاهدین خلق پیش‌بینی حوادث تازه‌ای را داشتند و دامن زدن به نزاع‌های داخلی را به همین جهت می‌پسندیدند.
فروردین 1359 احمد مدنی که برخلاف عبدالکریم توانسته بود در انتخابات مجلس پیروز شود به او گفت:
کار تمام است و من قول می‌دهم عید آینده یعنی فروردین سال 60 اینجا خودمان شیرینی انقلاب دیگر را بخوریم.229
در واقع او داشت سه ماه جلوتر، از وقوع کودتای نقاب خبر می‌داد. کودتایی که به نظر می‌رسید عبدالکریم هم زیاد از آن بی‌اطلاع نیست چون بدون کمترین غافلگیری و تعجبی از این حرف گفت: «مدنی با نهایت خوشبینی این را می‌گفت.»230
با این حساب شاید تنها تفاوت آنها با هم این بود که لاهیجی به‌اندازه مدنی خوشبین نبود! البته در این زمینه حق با لاهیجی بود چون آن کودتا در 18 تیر 1359 ناکام ماند. ستوان ناصر رکنی که یکی از عوامل کودتا بود پس از دستگیری از هماهنگی سازمان مجاهدین خلق با کودتاگران گفت:
ما این قول را از مجاهدین خلق گرفته‌ایم که آن روز [روز کودتا] بی‌طرف بمانند،
در عوض اینکه آن روز بی‌طرف می‌مانند، بهشان قول داده‌ایم که آزادی فعالیت سیاسی داشته باشند و هر نوع فعالیت سیاسی که بخواهند در نهایت آزادی انجام بدهند.231