نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
تطهیر نماد غربزدگی در ایران؛ تقیزاده مستقل و معتدل بود!
روزنامه زنجیرهای شرق دیروز طی مطلبی، حسن تقیزاده، از خائنان به کشور و فرهنگ اسلامی و ایرانی را تطهیر و سرسپردگی خود به وی را جار زد.
سرویس سیاسی -
این روزنامه آورده است: «تقی زاده در یک خانواده مذهبی رشد کرد. پدرش روحانی بود و خود نیز در جوانی مانند پدر جامه روحانیت بر تن داشت. به زودی بااندیشههای فتحعلی آخوندزاده و طالبوف آشنا شد و خواستار تغییر و تحول در ساختار سیاسی ایران و ایجاد حکومت نوین مبتنی بر ملی گرایی، مدرنیته، قانونمداری و حکومت مرکزی قدرتمند شد... در مجلس اول رویکرد تقیزاده نزدیک شدن به نیروهای تندرو مخالف محمدعلی شاه بود... برخلاف آنچه در منابع دست اول آمده است، سیدحسن تقی زاده در قبال محمدعلی شاه قاجار رویکردی سراسر خصمانه اتخاذ نکرد و حتی در مواردی به تجلیل از پادشاه وقت قاجار پرداخت... باید در نظر داشت که فریدونآدمیت و احمدکسروی، دو نویسنده برجسته تاریخ مشروطیت، نگاه خوبی به سیدحسن تقی زاده نداشتند و از وی چهرهای به شدت تندرو ترسیم کردهاند که نقش اصلی را در واقعه ترور «اتابک اعظم» و بعدها «سیدعبدالله بهبهانی» داشته است؛ این در حالی است که به هیچ وجه نمیتوان نقش تقی زاده در این تندرویها را اثبات کرد... حزب دموکرات یک جریان مترقی و البته تندرو بود و سیدحسن تقی زاده در جوانی با نبوغی که از خود نشان داد، به یکی از برجستهترین و تاثیرگذارترین چهرههای دموکرات تبدیل شد. با وجود نزدیکی تقیزاده به جریانات تندرو، وی در این سالها نیز رویکرد نسبتا معتدلی اتخاذ کرد... با وجود برخی اتهامات و شایعات مبنی بر دست داشتن او در اعدام شیخ فضل الله نوری، از این اقدام نیز انتقاد کرد.»
شرق نوشت: «تقی زاده در مجلس پنجم با وجود روابط حسنه با رضاخان در کنار معدودی از دیگر نمایندگان صراحتا با خلع قاجار که میتوانست بدعتی نامبارک در ساختار سیاسی ایران باشد، مخالفت کرد. این مسئله استقلال عمل سیدحسن تقی زاده در تصمیم گیریهای سیاسی اش را نشان میدهد. با وجود مخالفت با خلع قاجار، تقی زاده پس از مدت کوتاهی انزوا بار دیگر به عرصه سیاسی ایران بازگشت و در سال ۱۳۰۷خورشیدی به عنوان والی خراسان منصوب شد. در سال ۱۳۰۸ به سفارت ایران در لندن تعیین شد و در سال ۱۳۰۹ به وزارت مالیه منصوب شد. در همین سالها قرارداد نفت ایران و انگلیس به دنبال مذاکراتی که طی آن تقی زاده سرپرست هیئت مذاکرهکننده ایرانی بود، تمدید شد. تقی زاده سالها بعد اعلام کرد که این قرارداد برخلاف میل باطنی او و با دستور رضاشاه منعقد شده و او در جریان این مذاکرات «آلت فعل» بوده است.»
در بخش دیگری از این مطلب آمده است: «در مجموع و برخلاف نظر دشمنان او، نمیتوان سیدحسن تقی زاده را یک شخصیت غربزده یا با نگاهی بدبینانه دین ستیز نامید... از نظر سیاسی نیز با وجود همکاری نزدیکی که تقیزاده با محافل تندرو و افراطی داشت اما هرگز نشانههای دقیقی در ارتباط با صحت شایعات و اتهامات وارده بر او در دست نیست... در مورد تهمت غربگراییاش نیز باید گفت که از جمله منتسب به تقیزاده درباره از فرق سر تا نوک پا غربی شویم نیز تفسیر بدی شده است، خود تقی زاده بعدها اظهار میدارد: «البته ما میخواستیم فرنگی مآب بشویم ولی هیچ وقت نمیخواستیم فرنگی بشویم» (!)
روزنامه شرق به شکلی مضحک سعی کرده از تقی زاده شخصیتی معتدل و دوستدار فرهنگ اسلامی- ایرانی نشان دهد. در یادداشت فوق به تاثیرپذیری وی از آخوندزاده اشاره شده است. آخوندزاده فردی بود که حرکتش علیه دین در جامعه ایرانی آنقدر شدید بود که از ترس به تفلیس رفت و در آنجا تئاترهایی را با مضامین ملحدانه روی صحنه میبرد.
نکته مضحک نوشتار شرق آنجاست که بارها اشاره کرده وی در فلان حزب یا گروه تندرو عضویت داشته یا حتی یکی از عناصر اصلی آن حزب بوده اما سپس شرق مدعی شده با این حال وی شخصیتی معتدل داشت!
متأسفانه طیف موسوم به روشنفکر در آن زمان (امثال تقیزاده و آخوندزاده) در سفر به اروپا و پس از بازگشت به ایران مردم را به کسب علم اروپا تشویق نمیکردند بلکه به کسب فرهنگ اروپا تشویق میکردند، صحبت تقیزاده هم همین است که باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم.
روزنامه شرق در حالی مدعی شده که تقی زاده در موضوع قرارداد استعماری نفت با انگلستان آلت فعل بوده که در جایی دیگر از همین یادداشت مدعی شده که تقی زاده با وجود روابط حسنه با رضا شاه با خلع قاجار مخالفت کرد که این نشان از استقلال رأی او دارد! معلوم نیست که استقلال رأی او در هنگام عقد قرارداد استعماری کجا بوده؟
ادعای آزادی خواهی تقی زاده نیز در حالی است که او یکی از عناصر اصلی در حکومت استبدادی و ننگین رضاشاه و بعد محمدرضا پهلوی بوده است.
این جماعت عاملی علیه فرهنگ ایرانی و اسلامی بودهاند و این ادعا که در خانواده مذهبی به دنیا آمده و مدتی روحانی بوده، توجیهی برای اینکه تقی زاده را با این کارنامه واضح، مذهبی بنامیم، نیست. پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد. اشاره شرق به مطالعات ایرانشناسی تقی زاده در حالی است که وی مبلغ تمام عیار فرهنگ غربی بود.
اینها عناصری بودند که در یک دوره تاریخی به صورت آگاهانه علیه دو عنصر جامعه ایرانی؛ یعنی اسلامیت و ایرانیت قیام کرده بودند. نکته قابل تامل اینکه، در حالی که هم مسلکان تقی زاده یعنی کسروی و آدمیت علیه اقدامات او سخن گفتهاند اما روزنامه شرق یک تنه ایستاده که اینطور که میگویند نیست!
شرط پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات؛ گرهزدن دوباره معیشت مردم به برجام!
روزنامه اصلاحطلب اعتماد روز گذشته در مطلبی نوشت: «[اگر] مانعتراشيهاي داخلي اصولگرايان يا رفتار ايالات متحده موجب تاخير در حل ماجرا شود، در اين صورت نيز نامزدهاي انتخاباتي چارهاي جز دادن شعار ضرورت اصلاح در روابط خارجي براي بهبود وضع اقتصادي ندارند زيرا فضاي عمومي فرض را بر تعامل و بازگشت به برجام ميگذارد و اتفاقا بهبودهاي نسبي كنوني ميتواند بر ضرورت ادامه سياست برجامي تاكيد كند... در چنين فضايي هر نامزدي كه به طور جدي شعار اصلاح در روابط خارجي را سر دهد، به لحاظ تبليغاتي و سياسي چندين گام جلوتر از ديگران است و اگر اين نامزد مورد اعتماد اصلاحطلبان باشد، بهطور عادي اين ظرفيت و توانايي را دارند كه مردم را هم پشت آن بسيج كنند و از حالا ميتوان احتمال داد كه نتيجه جز آن خواهد بود كه اصولگرايان انتظار دارند و اسب خود را براي سواري در پاستور زين كردهاند.»
گفتنی است، مدعیان اصلاحات که طی 7 سال گذشته همه مسائل اقتصادی کشور را به آمریکا و برجام گرهزده و سفره مردم را هر روز کوچکتر از روز قبل کردهاند، این روزها بار دیگر در پی تغییرات در کاخ سفید به مذاکره با دولت جدید آمریکا دخیل بسته و آینده اقتصاد کشور را در خسارت محض برجام جستوجو میکنند.
این جریان سیاسی که هیچ برنامهای برای برون رفت از مشکلات کشور ندارد، در تلاش است با ایجاد دوقطبی مخرب دیگری و دادن آدرس غلط کشور را وارد دور باطل تازهای کند. نکته قابل تأمل اینکه خوش خیالی تأسفبار جریان سیاسی حامیدولت به نامزد پیروز حزب دموکراتهای آمریکا برای مذاکره و حل مشکلات کشور درحالی است که مواضع بایدن به خوبی نشان میدهد این جریان بار دیگر در برهوت تعقل بهدنبال سراب است.
دموکراتها هم جنگطلبند، نباید به آنان دل خوش کرد
روزنامه اینترنتی همدلی در مطلبی با عنوان «دمکراتها بیشتر جنگیدند یا جمهوریخواهان؟» نوشت: «ورود آمریکا به جنگ دوم جهانی در زمان «روزولت» دمکرات بود و در زمان «هری ترومن» دمکرات ادامه پیدا کرد و به دستور ترومن دو بمب هستهای در دو شهر ژاپن به نامهای ناکازاکی و هیروشیما فرو ریخته شد. جنگ کره در سال ۱۹۵۰ باز هم در دوره زمامداری «ترومن» دمکرات شروع شد و در سال ۱۹۵۳ و دوران «دوایت آیزنهاور» جمهوریخواه به پایان رسید. در زمان «جان اف کندی» دمکرات، جنگ با کوبا تا آستانه شروع درگیری نظامی پیش رفت و اگر عقبنشینی «خروشچف» نبود، قطعاً شعلههای جنگ آن منطقه را فرامیگرفت. ورود آمریکا به جنگ ویتنام در زمان «کندی» کلید خورد و در دوران «لیندون جانسون» دمکرات ادامه پیدا کرد و به اوج خود رسید و هزاران کشته و مجروح و آواره از دو طرف برجای گذاشت و در دوران «ریچارد نیکسون» جمهوریخواه با شکست آمریکا به پایان رسید. اگر چه در جنگ هشت ساله ایران و عراق، که یکی از خونینترین و طولانیترین جنگها در قرن بیستم بود، ایالات متحده به صورت مستقیم وارد نشد، ولی این جنگ در دوران «جیمی کارتر» دمکرات، شروع شد و در دوران رونالد ریگان جمهوریخواه به پایان رسید. در دوران «بیل کلینتون» دمکرات اقدامات نظامی مستمر توسط آمریکا انجام گرفت که میتوان حضور نیروهای نظامی آمریکا در جنگ بالکان را نام برد. بر این اساس، نباید دولتمردان و سیاستمداران جهان با ورود دمکراتها به کاخ سفید دل خوش کنند.»
گرهزدن مشکلات اقتصادی به مذاکره با آمریکا خطایی اساسی است
حسین راغفر، کارشناس اقتصادی حامی دولت در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «اين نکته را نيز در نظر داشته باشيد که هيجاني که برخي در داخل کشور براي تغيير دولت در آمريکا و براي مردم ايجاد ميکنند يکي از خطاهاي اساسي است که در درون کشور صورت ميگيرد. برخي آگاهانه مبادرت به اين کار ميکنند و در مقابل برخي نيز ناآگاهانه اين کار را انجام ميدهند. برخي عنوان ميکنند ايران بايد با آمريکا مذاکره کند تا وضعيت اقتصادي کشور بهبود يابد. سؤال اينجاست چرا بايد با آمريکا مذاکره کرد تا وضعيت اقتصادي بهتر شود؟ چرا بايد به آمريکاييها گرا بدهيم و به دليل مشکلات اقتصادي بايد با آنها مذاکره کنيم؟»
راغفر افزود: «بدونترديد اين رويکرد به کار مذاکره و ديپلماسي کشور آسيب ميزند. هيچ کشوري بدوناتکا به ظرفيتها و تواناييهاي داخلي خود به پيشرفت و توسعه نرسيده است. حتي برخي از کشورها از خاکستر باقي مانده از جنگ برخاستهاند و با تکيه به تواناييهاي خود موفقيتهاي بزرگي به دست آوردهاند. موفقيت و توسعه هيچگاه با تکيه بر کشورهاي خارجي و ظرفيتهاي کشورهاي ديگر محقق نشده و در آينده نيز محقق نخواهد شد.»