اخبار ویژه
فیگارو: آمریکا دیگر الگو نیست آینه عبرت برای اروپاست
یک روزنامه فرانسوی با اشاره به شرایط وخیم آمریکا نوشت ایالات متحده با پنج بحران بزرگ درگیر است و این تصویر که بسیار به رویدادهای منتهی به جمهوری سوم فرانسه شباهت دارد، برای تمام کشورهای غربی به منزله هشدار میباشد.
روزنامه فیگارو در تحلیلی به قلم نیکلا باورز (تحلیلگر ارشد و شاگرد قدیمی ریمون آرون)، حمله طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره را به رویدادهای جمهوری سوم فرانسه در خود به سال 1934 شبیه کرد و نوشت: حمله به کنگرۀ آمریکا شکنندگی دولت قانون و بحران حاد هژمونی آمریکا را نشان میدهد. این حمله حقیقت پوپولیسم را نشان داد که به جای تحویل قدرت به مردم، بستر خودکامگی را هموار میسازد.
آمریکا با پنج بحران بزرگ روبرو است. بحران اول، پیشروی افسارگسیخته ویروس کووید١٩ است که قریب ٢٤ میلیون آمریکایی را مبتلا کرده و ٤٠٠ هزار نفر از آنان را کشته است. در نتیجۀ این بحران، امید به زندگی در آمریکا با ٣٣٢ میلیون نفر جمعیت، اکنون پایینتر از سطح آن در چین با یک میلیارد و ٤٠٠ میلیون نفر جمعیت است.
بحران بزرگ دوم اقتصادی است. رکود اقتصاد آمریکا به 3/6 درصد رسیده، در حالی که نوزده میلیون نفر از جمعیت بیکار هستند. در این مدت تراز تجاری آمریکا با چین بیش از گذشته منفی شده، کسری بودجه به حدود ١٥ درصد رسیده و بدهیهای عمومی اکنون معادل ١٢٧ درصد تولید ناخالص ملی است.
سومین بحران بزرگ آمریکا، اجتماعی است که در فروپاشی طبقۀ متوسط و تشدید فقر در این کشور تبلور مییابد. بحران مهم و چهارم، سیاسی است که در بحران نظام تصمیمگیری، بیاعتباری قانون اساسی و فروپاشی وحدت ملی تجسم مییابد. و بالاخره، بحران پنجم، جنبۀ بینالمللی دارد. در این عرصه شاهد عقبنشینیهای پیوستۀ آمریکا، فروپاشی رهبری و تصویر بینالمللی آن هستیم که عملاً راه را برای توسعۀ نفوذ دیگران هموار ساخته است.
به همین خاطر، جو بایدن، برخلاف دورۀ اوباما، نه با مسئلۀ ازسرگیری رونق اقتصادی، بلکه با مسئلۀ بازسازی آمریکا روبرو است. هدف او نه بازگشت به گذشته- یعنی کلیه انحرافهایی که پیروزی ترامپ را باعث شدند- بلکه ابداع آینده است.
از این منظر صد روز اول دورۀ ریاستجمهوری بایدن، برای مقابله با ویروس کرونا و تحریک فعالیت و رونق اقتصادی در آمریکا نقش مهمی خواهند داشت.
کلید این تغییرات، اصلاح نظام سیاسی آمریکا است که در آن فساد و خشونت و پوپولیسم، ضربات سختی به اعتماد عمومی نسبت به نهادهای سیاسی وارد آورده است. مشکل اما، در این است که پیامدهای کووید ١٩، رکود اقتصادی و تسریع انقلاب اطلاعاتی دو قطبی شدن اقتصادی، اجتماعی و نابرابری میان ایالتهای آمریکا را که منشأ پوپولیسم بودهاند، تشدید خواهند کرد. افزون بر این، جو بایدن علاوه بر ٧٤ میلیون رأی دهندۀ دونالد ترامپ، باید جناح چپ حزب دموکرات را نیز مهار کند.
دموکراسی آمریکا دیگر نقش راهنما و سرمشق را ایفا نمیکند. دموکراسی آمریکا از این پس هشداری برای تمام کشورهای غربی است. هیچ دموکراسی نمیتواند خود را مصون از خطر پوپولیسم بداند و این را خشونتها و افراطیگریهای جاری در اروپا به وضوح نشان میدهد. همۀ کشورهای غربی از این پس باید در پی ابداع قرارداد سیاسی و اجتماعی تازهای باشند.
روحانی باید پاسخگوی مردم درباره وضعیت بورس باشد
پایگاه اینترنتی حامی دولت از رئیس جمهور خواست اجازه ندهد اختلافات درون دولت، موجب تاثیر منفی بر زندگی مردم شود.
«عصر ایران» با اشاره به ریزش چند هفته اخیر بورس نوشت: بسیار از سرمایهگذاران فعلی در بورس به خاطر اعتماد به سخنان رئیس جمهور وارد این میدان شدند. شاید برخی بگویند، «چشمشان کور، دندشان نرم» میخواستند حرف رئیس جمهور را گوش نکنند و پولشان را وارد بورس نکنند. لطفا در قضاوتهای خود کمی به این مردم حق بدهیم. سرمایهشان مثل کوه یخ در حال آب شدن است.
مردم نگران ارزش پولشان هستند. پولی که هر روز بیارزشتر از روز قبل میشود. پولی که نمیشود با آن برای فردا برنامهریزی کرد. مردم ترسیده، پول خود را وارد بازارهایی میکنند که سرمایهشان سقوط نکند. خیلیها وارد بازار دلار و طلا شدند. عدهای دیگر به حرف رئیس جمهور و دیگران گوش دادند و وارد بورس شدند. حالا همین عده کاسه چه کنم چه کنم دست گرفتهاند. سکوت دولت در مورد بورس درست زمانی که دلار در حال پایین آمدن است و به نظر میرسد آماده رسیدن به زیر 20 هزار تومان است، عجیب به نظر میرسد.
نمیدانم در پاستور چه میگذرد اما بهتر است، دولت همین امروز وارد بورس شود و سر و سامانی به وضعیت بدهد. اگر رئیس جمهور مردم را تشویق به حضور در بورس نمیکرد، آنقدر وضعیت امروز به چشم نمیآمد اما حالا که خودشان گفتهاند باید خودشان هم سر و سامانی به آن بدهند.
بله، بورس هم مثل دیگر بازارها با بالا و پایین است. قطعا سود و زیان دارد اما وضعیت به گونهای شده که چند ماهی است همه در حال ضرر کردن هستند. ما به عنوان افرادی که هیچ مسئولیتی در دستمان نیست، وقتی به دوست و آشنایی توصیه اقتصادی میکنیم، هر روز به او زنگ میزنیم و وضعیتش را میپرسیم.
من اگر جای رئیسجمهور بودم، زمین را به زمان میدوختم تا اعتبار حرفم به همین راحتیها زیر سوال نرود. شواهد از اختلاف برخی از اعضای دولت در مورد بورس حکایت دارد و بهتر است رئیسجمهور حداقل در این مورد برخلاف خیلی از مسائل دیگر، ورود کند و اجازه ندهد اختلاف وزارتخانهها بر روی زندگی مردم تاثیر بگذارد.
کلیگویی با دست خالی در آخرین سال دولت
معاون اول رئیسجمهور در حالی از کرامات دولت میگوید که دولت دچار سوءمدیریت در حوزههای مختلف بوده است.
به نقل از روزنامه وطن امروز، معاون اول رئیسجمهور اخیراً گفت: خیلیها به ناحق دولت را به ناکارآمدی متهم میکنند اما اگر به جای این دولت گروهی دیگر بودند، ممکن بود در برابر این جنگ، جمهوری اسلامی ایران را که هیچ، حتی ایران را از دست بدهند اما تیم کارکشتهای بر سر کار بوده است که توانسته در مقابل این جنگ ایستادگی کند.
روزنامه وطن امروز در نقد سخنان جهانگیری نوشت: این نخستین بار نیست که مسئولان دولت، بدون عذرخواهی از مردم بابت عملکرد فاجعهبار خود در حوزههای مختلف از جمله اقتصادی، به تمجید از عملکرد خود میپردازند. مسئولان دولت برای توجیه وضع نابسامان کنونی اقتصاد کشور و فرار از مسئولیت، تحریم را یگانه مسئله اقتصاد کشور معرفی میکنند. دولتمردان «خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها در سال 97» را به عنوان آغاز جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران معرفی کرده و از این طریق، شرایط کنونی کشور را کاملا استثنایی وانمود میکنند. این در حالی است که اقدام آمریکا در خروج یکجانبه از برجام، باعث بازگشت همان تحریمهایی شد که پیش از این در سال 90 علیه کشور وضع شده بود. در واقع موانع کنونی پیش روی اقتصاد کشور، همان موانعی است که از زمان دولت قبل هم وجود داشته است و تقریبا هیچ مانع جدیدی برای دولت فعلی وجود ندارد. از همین رو طرح این ادعا که «جنگ اقتصادی از سال 97 شروع شده و کشور در شرایط استثنایی قرار دارد» کاملا برخلاف واقعیت است.
دولت روحانی در حالی مدیریت امور اجرایی کشور را بر عهده گرفت که کشور در شرایط تحریم به سر میبرد. در واقع کابینه با آگاهی از شرایط تحریم و بدون غافلگیری از آن، مسؤولیت اجرایی کشور را بر عهده گرفت. از همین رو انتظار میرفت مقامات دولت در برابر این تحریمها برنامهای دقیق و عالمانه داشته باشند. این در حالی است که دولت در مواجهه با تحریمها هیچ برنامهای جز مذاکره و امتیازدهی یکطرفه نداشته است.
بیبرنامگی دولت البته تنها محدود به انفعال در مواجهه با تحریم نیست. دولت نهتنها برای مقابله با تحریم، بلکه برای امور جاری کشور هم برنامهای نداشت. 7سال بیعملی محض دولت برای اصلاح نظام مالیاتی و افزایش سهم مالیات از منابع بودجه و کاهش وابستگی دولت به درآمد تحریمپذیر نفت، نمونه واضحی از بیبرنامگی است. در حالی که تحریمها با کاهش شدید فروش نفت، باعث کاهش درآمد دولت و تشدید کسری بودجه و تحمیل تبعات آن به اقتصاد میشود، دولت هیچ اقدامی برای اصلاح نظام مالیاتی برای جبران افت درآمد نفت نکرد. این در حالی است که طبق اظهارات متعدد مسئولان در دولت و مجلس، معافیتها و فرار مالیاتی در کشور ارقامی هنگفت را در بر میگیرد که اضافه شدن آنها به منابع درآمدی دولت، علاوه بر حل مسئله کسری بودجه، باعث تحقق هر چه بیشتر عدالت اقتصادی و انتقال فشار مالیاتی از طبقات متوسط و پایین به طبقات ثروتمند میشود.
با این حال بیتوجهی محض دولت به این موضوع و راهکارهای دیگری از این دست، باعث شد وضعیت اقتصادی کشور پس از بازگشت تحریمها در سال 97 به مراتب بدتر از سالهای 90 تا 92 شود. نگاهی به آمارهای تورم و رشد اقتصادی، گواهی بر همین حقیقت است. در حالی که در دور قبل تحریمها، نرخ تورم نقطه به نقطه حداکثر به 42 درصد رسیده بود، طی ۲ سال اخیر تورم یکبار به 58 درصد در اردیبهشت 98 و بار دیگر به 46 درصد در آبان 99
رسید.
اسحاق جهانگیری در حالی از کرامات دولت میگوید که هیچ اشارهای به اقداماتی که در دولت انجام داده نمیکند. اساسا هیچ مصداقی در این رابطه وجود ندارد و صرفا وی به کلیگویی رو آورده است. با توجه به اینکه کلانتصویر دولت حسن روحانی نسبت به مسائل کشور رفع تحریم به جای خنثیسازی آنها بوده، در این سالها شاهد هیچ اقدام ملموسی در راستای تقویت اقتصاد داخلی نبودهایم.
برای مثال هیچ اقدامی در سالهای اخیر در 4 زمینه «اصلاح نظام مالیاتی، اصلاح نظام بانکی، نظام تجاری و بودجهریزی کشور» انجام نشده است.