kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۷۳۷۲
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۹ - ۱۹:۵۴
تلاشی برای گذار از دورن‌مایه به زیربنای یک بیانیه

بیانیه گام دوم از منظر عقلانیت تاریخی




جعفر حسن‌خانی
رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه «گام دوم انقلاب» با مرور تجربه ۴۰ ساله انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحله خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدّن‌سازی شده است». گام دومی‌که باید در چارچوب «نظریه نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» به‌سوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی‌(ارواحنافداه)» برداشته شود.
مبادی و مبانی آنچه رهبر معظّم انقلاب در بیانیه «گام دوم» و دیگر نوشته‌هایشان بیان داشته‌اند از کدام دانش و عقلانیت نشئت می‌گیرد؟ این سؤال مهمی ‌است که این یادداشت بر آن است پاسخی هرچند مجمل بدان دهد. پاسخ به این پرسش می‌تواند راهنمای خوبی در سیاست‌گذاری دانش انسانی در جمهوری اسلامی باشد.
متأسفانه باید گفت در بیشتر مواقع در تحلیل نگاشته‌های رهبر انقلاب صرفاً به روبنا و صورت متون توجه شده و از جنبه‌های دیگر ازجمله از مبادی و مبانی آن صرف‌نظر شده است. بیانیه «گام دوم» در کنار دیگر نگاشته‌های رهبر معظّم انقلاب اسلامی از مبادی و مبانی‌ای سرچشمه می‌گیرد که توجه ژرف‌اندیشانه بدان می‌تواند در سیاست‌گذاری علوم انسانی و تولید دانش پشتیبان برای آن مؤثر باشد. این یادداشت بر آن است تا از مبادی «گام دوم» بگوید؛ از اینکه این سخنان از چه نظام اندیشگی برآمده و این نظام اندیشگی چقدر برای ما شناخته‌شده است.
تحلیل بر اساس کدام دانش تحلیلی؟
رهبر انقلاب در بیانیه «گام دوم»، چون دیگر نوشته‌ها و گفته‌های خود، تحلیلی از وضع موجود از گذشته و آینده ارائه می‌دهند. فارغ از درون‌مایه تحلیل‌ها، پرسش‌هایی که وجود دارد این است که چارچوب نظری این تحلیل‌ها را باید در کدام دانش جست؟ کدام دانش این جنس تحلیل را پشتیبانی نظری می‌کند؟ با کدام روش تحلیل می‌توان این سخنان و تحلیل‌ها را روشمندانه توضیح داد؟ آیا پاسخ این پرسش‌ها در دانش جامعه‌شناسی است؛ بدان معنا که روش تحلیل رهبر انقلاب جامعه‌شناسانه است؟ به‌نحوی که مثلاً با ابتنای به مکتب رفتارگرایی در جامعه‌شناسی، ایشان تحلیل‌های کمّی و سنجش‌پذیر را مبنای گفته‌های خود قرار می‌دهند؟ یا اینکه پاسخ این پرسش‌ها در دانش تاریخ است و ایشان مبتنی بر روش تحلیل تاریخی گفته‌های خود را صورت‌بندی می‌کند؟ و یا اینکه پاسخ این پرسش در دانش فلسفه است؛ یعنی اینکه ایشان با ابتنای بر یک ایده فلسفی و مبتنی بر یک روش تحلیل فلسفی نگاشته‌ها و گفته‌های خود را انسجام می‌بخشند؟
این پرسش از آن جهت دارای اهمیت است که پاسخ بدان می‌تواند به فهم دقیق‌تری از آنچه رهبر معظّم انقلاب اسلامی در بیانیه «گام دوم» نگاشته یا فراتر از آن به فهم دقیق‌تری از منظومه اندیشگی و تحلیلی ایشان بیانجامد.
پاسخ به این پرسش در هیچ یک از این سه دانش پیش‌گفته نیست و البته در همه این سه دانش پیش‌گفته هم هست. روش تحلیل رهبر انقلاب صرفاً نه جامعه‌شناسانه، نه تاریخی و نه فلسفی است و البته هم جامعه‌شناسانه، هم تاریخی، هم فلسفی و هم مبتنی بر معارف اسلامی است.
تحلیل مبتنی بر دانش فلسفه تاریخ
 روش تحلیل رهبر انقلاب فلسفه تاریخی است. ایشان با ابتنای بر روش «فلسفه تاریخ» به رخدادها می‌نگرند و از گذشته تا آینده را تحلیل می‌کنند و مبتنی بر آن تجویزها و دستورالعمل‌هایشان را ارائه می‌دهند. بینش رهبر انقلاب اسلامی فلسفه تاریخی است و کنش‌ها و کردارشان هم در پی این بینش شکل می‌گیرد و مبتنی بر آن قابل تحلیل است؛ بینشی ورای زمان اکنون و باورمند به قوانین و سنت‌های حاکم بر تحول تاریخ؛ باورمند به شعوری ساری و جاری در تاریخ که تحولات تاریخی را رقم می‌زند و به‌پیش می‌برد.
مقیاس روش تحلیل فلسفه تاریخ، «تمدن» است. در این روش تحلیل، اثرگذاری رخدادها و عملکردها در مقایسه تمدنی مورد توجه قرار می‌گیرد. بینش برآمده از این روش تحلیل و دانش نظری، یک «بینش تمدنی» است. دانش «فلسفه تاریخ» معجونی از دانش تاریخ، دانش جامعه‌شناسی ازجمله جامعه‌شناسی تاریخی و دانش فلسفه است که البته اگر جنبه الهی بگیرد، آموزه وحی نیز بدان افزوده می‌شود.
تفاوت‌شناسی رویکردهای فلسفه تاریخ از مغرب تا مشرق
با یک نگاه اجمالی مبتنی بر کتاب «فلسفه تحول تاریخ در شرق و غرب تمدن اسلامی» در تبیین نگاه فلسفه تاریخی می‌توان سه رویکرد را از هم تفکیک کرد؛ یکی رویکرد غرب، دو رویکرد مغرب اسلامی مبتنی بر سنت ابن‌خلدونی و سه رویکرد مشرق تمدن اسلامی مبتنی بر سنت شهید مطهری.
قوانین حاکم بر تاریخ از نظرگاه غربی‌ها از‌ترکیب سه دانش فلسفه، جامعه و تاریخ به‌دست می‌آید
قوانین حاکم بر تاریخ و تحلیل تاریخ و ذات جوامع در مغرب تمدن اسلامی و در سنت ابن‌خلدونی از‌ ترکیب سه دانش شریعت، تاریخ و جامعه به‌دست می‌آید. دلیل اینکه در این سنت فلسفه کنار نهاده‌شده و شریعت جایگزین آن می‌شود این است که ابن‌خلدون برآمده از سنت فلسفی ابن‌رشد است. ابن‌رشد به بن‌بست شریعت و فلسفه می‌رسد. ابن‌خلدون با دیدن این بن‌بست شریعت را برگزیده و فلسفه را وامی‌گذارد.
فهم قوانین و سنت‌های حاکم بر تاریخ در مشرق تمدن اسلامی و در نظرگاه شهید مطهری جنبه الهی به خود می‌گیرد و می‌توان از آن به‌عنوان «فلسفه الهی تاریخ» یاد کرد. شهید مطهری برآمده از سنت صدرایی است و در این سنت فلسفه و شریعت به‌هم آمیختگی بسیاری دارند؛ لذا شهید مطهری دست به گزینش میان شریعت و فلسفه نمی‌زند. از نظرگاه او فلسفه تاریخ برآمده از فلسفه، شریعت، جامعه و تاریخ است و عقلانیت نویی را نوید می‌دهد.
فرجام سخن
 مقیاس تحلیلی رهبر انقلاب اسلامی تمدنی است. اطلاق «گام دوم» به چهل‌ساله دوم پیش روی انقلاب اسلامی نیز از این جهت قابل فهم است. ایشان در تحلیل‌های کلان خود در بُعد زمانی و مکانی که در آن قرار دارند محبوس نمی‌شوند و ورای بُعد زمان و مکان بر فراز تاریخ تمدن بشری به گذشته، اکنون و آینده می‌نگرند و رخدادها را نسبت به تأثیر و تأثری که در این مقیاس بر جای می‌گذارند، مورد توجه قرار می‌دهند و توجه همگان را نیز بر این بینش تمدنی جلب می‌کنند. طرح «پیچ تاریخی»، بیان سنت‌های قرآنی در تاریخ در ظهور سقوط حکمرانان و تمدن‌ها، نوید «آینده روشن» نشئه‌هایی از نگاه فلسفه تاریخی و تمدنی رهبر انقلاب است. ایشان در کنار دیگر رهبران و نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی، باورمند به‌گونه‌ای از سیر تکامل تاریخ با ابتنای بر قواعد و سنت‌هایی هستند که شهید مطهری در صورت‌بندی نظری آن تلاش بسیاری کرد.
برای تبیین و بسط دیدگاه رهبر انقلاب باید توجه بیش از پیشی به دانش فلسفه تاریخ داشت. با هر یک از دانش‌های تاریخ، جامعه‌شناسی، فلسفه و فقه نمی‌توان به‌تنهایی دانش پشتیبان قابل اتکایی برای این بیش تمدنی یافت؛ هر یک فهمی‌ناتمام از طرح کلان تحلیل فلسفه الهی تاریخ ارائه می‌دهند. به‌نظر ازجمله نیازمندی‌های مهم گام دوم جمهوری اسلامی راه‌اندازی دپارتمان رشته فلسفه تاریخ در مراکز آموزشگاهی باشد تا دانش پشتیبان آنچه در انقلاب اسلامی رقم خورده و تا به امروز به‌پیش رفته تولید شود و از پی آن عقلانیت تاریخی رخداد عظیم انقلاب اسلامی شکل تامی‌به خود گیرد؛ عقلانیتی الهی و تاریخی که در تلاش است وضع جدیدی را سامان داده و افق جدید تمدنی بگشاید.