بوسید برگ دفترم(به جای گفت و شنود )
امروز که با سالروز شهادت سیدهًْ نساءالعالمین حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
همزمان است، این ستون را در سوگ آن بانوی بزرگوار به ابیاتی از سروده بلند شاعر متعهد کشورمان آقای قاسم صرافان اختصاص
میدهیم:
در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم
خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم
در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم
نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم
رشتهای بر گردن ابیات من افکنده دوست
میبرد شعر مرا آنجا که خاطرخواه اوست
ناگهان دیدم میان خانه پیغمبرم
چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم
چرخ میزد یک نفس روحالقدس دور و برم
تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم
از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک
آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک
ای محمد! دشمنت را دوست ابتر میکند
خانهات را بوی ریحانه معطر میکند
دیدنش بار رسالت را سبکتر میکند
دختر است اما برایت کار مادر میکند
دختران آیات رحمت، مادران مهرآفرین
میشود ام ابیها، هر دو با هم، بعد از این
یک زره خرج جهازت، حُسنهایت بیشمار
با تو حیدر روز خیبر حرز میخواهد چکار؟
تا تو از تیغ دودَم با عشق میگیری غبار
بعد از این مستانهتر صف میشکافد ذوالفقار
قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه!
قصه پیوند دریایی به دریا، فاطمه!
در کسا، بیپرده با الله صحبت میکنی
هل اتی را سفره نور و کرامت میکنی
فکر خَلقی، نیمهشب با حق که خلوت میکنی
در غم همسایه، ترک خواب راحت میکنی
مادری الحق چه میآید به نامت، فاطمه!
میدهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه!