kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۶۴۱
تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۴

کارگردان نورچشمی که از همجنس گرایی و بی حجابی حمایت می کند

محمد یعقوبی که پس از آثار ضدانقلابی‌اش به کانادا مهاجرت کرده بود، اکنون ضمن دفاع علنی از "هم‌جنس‌گرایی"، "روز‌ه‌خواری" و "بی‌حجابی"، با حمایت معاون هنری ارشاد، «دو تا دو تا» تئاتر روی صحنه تالار‌های دولتی می‌برد
رجانیوز در گزارشی نوشت: این روزها تحت‌تأثیر اظهارنظرهای غیرمعمول فرهنگی مردان دولت تدبیر و امید، شدت وقاحت جریان‌شبه‌روشنفکری به جایی رسیده است که یک کارگردان تئاتر به نام «محمد یعقوبی» که با آثار سیاسی‌اش شناخته می‌شود و پیش از این در سال 91 در اعتراض به رویه دولت وقت به کانادا مهاجرت کرده بود، افکار وقیح خود در باب مسائلی همچون هم‌جنس‌گرایی و روز‌ه‌خواری و بی‌حجابی در تئاتر را با چند شعار مبتذل سیاسی همراه می‌کند و همزمان با این افاضاتش و گلایه از خفقان حاکم، با حمایت مدیری همچون «علی مرادخانی» (معاون هنری وزارت ارشاد)، «دو تا دو‌تا» تئاتر روی صحنه سالن‌های دولتی می‌برد.
ماجرا از 20 تیر سال جاری آغاز شد؛ از جایی که خبرگزاری «تسنیم» طی گزارشی، بخش‌هایی از گفت وگوی منتشر شده «محمد یعقوبی» را منتشر و به آن اعتراض کرد. گفت وگویی که در بخش‌هایی از آن، هنر تئاتر با روابط جنسی تشبیه شده بود.
اما این تنها بخشی از اظهارنظرهای عجیب و غریب او در این گفت وگوست. او خیلی صریح در سایه امنیت خاطری که برای او مهیا کرده‌اند، علیه حجاب صحبت می‌کند:«به نظرم زمانی خواهد رسید که در همین نظام البته اگر برقرار بماند زن‌ها موفق می‌شوند که حجاب اجباری را کنار بگذارند.»
و سپس به بهانه جشنواره تئاتر فجر سال 88 در مورد اصل انقلاب اسلامی که امثال «مرادخانی»‌ مدیران فرهنگی آن هستند، می‌گوید: «...من در آن شرایط کار درستی نمی‌دیدم که شرکت کنم. نمی‌خواستم درجشنواره‌ای که به مناسبت پیروزی این انقلاب است شرکت کنم. چه جشنی؟ برای کدام انقلاب؟»
بدتر از آن، سکوت «مرادخانی‌«ها و «جنتی»‌ها و بزرگان دولتی بود. که نه تنها ساکت ماندند که حتی از اجرای دو نمایشنامه‌ همزمان او («هیولاخوانی» و «دل‌سگ») در دو تالار دولتی «تئاتر شهر» و «ایرانشهر» حمایت کردند.
در سایه این اقبالی که معنای تشکر از «سکس خواندن تئاتر» و «ضد آزادی خواندن انقلاب اسلامی» توسط «یعقوبی» داشت، او با دریافت این حقیقت که حوزه فرهنگ در دولت تدبیر و امید بی‌صاحب‌تر از آن است که کسی بابت این قبیل موضع‌گیری‌ها واکنشی نشان دهد، این بار متن کامل گفت وگوی توهین‌آمیز و سراسر وقاحت خود را در سایتش البته با اصلاح چند جمله، منتشر کرد.
«یعقوبی» گفت وگویش را این طور آغاز می‌کند:«من بعد از گذراندن دوره‌های آموزشی به فکر اجرای نمایشی بودم که مجموعه نمایش‌نامه‌ای را به دست آوردم که در آن از دو نمایش‌نامه خیلی خوش‌ام آمد. یکی از آن‌ها نمایشی بود به نام (...) که درباره‌ رابطه‌ای هم‌جنس‌گرایانه بود، نمایش‌نامه‌ دوم شب به خیر مادر نوشته‌ مارشا نورمن بود. من بی‌درنگ از فکر اجرای نمایش اول گذشتم چون می‌دانستم که شرایط  اجرای آن در ایران مهیا نیست... مثلاٌ در همین اجرای «خشکسالی و دروغ» صحنه‌ای هست که وقتی شخصیت زن به مرد گیر می‌دهد، مرد از او می‌پرسد: (...)؟ و خب من شک ندارم حتی اگر این دیالوگ را اجازه بدهند بگویم هنوز تماشاگر آمادگی شنیدن‌‌ش را ندارد. چنین دیالوگی متاسفانه هنوز تماشاگر را معذب می‌کند. بنابراین من آن پرسش مرد را حذف کردم.»
همین نمایش البته با حمایت مدیران وقت به اجرای عمومی هم می‌رسد؛ اما «یعقوبی» اجراهای خصوصی را به یک دلیل ساده بیشتر ترجیح می‌دهد:«نمایش اجراهای خصوصی متعددی داشت و درطی این اجراها با کمک شهردار وقت جناب کرباسچی و طی مسیری که به نظرم چندان ربطی به بحث ما ندارد، نمایش را درتئاتر شهر اجرا کردیم که البته متوجه شدیم که اجراهای خصوصی بسیار دل‌پذیرتر بود. دلیل‌‌ش ساده بود. در اجراهای خصوصی بازیگران ما روسری نداشتند.»
خب وقتی «یعقوبی» تئاتر را به سکس تشبیه می‌کند، مشخص است که از اجرای بدون روسری بازیگران لذت بیشتری عائد کارگردان می‌شود.
او در بخش دیگری از همین مصاحبه گفته است:
«من در کارگاه استاد سمندریان هنرجو بودم و در پایان کلاس‌ها ما نمایش باغ وحش شیشه‌ای را اجرا کردیم. اجرای ما مصادف شد با ماه رمضان و من در آن اجرا اولین تکنیک مقابله با سانسور را به کار بردم. در صحنه‌ تنهایی جیم و لورا جایی هست که جیم به لورا می‌گوید یکی باید تو را ببوسد لورا! بازیگرم بنا به خواست من رو به تماشاگران گفت: من الان باید او را ببوسم اما نمی توانم.... ولی این همه‌ی داستان نبود، گفتم که ماه رمضان بود و بازیگر من در آن اجرا سیگار می‌کشید و یک جای کار هم که تام مست و خراب به خانه می‌آید و گریه می‌کند بنا به خواست من بازیگر خانم در نقش لورا تام را بغل کرد. من به فکر این بودم که اگر او قرار است نقش خواهر تام را بازی کند وقتی خواهری ببیند برادرش گریه می‌کند چه می‌کند؟ برادرش را بغل می‌کند... بعد از اجرا دانش‌جویی با ته‌ریش و صورت پرجوش پیش من آمد و به اجرا اعتراض کرد که شما مسائل شرعی را رعایت نکردید و به ارزش‌ها توهین کرده‌اید و چه و چه.... ما می‌خواستیم تئاتر کار کنیم. هدف ما باورپذیر کردن نمایش باورپذیر کردن مثلا رابطه‌ی دو بازیگر بود که در نمایش نقش برادر و خواهر را بازی می‌کردند. بنابراین بازیگران با نیت و قصد فساد هم‌دیگر را بغل نکرده بودند. قصدمان ارتکاب جرم نبود. قصدمان باورپذیر کردن موقعیت بود.»
یعقوبی در بخش دیگری از این گفت وگو اظهار داشت:
«مثلا بازیگرانم متاسفانه نمی‌توانند هم‌دیگر را بغل کنند. در مقام نویسنده هم ایده‌هایی برای واژه‌های نگفتنی پیدا کرده‌ام. مثلا در ماچیسمو بازیگران هر جا که دیالوگ‌ها سانسور شده بود لب می‌زدند. یا در این نمایش آخر یعنی «خشک‌سالی و دروغ» بازیگران به جای حرف‌هایی که نمی‌توانستند بگویند از عدد بیست‌وپنج استفاده می‌کردند. مثلا بازیگر اجازه نداشت بگوید می‌شاشه، جای این کلمه می‌گفت می‌بیست‌وپنجه. یا به جای (...)می‌گفت بیست‌وپنج می‌خوره. جاهایی هم که یک جمله را گفته بودند نگوییم دیگر بیست‌وپنج چاره‌ی کار نبود. از بازیگران‌ام خواستم با حرکت آهسته کاری انجام دهند، جوری که در سینما به‌ش می‌گویند
 slow motion و هم‌زمان با حرکت آهسته مثل نمایش ماچیسمو لب می‌زدند.» و کمی جلوتر دلیل استفاده از 25 را هم می‌گوید: «اصل25 قانون اساسی درباره سانسور است.»
این‌ها تنها بخشی از این گفت وگوی وقاحت‌بار مردی است که تمام آرمانش یک تخت خواب وسط صحنه‌ی تئاتر است. مردی که از خفقان می‌نالد و همزمان دو تئاتر بر روی صحنه دارد که در یکی در سالن متعلق به شهرداری تهران، شعار «مرگ بر امریکا» را به تمسخر می‌کشد و آن را به یک سگ منتسب می‌کند  و در دیگری در بزرگ‌ترین تالار تئاتر شهر، از سانسور حکومتی می‌گوید و یک معلم دینی مذهبی را به سخره می‌گیرد. و البته نظام جمهوری اسلامی تا آن حد انعطاف دارد که اپوزیسیون نازلی همچون «محمد یعقوبی»  در آن فعالیت کند، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که این فعالیت با پول و حمایت دولت و در سالن‌های دولتی صورت گیرد.
در این میان، قسمت تلخ‌تر ماجرا آن جاست که همین به اصطلاح هنرمند، مدتی استاد دانشگاه تهران بوده و اذهان دانشجویان را با این گزاره‌های زیرشکمی پر کرده است و جالب‌تر آنکه شنیده می‌شود حالا در دولت یازدهم «یعقوبی» و چند نفر دیگر همچون «نغمه ثمینی» و «محمد رحمانیان» تا آنجا در سیستم تئاتر نفوذ پیدا کرده‌اند که در دایره مشاوره و تصمیم‌سازی قرار گرفته و بر تصمیمات امثال «مرادخانی» تأثیر می‌گذارند.
به هر حال، مهم نیست که اربابان غربی «یعقوبی» به او گفته‌اند باید روتر بازی کند و در این میان مدیران فرهنگی ساکت مانده‌اند، حتی مهم نیست که همین مطلب هم رزومه‌ای خواهد شد برای «محمد یعقوبی» در فرودگاه فلان کشور غربی برای صدور روادید، مهم این است که یک بار مظلومیت تاریخی جمهوری اسلامی در مواجهه با وقاحت هنرمندان تخت خوابی یک جا ثبت شود و البته سکوت برخی مدیران در این میان...