وقتی بدن نواب صفوی به لرزه درآمد!
«فتحی یکن» رهبر سابق جماعت اسلامی لبنان میگوید: «یک شب در هتل قلعه در بیتالمقدس، تا صبح پای صحبتهای نواب نشستیم. همه سراپا به سخنان او گوش میکردیم. در همین هنگام که صدای نواب، گاه بلند و گاه آهسته به گوش میرسید، ناگهان بانگ الله اکبر مؤذن در فضا طنین انداخت. گویی تمام اعضای بدن نواب تکان خورد. سپس آرام گرفت و سر به پایین انداخت و طوری در خود فرو رفت که هرگز نظیر آن را ندیده بودم. او با جان و دل، گـفتههای مؤذن را تـکرار میکرد. گویی از دنیای دیـگری بازگشته است. به چهرهاش نگاه کردم،اشک از چشمانش سرازیر شده بود. پرسیدم: «نواب! چه شده است؟» او در حالی که همچنان حالت بکا داشت، گفت: «ای برادر! به خدا سوگند، هر وقت صدای الله اکبر مؤذن به گوشم میرسد، احساس میکنم دنیا در جلو چشمانم آن چنان رنگ میبازد و بیارزش میشود که گویی یک پشة کوچک است که میتوانم آن را زیر پا له کنم و به راهم ادامه دهم. دیگر جز قدرت و عظمت خداوند چیزی را نمیبینم و حس نمیکنم».
خاطراتی از شهید نواب صفوی ، یاران ناب 2، چاپ سوم ،1392 ، ص73