kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۵۸۰۴
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۶
کسب و کاری به نام حقوق‌بشر با نگاهی به زندگی عبدالکریم لاهیجی

از مبالغه‌های خنده‌دار تا دروغ‌های شاخ‌دار


سید محمد عماد اعرابی
حالا دیگر جبهه ملی کاملا در احتضار به سر می‌برد، عبدالکریم هم که می‌گفت از این رفتار رهبران جبهه ملی سرخورده شده، دور جبهه ملی را خط کشید و به سراغ درس و زندگی‌اش رفت. البته حقیقت این است که او تازه ازدواج کرده بود و بیشتر از آنکه سرخورده باشد، محافظه‌کار شده بود. خودش می‌گفت:
من در همان اوان هم ازدواج کردم و شاید یک مقدار قبول مسئولیت خانواده هم موجب شد که من یک مقدار از عالم سیاست، [...] دور شدم.44
بالاخره باید بپذیریم که زندگی خرج دارد و تمایل عبدالکریم به یک زندگی نسبتا مرفه با مبارزه سیاسی در تعارض جدی قرار داشت. او پس از آزادی از زندان تصمیم خودش را گرفته بود و فعالیت‌هایش تغییر کرد، برای همین به سراغ رشته تحصیلی‌اش و حرفه وکالت رفت؛ البته همچنان در عالم سیاست سرک می‌کشید و آمار فعالان سیاسی را داشت؛ علاوه‌بر این بدش نمی‌آمد در مواقع لزوم مقداری هم در سوابق مبارزاتی‌اش مبالغه کند. یک بار در حال بیان خاطراتش گفت:
اواخر خرداد 1342 مجددا دستگیر شدم.45
چند دقیقه بعد کمی اغراق را بیشتر کرد و با استفاده از قدرت تخیل‌اش گفت:
بعد از 15 خرداد دو مرتبه به زندان افتادم. زندان‌های بعد از 15 خرداد زندان خیلی سختی بود؛ یکی از بدترین زندان‌هایی که ما داشتیم... دفعه چهارم یا پنجم بود [که به زندان افتادم].46
متأسفانه این ادعایش را هم نمی‌توان بر واقعیت منطبق کرد. چنین خاطراتی بیشتر شبیه به رؤیاهای مرد رانده شده‌ای است که دوست دارد سابقه‌ای انقلابی داشته باشد. عبدالکریم داشت بیش از حد مبالغه می‌کرد! او هیچ‌گاه بعد از 27 فروردین 1342 دستگیر نشد و در تمامی اسناد موجود ساواک دفعات بازداشت و زندانی شدنش را تنها دو بار ذکر کرده‌اند!47 با این حساب اگر او همچنان بر ادعای «4 یا 5 بار» دستگیری‌اش پافشاری کند باید به احتمالات بعدی پرداخت برای مثال ممکن است دفعات دیگر صرفا یک دیدار دوستانه با مسئولان امنیتی وقت بوده، نه دستگیری و بازداشت؛ برای همین در هیچ سندی به ثبت نرسیده! اتفاقی که برای دوستش ناصر زرافشان نیز مرسوم بود. هر از گاهی اخباری مبنی بر دستگیری زرافشان توسط ساواک به گوش می‌رسید اما حقیقت چیز دیگری بود، زرافشان، مخبر ساواک در میان طیفی از مبارزان بود و ساواک برای جلب اعتماد مبارزان به ناصر زرافشان گاه‌گاهی او را فرا می‌خواند و با هم یک دورهمی دوستانه ترتیب می‌دادند.48
یک بار عبدالکریم در توصیف یکی از این دفعات بازداشت فوق‌العاده‌اش گفت:
گزارش نادرستی روی پرونده من آمده بود به عنوان اینکه من به نهضت آزادی پیوستم... چون نهضت آزادی هم متهم شده بود به دخالت در جریان 15 خرداد، آتش این جریان دامن ما را هم می‌گرفت. خوشبختانه خیلی زود این قضیه برملا شد و معلوم شد که یک دشمنی در ساواک راجع به شخص من بوده که یک کسی خواسته بود شیطنتی بکند.49
این توضیح تا حد قابل توجهی ابهامات را درباره زندگی سیاسی عبدالکریم بیشتر می‌کند. سؤال دقیقا اینجاست که چرا باید در ساواک نسبت به او خصومت شخصی وجود داشته باشد؟ اساساً چه نیازی به پاپوش درست کردن برای او در ساواک بود؟
فارغ از این ابهامات اساسی، عبدالکریم دیگر کمتر سراغی از فعالیت‌های سیاسی می‌گرفت و به سراغ کسب و کار خودش رفته بود. برای همین درخواست پروانه وکالت کرد. معمولا در جمع دوستانش می‌گفت: ساواک تا یک سال از صدور پروانه وکالت برای او ممانعت کرده است.50 این ادعا را هم باید از همان دست مبالغه‌های همیشگی‌اش به حساب آورد چرا که در مورد صدور پروانه وکالت هم معجزه دیگری برای عبدالکریم اتفاق افتاد. خودش می‌گفت خیلی اتفاقی در خیابان یکی از مأموران ساواک را دیده و پس از صحبت با او مشکل صدور پروانه وکالت حل شده است.51 اما ما به این معجزه وقتی ایمان می‌آوریم که بدانیم مأمور ساواکی که کاملا اتفاقی بر سر راه او قرار گرفته کسی نیست جز: «هرمز سلیمی».52 عبدالکریم پیشتر به بهانه‌های مختلف سعی کرده بود حاشیه امنی برای سلیمی ایجاد کند و دانشجویان معترض را از برخورد با او منصرف کرده بود. البته این تنها روایت عبدالکریم از نحوه گرفتن پروانه وکالتش نبود؛ بار دیگر گفت کشاورز صدر با سرهنگ مقدم صحبت کرد.53 مسلما این قبیل توضیحات برای اقناع ذهن پرسشگر اطرافیانش طراحی شده و تنها ‌اندکی فراموشی کافی بود تا از رویدادی واحد، روایت‌های مختلفی بسازد. آنچه قطعی به نظر می‌رسد این است که تنها در عرض یک ماه ساواک صلاحیت عبدالکریم را برای دریافت پروانه وکالت تأیید کرد. اول تیر 1344 بود که کانون وکلای دادگستری از ساواک استعلام نمود و دوم مرداد 1344 بود که سرهنگ مقدم طی نامه‌ای صدور پروانه وکالت برای لاهیجی را بلامانع اعلام کرد.54 البته در این مدت عبدالکریم یک بار دیگر به ساواک تعهد داد که هیچ فعالیتی علیه نظام شاهنشاهی انجام ندهد. او حتی از جبهه ملی هم برائت جست و نوشت:
ضمناً یادآور شود که تشکیلاتی را که اینجانب قبلا با آن مشغول فعالیت بوده‌ام چون مطابق فکر فعلی و سلیقه شخصی خود نمی‌دانم ترک کرده و دیگر با ایشان فعالیت نمی‌کنم.55
به دنبال این تعهدنامه بود که ساواک با بررسی حُسن سوابق عبدالکریم پس از آزادی از زندان با صدور پروانه وکالتش موافقت کرد:
با توجه به اینکه پس از استخلاص از زندان(27/1/1342) تا کنون اطلاعی دال بر فعالیت[مضره] وی اعلام نشده و تعهدی که تسلیم داشته، صدور پروانه وکالت جهت مشارالیه که یک شغل عادی است بلامانع می‌باشد.56