ضرورت ارزیابی عملکرد چهل ساله مسئولان نظام (زلال بصیرت)
از سال پیروزی انقلاب تا به حال بیش از یک اربعین گذشته.در این چهل سال این نظام بهطور کلی از آنوقتی که انقلاب پیروز شد و این نظام برقرار شد، کسانی که مسئولیتهایی در این نظام داشتند و خدماتی انجام دادند و کارهایی به عهده گرفتند احیاناً بعضی جاها هم اشتباهی کردند، بررسی کنیم که در این مسئولیتهایی که بر عهده گرفتند یا بر عهده آنها گذاشته شد و تلاش کردند تا بهدست آوردند، این کارهایی که انجام شده بهعنوان کلی نظام، نه بهعنوان یک شخص یا یک گروه خاص، آیا همه اینها درست بوده در مسیر صحیحی این حرکتها واقع شده، یا نه، اشتباهات جدی در اینها وجود دارد که هرچه زودتر جلوی آن گرفته شود و کمتر شود، هم به نفع نظام است و هم ما خودمان بیشتر بهره بردیم؛ یعنی یک بررسی چهل ساله بهعنوان بررسی نظام و مسئولین نظام.
مسئلهای که جا دارد مطالعه و بررسی شود سیاستهایی است که مسئولین کشور بعد از انقلاب تا به حال داشتند، پیگیری و اجرا کردند، حالا گاه سیاستهای اعلام شده و علنی و آشکار، گاهی هم ناگفته و نانوشته، اما عمل برطبق آن سیاستها بوده. در اینجا مقصود این نیست که شخص خاصی یا یک دولت خاصی یا یک نهاد خاصی را مؤاخذه کنیم و بگوییم مثلاً این دولت اشتباه کرده؛ میخواهیم ببینیم اصلاً دولتها وظایف خودشان را درست انجام دادهاند یا نه؛ در مقابل این نظام آنچه باید انجام بدهند، انجام دادهاند یا نه؛ اگر ندادند اشکال از کجاست؟ این چیزی نیست که بنده با این ضعف حافظه و ضعف اطلاعات و معلومات و به اضافه ضعفهای دیگر از فهم و ایمان و معرفت و معلومات بتوانم یک مطلب آماده و شسته، رفتهای خدمت شما تقدیم کنم؛ یک کار گستردهای است که البته در سطوح مختلفی میشود انجام بگيرد.
تأکید میکنم منظور این نیست که شخص خاصی را یا دولت خاصی را ما مورد ملامت قرار دهیم یا بخواهیم مؤاخذه کنیم و تبلیغ له یا علیه بکنیم؛ میخواهیم خودمان بفهمیم که وظیفه ما چیست تا اگر ما باید کاري انجام دهیم در آینده متوجه باشیم که چه ضعفهایی وجود داشته و برای رفع آن ضعفها در حد میسور تلاش کنیم.
با همین قیدهايي که عرض کردم که شخص خاصی منظور نیست، اجمالاً میشود گفت مثلاً هیئت دولت، بیش از بیست نفر از رئیسجمهور و وزراء مجموعاً کاری میکنند، میگوییم دولت این کار را کرد؛ البته چه بسا عامل آن یک نفر یا دو نفر بودهاند. احتمالی که میخواستم عرض کنم که زمینه شود برای اینکه آقایان اگر مطالعه عميقی در این زمینه نداشتند در صورتی که کار واجبتري نداشته باشند بخشی از وقتشان را به این مطالعه اختصاص دهند، این است که آیا اشکال مشترکی بین مسئولین در طول این چهل سال وجود داشته که در هر دولتی ما ببینیم درصدی از آن وجود دارد، یا اينکه دولتی بوده كه اتفاقاً در جهتی ضعف داشته، فرض کنيد در مسائل اقتصادی بلد نبوده، یکی دیگر در مسائل نظامی نقص داشته، یکی دیگر در فرهنگ نقص داشته. آیا اشکال مشترکی هست بین دولتها که همه کمابیش از این ضعف بیبهره نبودند؟
اسلام، تکیه کلام امام خمینی
ما اگر در هر چیزی شک کنیم، در بیانات سیاسیون و دیگران؛ اما در فرمایشات امام جای هیچ شکی نیست که از روز اول، ایشان تکيه کلامشان «اسلام» بود؛ تا روزهای آخر حیاتشان اگر پیشرفتی حاصل میشد ميگفتند از «اسلام» است؛ اگر ضعفی بود میگفتند ما وظیفه اسلامیمان را درست انجام ندادیم؛ پیروزی بر دشمنان عائد میشد، میگفت اینها از اسلام سیلی خوردند؛ با اینکه همه دنیا میگفتند اینها از امام سیلی خوردند، ایشان میفرمود شخص، اهمیتی ندارد، آنها از اسلام سیلی خوردند؛ خرمشهر آزاد شد، این جریان عجیبی که معجزهوار آزاد شد، امام فرمود خرمشهر را خدا آزاد کرد. از نظر امام هدف روشن بود و صدها نمونه کوچک و بزرگ در مقاطع مختلف که کاملاًً بیان میکرد. امام فقط به دنبال این بود که آنچه که اسلام میخواهد عمل شود؛ وظیفه او بر اساس بینش اسلامی چیست، آن را عمل کند؛اینکه چه خواهد شد،خیلی در بند آن نبود. اگر از این هدف غفلت شد و فراموش شد، یا نه، اصلاً کسانی قبول نداشتند ـ فرض است، من به کسی نسبت نمیدهمـ کسانی اصلاً اعتقاد به این نداشتند که باید به اسلام عمل شود، میگفتند اسلام درست است، دین خوبی هم هست، اما برای 1400سال پیش است. احتمال میدهم در بعضی از کلمات بعضی از مسئولین رده بالا این بود که اگر ما بخواهیم اسلام را با این ظواهر آیات و روایات عمل کنیم و در جامعهمان تحقق ببخشیم با شرایط روز نمیسازد. ظن من این است، یک مقدار ظن قوی است که بعضی از مسئولینی که عالیترین مقام اجرایی کشور را به عهده داشتند و شاید لباس روحانیت هم داشتند به اين مطلب تصریح کردند.
مسئولانی که اعتقاد به جدایی دین از سیاست دارند
اگر کسی احتمال بدهد که این آقا که این حرف را زد، یک مقدار آزادمنشی داشت، یا بگویید جرأت و شجاعتی که آنچه در دلش هست را بگوید، شاید کسان دیگری هم بودند كه همینطور فکر میکردند، منتها صلاح خودشان نمیدانستند كه بگویند؛ شايد در بین دولتمردان یا در قوه قضائیه یا در قوه مقننه کسانی بودند که اینگونه فکر میکردند كه اسلام خوب، خدا صحیح، پیغمبر درست، اما نمیشود دینی برای همه زمانها بیاید؛ شرایط عوض میشود، باید قوانین هم عوض شود، سیاستهای اجرایی هم هست، اصلا امکان ندارد، یا اگر کسی بگوید این قابل اجرا نیست؛ یا باید اهداف مادی انقلاب را پیش برد، یا باید احکام اسلام را اجرا کرد به هر قیمتی كه تمام شود، يا کلامیکه متضمن این اشاره باشد که ما حاضر نیستیم احکام اسلام را به هر قیمتی عمل کنیم.
یادم میآید در سالن اجتماعات همین موسسه، یکی از مسئولین درجه اول کشور به مناسبتی دعوت شده بودند و اینجا سخنرانی کردند، این جمله از ايشان در گوش من هست؛ ایشان گفتند ما ولایت فقیه را چون در قانون اساسی آمده، قبول داریم. یعنی اگر در قانون اساسی نیامده بود، قبول نداشتیم و چون قانون اساسی وحی منزل نیست، میشود آن را تغییر داد؛ این را من میگویم، ایشان نفرمودند. شاید امروز هم کسانی در گوشه و کنار باشند كه از حرفهایشان همین مضامين در بیاید؛ اعم از اینکه رسماً مسئولیتی داشته باشند، یا نه، انتظار مسئولیتپذیری داشته باشند. ظاهراً این مطلب منحصر به یک نفر و یک وزیر و یک مسئول نیست؛ هستند کسانی، روشنفکرانی، مخصوصاًًً اگر چند صباحی در کشورهای اروپایی و آمریکایی، در آن فضا زندگی کرده باشند و با آن افکار و فرهنگ خو گرفته باشند، کم نیستند کسانی که معتقدند دین با سیاست ـ سیاست یعنی مدیریت جامعه ـ جمع نميشود؛ ما اگر مدیریت جامعه داریم ـ به هر دلیلی كه هست ـ در این زمان نمیتوانیم بگوییم باید ببینیم قرآن چه میگوید و به آن عمل کنیم؛ مسائلی اين چنين اقتضاء میکند.
بر فرض اینکه این احتمال بنده درست باشد ـ عرض کردم من فقط طرح احتمال میکنم ـ آیا این همان هدفی است که امام داشت، یا نه؟ اگر اینگونه است، از همان اوائل در مسیر نظام انحرافاتی شکل گرفت، گاهی شدت پیدا کرد، گاهی ضعف، شاید حالا هم همینطور باشد. سؤال این است که آیا چنین چیزی بوده یا بنده اشتباه میکنم، اصلاً چنین چیزی نبوده؟ و اگر بوده، آیا اختصاص به یک نفر داشته، يا کمابیش در دیگران هم همین فکر وجود داشته؟ و اگر اینگونه بود، این با هدفی که امام برای انقلاب ترسیم کرد، میخواند، یا نه، این اصلاً انحراف از هدف امام است و ما از هدف انقلاب اصلا منحرف شدیم؟ ما که میگویم، مردم عوام را نمیگویم، مسئولینی که کار دستشان است و در کشور مؤثر هستند. پس اولاً كسي باید رفتار و گفتار مسئولین، بهخصوص مسئولین درجه اول را بررسی کند و ببیند واقعاًً اینها چه فکر میکنند، و آنچه آنها فکر میکنند آیا باید همینطور باشد، یا باید سعی کرد این فکر عوض شود و کسانی که بعداً میآیند فکرشان همان فکری باشد که امام فکر میکرد و به آن معتقد بود و همه هستیاش را برای آن گذاشت و گفت همه باید فدای این راه شوند؟
البته مسائل ریزی هم در گوشه و کنار هست که طبعاً مسائل هم از همان ریز شروع میشود و کمکم به جای ریشهدار و عمیق خطرناکی میرسد؛ اولش چیزهای جزئی است؛ مثلا درباره مسئله ولایت فقیه بگویند چه کسی گفته آخوندی که چهار روز بیشتر در مدرسه بود و درسی میگفت یا درسی میخواند، حالا او هرچه میگوید ما باید عمل کنیم و حرف او مثل حکم امام معصوم میماند؟ چه کسی این حرفها را گفته؟ شاید بعضیها یک وقتی گفته باشند که فلان کسی را که فلان مقام ارشدی دارد، این را ما سر کارش آوردیم، ما اولی به ولایت هستیم! بالاخره این مسئلهای است كه اگر این احتمال درست باشد، یعنی مسئولین ما در معرض این خطر هستند که اصل بینش اسلامیشان درباره این نظام را تصحیح نکردند و کمابیش افکارشان آمیخته با شوائبی از افکار غیرمسلمانها است؛ شاید جا داشته باشد ـ اگر کسانی فراغت نسبی داشته باشندـ سخنرانیها و نوشتهها و گفتههای مسئولین را در طول این چهل سال بررسی کنند و ببینند کدامها با اصل اسلام سازگار است؛ ما كه برای اجرای احکام اسلام قیام کردیم و هدف اصلی این است، کدامهایش با اين اصل میسازد، کدامش نمیسازد؟ البته جای این سؤال هست که آيا اين فقط برمیگردد به يك مسئله ذهنی و علمی و فقط اختلافنظری از نظر علمی هست؟ یکی میگوید ولایت فقیه درست است، یکی میگوید نه؛ یکی میگوید اسلام احکامش دائمیاست و همیشه باید احکام قرآن و حدیث اجرا شود، یکی میگوید نه، احکام برای آن زمان بود، صد سال بعد، دویست سال بعد احکام دیگری باید اجرا شود و نمیشود با تحولاتی که در جامعه پیدا میشود احکام دویست، سیصد سال پیش یا هزار سال پیش را حالا اجرا کرد. این يك نظر علمی است. آیا همین است یا بیش از این است؟
مسئولین اگر جاهایی انحرافاتی پیداکردند فقط بهخاطر اشتباه در فهم ذهنی و قضاوت علمی نبوده. خیلی جاها اگر یک مقدار دقت میکردند، میفهمیدند اشتباه میکنند یا شاید هم میفهمیدند اما به روی مبارک نمیآوردند، مصلحتشان نبوده؛ طرفداری از ولایت فقیه هم میکردند برای اینکه ابزاری است برای رسیدن به پست و مقام. اگر اینگونه باشد، دو ضعف کلی ما میتوانیم در مسئولین کشور در این چهل ساله انقلاب پیدا کنیم: یکی ضعف در معرفت و شناخت اسلام که شامل خود این هم میشود که باید اسلام حاکم شود. اين جهل است؛ یکی هم اینکه نه، میدانند انقلاب برای اسلام بوده، مردم هم همین را میخواهند، شهدا هم برای همین فدا شدند و الی آخر؛ اما ميگويند ما اين (پست)را دوست داريم؛ زحمت کشیديم، بعد از چندین سال حالا در انتخابات برنده شديم نمیآیيم صرفنظر کنيم؛ اگر هم امام گفت برای اسلام، براي خودش گفته!
این،کاری است که خوب است درباره مسئولین نظام انجام شود و آدم روی آن فکر کند که اشتباهی در این جهات بوده یا نبوده. انشاءالله که هیچ نبوده و اگر ما در جایی چنین خیالي میکنیم، انشاءالله ما اشتباه میکنیم.
بیانات آيتالله مصباح يزدي (دامظله)
در جمع گروهی از اساتيد مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)؛ قم؛1/4/99
زلال بصیرت هر دوهفته یکبار روزهای یکشنبه منتشر میشود.