با خورشید انقلاب (خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)
چپ و راست برای من معنی ندارد
خاطرهای به شما بگویم که شاید بد نباشد. ناب هم هست و جایی نگفتهام. حضرت آقا در روزهای ابتدایی که بهعنوان رهبری نظام منصوب شدند، یک هیئت مشورتی یا مشاوران برای خودشان تأسیس کردند. این هیئت شامل ۹ نفر بود که من هم با اینکه آن زمان سن بالایی نداشتم، جزو آنها بودم.
آقای خاتمی، آقای کروبی، دکتر ولایتی، مهندس موسوی، مرحوم عسکراولادی، آقای ناطق، آقای محمدی گلپایگانی و مرحوم حاج احمدآقا. خلاصه از دو جناح چپ و راست، در این هیئت حضور داشتند.
حضرت آقا هم به شدت به برگزاری جلسات این شورا، مقید بودند و تقریباً هر هفته، جلسه داشتیم. آقا درباره کارهای مهمی که میخواستند انجام بدهند، از این هیئت مشورت میگرفتند.
خود آقا میگفتند که من میخواهم درباره کارهای ابتدایی رهبری مثل انتصابها، نمایندگان رهبری در نهادهای مختلف یا مثلاً مسائل مربوط به حوزههای علمیه، از شما مشورت بگیرم.
رئیس این گروه مشاوران خود آقا بودند. البته اداره بعضی جلسات که خودشان فرصت نمیکردند حضور داشته باشند را به مرحوم حاج احمد آقا میسپردند؛ در آن جلساتی هم که شخصاً حضور پیدا نمیکردند، پیش از جلسه، به احمد آقا موضوع بحث میدادند تا درباره آن موضوع، حتماً بحث شود.
آقای خوئینیها به همراه آقای هاشمی رفسنجانی، مشاوران ویژه خود آقا بودند که در این جمعی که به شما گفتم، حضور نداشتند. شاید هفتهای چندین بار، آقا با این دو نفر، جلسه میگذاشتند. البته آقای خوئینیها آن زمان مسئولیتهای دیگری هم داشت.
ما ۹ نفر به آقا مشورت میدادیم و ایشان هم واقعاًً به مشورتها عمل میکردند. معمولاً بعد از پایان هر جلسه، هر کدام از ما ۹ نفر میرفتیم یکی، دو دقیقه، جوری که دیگران متوجه صحبتها نشوند، با آقا صحبت میکردیم.
پس از یکی از این جلسات که حدوداً ۶ ماه از رهبری آقا گذشته بود، من یواشکی به آقا گفتم فلانی که قرار است منصوب بفرمایید، چپ است. آقا تقریباً یک متر از من فاصله گرفتند و با صدای بلند، جوری که بقیه هم بفهمند، گفتند: «ببین آقای باهنر! خداوند از زمانی که این مسئولیت [رهبری] را به گردن من انداخته، شبها با تضرع از او خواستهام که تمامی دوستیها و قهرها و کینهها و دعواها و آشتیهای قبل از رهبریام را از دل من، پاک کند.»
بعد ادامه دادند: «جالب است که الان احساس میکنم خداوند کاملاًً این دعای من را مستجاب کرده است. اصلاً دیگر برای من، چپ و راست معنی ندارد.» و خیلی صریح گفتند: «دیگر با من از این حرفها نزن».
مرادم از گفتن این خاطره، این است که بگویم آقا واقعاًً با احترام و همکاری کامل با خیلی از این چپها رفتار میکردند. با این حال، آقای کروبی، بنیاد شهید را رها کرد یا مثلاً آقای موسوی اردبیلی، دیگر نماز جمعه تهران نرفت؛ البته شأن آقای موسوی اردبیلی، بالاتر از این حرفها بود و شاید دنبال مرجعیت و این مسائل بودند.
آقا، اصلاً قصد کنار گذاشتن آقای موسوی اردبیلی از قوه قضائیه را نداشتند اما خود ایشان [موسوی اردبیلی] دیگر زیر بار نرفت. از طرفی، بسیاری از منصوبان دفتر امام، در دفتر آقا باقی ماندند؛ مثلاً مرحوم آقای رسولی محلاتی که مسئول وجوهات دفتر حضرت امام بود، تا آخرین روز حیات خود، مسئول وجوهات دفتر آقا بودند.
* همشهری آنلاین به نقل از فارس- گفتوگوی روزنامه
«صبح نو» با محمدرضا باهنر- یکشنبه 29 تیر 1399.