kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۳۸۷۵
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۸

قانون جاذبه و دافعه اجتماعی(پرسش و پاسخ)



پرسش:
در روابط اجتماعی انسان‌ها، جذب و دفع براساس چه قانون و شاخصی انجام می‌گیرد و ملاک حقانیت افراد در این رابطه کدام است؟
پاسخ:
قانون جاذبه و دافعه در جهان هستی
قانون جذب و دفع یک قانون عمومی است که بر سرتاسر نظام آفرینش حکومت می‌کند. از نظر جوامع علمی امروز بشر مسلم است که هیچ ذره‌ای از ذرات جهان هستی از دایره حکومت جذبه عمومی خارج نبوده و همه محکوم آنند. از بزرگ‌ترین اجسام و اجرام عالم تا کوچکترین ذرات آن دارای این نیروی مرموز به نام نیروی جاذبه هستند و هم به نحوی تحت تأثیر آن می‌باشند. در نباتات و حیوانات نیز همه قائل به قوه جاذبه و دافعه بوده‌اند، به این معنی که آنها را دارای سه قوه اصلی: غاذیه، نامیه و مولده می‌دانستند، و برای قوه غاذیه چند قوه فرعی قائل بودند: جاذبه، دافعه، هاضمه و ماسکه.
جاذبه و دافعه در جهان انسان
در بحث ما غرض از جذب و دفع، جذب و دفع‌های جنسی نیست (اگرچه آن نیز خود نوع خاصی از جذب و دفع است، ‌و خود موضوعی مستقل است) بلکه مراد ما آن جذب و دفع‌هایی است که در میان افراد انسان در صحنه حیات اجتماعی وجود دارد. در جامعه انسانی نیز برخی همکاری‌ها است که براساس اشتراک منافع است که اینها نیز از بحث ما خارج است. قسمت عمده‌ای از دوستی‌ها و رفاقت‌ها و یا دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌ها، همه مظاهری از جذب و دفع انسانی است. این جذب و دفع‌ها براساس سنخیت و مشابهت و یا ضدیت و منافرت پی‌ریزی شده است، و در حقیقت علت اساسی جذب و دفع را باید در سنخیت و تضاد جستجو کرد. همچنان که از نظر بحث‌های فلسفی مسلم است که «اسنخیه علهًْ الانضمام» گاهی دو نفر انسان یکدیگر را جذب می‌کنند و دلشان می‌خواهد با یکدیگر دوست و رفیق باشند. این رمزی دارد و رمزش جز سنخیت نیست. این دو نفر تا در بینش و تفکرشان مشابهتی نباشد، همدیگر را جذب نمی‌کنند و متمایل به دوستی با یکدیگر نخواهند شد.
ریشه اصلی جاذبه‌ها و دافعه‌ها
به عقیده بعضی صاحب‌نظران، ‌ریشه اصلی این جاذبه‌ها و دافعه‌ها نیاز و رفع نیاز است. زیرا انسان موجودی نیازمند است، و ذاتاً محتاج آفریده شده، و با فعالیت‌های پیگیر خویش می‌کوشد، تا خلأهای خود را پر کند و حوائجش را برطرف سازد، و این مهم نیز امکان‌پذیر نیست جز اینکه به دسته‌ای بپیوندد و از جمعیتی دیگر رشته پیوند را بگسلد، تا بدینوسیله از دسته‌ای بهره گیرد و از زیان دسته دیگر خود را برهاند، و ما هیچ گرایش و یا انزجار و نفرتی را جز منافع و نیازهای او در این میان نمی‌بینیم. بنابراین مصالح حیاتی و ساختمان فطری، انسان را جاذب و دافع پرورده است. تا با آنچه در آن خیری احساس می‌کند، بجوشد و آنچه را با اهداف خویش منافر می‌بیند از خود دور کند، و در مقابل آنچه غیر از اینها است که نه منشأ بهره‌ای هستند و نه زیانبارند، بی‌احساس باشد. بالاخره آن که قدرت پر کردن خلأها را دارد، دیگران را به خود جذب می‌کند و آن که نه تنها خلأیی را پر نمی‌کند، بلکه بر خلأها می‌افزاید، در نتیجه انسان‌ها را از خود طرد می‌کند و بی‌تفاوت‌ها هم همچون سنگی در کناری.
قانون سنخیت شاخص ثابت و دائمی
جاذبه و دافعه بر اساس منافع و نیازها اگرچه ممکن است توجیه‌گر برخی جاذبه‌ها و دافعه‌ها باشد اما آنچه که به‌عنوان یک شاخص همیشگی و ثابت جاذبه‌ها و دافعه‌ها را به لحاظ ماهیتی تبیین می‌کند، همان قانون سنخیت است که بر اساس آن هر شخصیتی هم‌سنخ خود را جذب می‌کند و غیر هم‌سنخ را از خود دور می‌سازد. شخصیت عدالت و شرف، عناصر عدالتخواه و خیرخواه را به سوی خود جذب می‌کند، و هواپرست‌ها و پول‌پرست‌ها و منافق‌ها را از خود طرد می‌کند. شخصیت ظلم و جنایت، ظالمان و جانیان را به دور خویش جمع می‌کند و نیکان را از خود دفع می‌کند. لذا شخصیت هر انسانی را می‌توان از طریق دوستان و دشمنانش شناخت و به قابل ستایش و ممدوح بودن و یا قابل مذمت بودن و مذموم بودن او پی برد.
جاذبه و دافعه انسان کامل شاخص حقانیت
جاذبه و دافعه افراد یکسان نیست و به طبقات مختلفی تقسیم می‌شود:
1- افرادی که نه جاذبه دارند و نه دافعه، نه کسی آنها را دوست و نه کسی دشمن دارد.
2- افرادی که جاذبه دارند اما دافعه ندارند، همه مردم از همه طبقات را مرید خود می‌کنند و همه آنها را دوست دارند و کسی منکر آن نیست.
3- افرادی که دافعه دارند اما جاذبه ندارند، دشمن‌سازند اما دوست‌ساز نیستند.
4- افرادی که هم جاذبه دارند و هم دافعه، اینها نیز چند گونه‌اند، زیرا گاهی جاذبه و دافعه هر دو قوی است، و گاهی هر دو ضعیف و گاهی با تفاوت. انسان‌های کامل جاذبه و دافعه‌شان هر دو قوی است و شاخص حقانیت آنها نیز می‌باشند، که سمبل این دسته چهارم پیامبران الهی و اولیای خدا هستند.