شاخصهای حیات و ممات انسانی(پرسش و پاسخ)
پرسش:
اینکه قرآن کریم میفرماید: اگر دعوت خدا و رسول را استجابت کنید، زنده میشوید و از حالت مردگی بیرون میآیید به چه معنا است و شاخصهای این زنده بودن چیست؟
پاسخ:
انواع مصادیق حیات
مسئله موت و حیات در جمیع مراتبش برای منظورها و هدفهای مختلف در قرآن کریم مطرح شده است. حیات نباتات، حیات حیوانات و حیات انسانها. بحث ما درباره مطلق حیات نیست بلکه درباره نوعی خاص از حیات است که آن را «حیات انسانی» مینامیم.
شاخصهای حیات انسانی
همه ما این طور خیال میکنیم که یک نفر انسان تا وقتی که قلبش کار میکند و اعصابش فعالیت دارند و نبضش میزند و تا وقتی که در روی زمین راه میرود زنده است، چه موقع میشود گفت که یک انسان مرده است؟ طبیعی است که وقتی قلب به کلی از حرکت میایستد در این حالت انسان میمیرد. این نوع حیات و ممات مشترک میان انسان و همه حیوانات است اما در قرآن یک نوع حیات دیگر غیر از این حیات برای انسان بیان شده است. از منظر قرآن کریم انسان ممکن است حیات حیوانی داشته و زنده باشد، یعنی در میان مردم راه برود، ضربان قلبش کار کند و اعصابش برقرار باشد و خون در بدنش جریان دارد ولی در عین حال مرده باشد. این تعبیر اساساً از خود قرآن است که میفرماید: «لینذرمن کان حیاً» این قرآن روی افرادی تأثیر دارد که جلوهای از حیات در آنها باشد (یس-70) اما آن کسانی که مردهاند قرآن هم روی آنها تأثیر نمیگذارد. بنابراین قرآن کریم مردم را به دو دسته تقسیم میکند: مردم زنده و مردم مرده. یکی دیگر از آیاتی که رسماً مردم را به دو دسته تقسیم کرده است؛ دسته زندگان و دسته مردگان، و قرآن را عامل حیات و پیامبر(ص) را محبی و زنده کننده معرفی کرده است، آیهای است که شاید صریحترین آیات قرآن در این مورد است: «یا ایها الذین امنو استجیبو الله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم» ای مردمی که ایمان آوردهاید و اجمالاً تصدیق کردهاید این پیغمبر و برنامه او را که شما را دعوت میکند به چیزی که شما را زنده میکند، این برنامه را بپذیرید. (انفال- 24)
آری اسلام همواره دم از حیات و زندگی میزند، میگوید: این پیغمبر برای شما حیات و زندگی آورده است، شما الان مردهاید، خودتان نمیفهمید، بیایید تسلیم این طبیب روحانی مسیحادم بشوید تا ببینید چگونه به شما زندگی و حیات میدهد!
فطرت هسته، حیات انسانی
شاخص حیات انسانی را قرآن کریم اینگونه بیان کرده است که هرکسی که به این دنیا میآید با یک فطرت خدادادی به این دنیا میآید، با یک فطرت حقجویی و حقیقتطلبی و کاوشگری به این دنیا میآید. ولی همین نور فطرت در بعضی از اشخاص خاموش میشود. وقتی که این نور فطرت خاموش شد او تبدیل میشود به یک موجود مرده، به ظاهر زنده است ولی در باطن مرده است. از سوی دیگر قرآن کریم تعبیر دیگری دارد که همین اشخاص که جلوهای از حیات در آنها هست، وقتی که قرآن در زمین روحشان بذر میافشاند، مثل یک سرزمین سبز و خرم میشوند. یعنی قبلا مثل یک زمین مستعد بودند، بعد مثل یک باغ و کشتزار میشوند که درختها و گیاهها و گلها و انواعی از روییدنیها در آن پیدا میشود. «او من کان میتاً فاحییناه» آیا آن کسی که مرده بود ولی ما او را به وسیله قرآن زنده کردیم «وجعلنا له نوراً یمشی به فیالناس» و برای او نوری قرار دادیم که به وسیله آن نور در میان مردم راه میرود. یعنی وقتی در میان مردم راه میرود کسی است که همراه خودش چراغ دارد و در روشنایی حرکت میکند آیا چنین کسی «کمن مثله فیالظلمات لیس بخارج منها» مثل او مانند کسی است که در تاریکیها فرورفته و راهی به بیرون ندارد؟(انعام - 122) شاخصهای دیگر حیات انسانی بینایی و توانایی است. تفاوت زنده با مرده در همین جهات است. به هر درجه که بینایی و توانایی انسان بیشتر شود، حیات انسانی او بیشتر است. به همین دلیل است که ما به خداوند کلمه حی را اطلاق میکنیم «و توکل علی الحی الذی لایموت»(فرقان - 58)