نشنالاینترست: آمریکا گرفتار شورش و پسرفت گسترده است
یک نشریه آمریکایی تأکید کرد: آمریکا گرفتار شورش و پسرفت گسترده است؛ در حالی که رقبا در حال قدرت گرفتن هستند.
نشنالاینترست با اشاره به انتخابات آمریکا مینویسد: کشوری که اکنون دچار شورش و آشوب است و درگیر مجادلات نامعمول بر سر آینده خویش و احتمالا ضعیفترین واکنش به کروناویروس در قیاس جهانی را دارد، سخن از «یگانهانگاری خود»، چندان جایگاهی در مباحث سیاست خارجی ندارد.
روندهای کلی، خبر از پسرفت جایگاه ایالات متحده در نظم جهانی میدهد. ایران و چین یک پیمان دوجانبه را امضا میکنند تا بر محاصره اقتصادی ایران چیره شوند. نفوذ دیپلماتیک ایالات متحده رو به افول است. این کاهش نفوذ بیشتر بهخاطر مداخلهگرایی نظامی و اتکای بسیار بر تحریمهای سخت است.
یک تغییر لازم است اما ایدئولوژی یگانهانگاری آمریکایی چگونگی آن را پیچیده میکند. یگانهانگاری آمریکایی این پندار را پدید آورده که ایالاتمتحده مدل بیهمتایی از سیاستگذاری است و نمونهای است برای همه جوامع گونهگون و گسترده در سرتاسر دنیا. در حالی که این فرض، فرض نادرستی است. اکنون یگانهانگاری آمریکایی با آشوب - مجادلات تند داخلی پیرامون آینده کشور و ناکارآمدی واکنش به ویروس کرونا دستخوش چالشهای بنیادینی در پهنه جهانی شده است. اکنون به آنهایی که گزینههای جایگزین سیاسی را دنبال میکنند فرصتی داده شده تا جایگزینهای سازندهای را برای دور کردن موقعیت بینالمللی ایالاتمتحده از جنگهای بیپایان و گیر افتادن در اتحادهای مشکوک و به ظاهر دائمی بیابند.
به گزارش دیپلماسی ایرانی، در ادامه این تحلیل آمده است: در اوایل سال جاری، موسسه کوینسی (Quincy)، طرحی را برای چرخش چشمگیر اهداف ایالات متحده در خاورمیانه منتشر کرد. این طرح بیشترِ دخالتهای ایالات متحده در منطقه پس از جنگ جهانی اول را هم برای منطقه و هم برای ایالات متحده بسیار ناگوار توصیف کرده است. این طرح خواستار دیپلماسی و تجارت بیشتر و دخالت کمتر در جنگهای نیابتی منطقهای بهویژه بین ایران و عربستان شده است.
یک راهبرد تازه ملی باید فهم این موضوع را در اولویت قرار دهد که ایالاتمتحده از موقعیت جغرافیایی بیهمتا و شایستهای در جهان برخوردار است و در نیمکره غربی، قدرت چیره بیچون و چراست. از نظر اقتصادی زایا و دارای جمعیت دلخواه و منابع سرشار است. این ویژگیها هستند که کلیدیترین نقش را در بیهمتایی ایالاتمتحده دارند، نه همسوییهای ایدئولوژیک و ستایش نام و آوازه.
آن روی دیگر سکه این است که این ویژگیهای کلیدی باعث شده است تا بیشتر درآمدهای ایالتی صرف امور نظامی شوند در حالی که جامعه مدنی و زیرساختهای داخلی عقب ماندهاند. برای توجیه بودجه متورم پنتاگون، هیولاهای خارجیای ساخته شدند که گویی امنیت ایالاتمتحده را تهدید میکنند. ایالات متحده در جستوجوی آن بوده که ایدئولوژیهای داخلی مشروعیت را با تبدیل آنها به پروژههای مأموریت بینالمللی نظامی کند. با این حال، جایگاه ایالات متحده بهجای آنکه بالا برود پایین کشیده شده و مهمترین دلیل آن هم همین گسترش بیرویه است. سیاستمداران در واشنگتن باید پیرامون تعهدات خود نسبت به این گسترش بیپایان، بازنگری کنند و به این فهم برسند که مزیت ژئوپلتیکی طبیعی ایالاتمتحده شریک قابل اعتمادتری نسبت به هر شراکت دیگر بوده و پشتیبان حاکمیت است. آنها همچنین باید بر این واقعیت باور داشته باشند که نقش این مزیت ژئوپولتیکی متوقف کردن هژمون توسعهطلب با حفظ یک تعادل بین قدرتهای منطقهای است.
فشار حداکثری بر ایران، آن کشور را به سوی رقبایی مانند روسیه و چین سوق داد. هرج و مرج ناشی از مسئولیت ایالاتمتحده برای پشتیبانی از لیبی راه را برای همه آزاد گذاشت و بحران پناهندگان و اثرات سرریز جنگهای داخلی به اروپا و خاورمیانه را موجب شد. در ابتدا برای هر دو این مشکلات راهحلهای دیپلماتیک وجود داشت اما همگی هدر رفت و حالا نتایج بر همه روشن است. آنهایی که بیهمتایی آمریکایی را تایید میکنند باید بیهمتایی دیگر کشورها را نیز تایید کنند.
در زمانهای که پتانسیل زیر سؤال رفتن همه آن فخرفروشیهای آمریکایی بسیار بالاست، وقت آن است تا گفتوگوهای تازهای را برای آینده بهتر راهبرد آمریکایی رقم بزنیم.