kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۲۱۲۳
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۹ - ۲۱:۵۰

مردم؛ ستون دین و جامعه(خوان حکمت)



در اسلام وام‌گيري مكروه است ،يك وقت انسان مضطر مي‌شود، هيچ چاره‌اي ندارد، اين چيز ديگري است، اما كسي بخواهد كشور را با وام اداره كند، اين صحيح نيست. ما دو بحث در فقه داريم ،يكي دِيْن است يكي قرض كه دو بحث كاملاً جداي از همند. دِيْن اين است كه انسان گاهي نسيه معامله مي‌كند، گاهي تصادف مي‌كند ديه بايد بپردازد ،گاهي اشتباهاً مال كسي را گرفته، اين بر اساس قاعده «علي اليد ما اخذت حتّي تؤدّي» (هركس از راه نامشروع در مال دیگرى تصرف كند، ضامن آن است تا آنكه آن را به صاحبش بازگرداند) (1) ضمان يد است و مي‌شود دِيْن؛ اين عقد نيست؛ انسان چه بخواهد چه نخواهد وقتي مال مردم را تلف كرده بدهكار است.
يك بحث هم در فقه است به نام قرض، اين غير از دِيْن است؛ قرض، عقد است ،ايجابي هست كه مُقرِض(قرض دهنده) انشا مي‌كند، قبولي هست كه مُقتَرِض(قرض گیرنده) انشا مي‌كند؛ كسي به ديگري وام مي‌دهد و شرايط خاصي هم دارد كه چگونه تأديه كند. يك وقت انسان مجبور است قرض كند ،آن بحث ديگري است اما اینکه براي تأمين معاش خودش، مي‌خواهد راحت‌تر زندگي كند و مانند آن، برود زير بار قرض، اين در دين مكروه است زيرا غصّه شب است و ننگ روز؛ دين نمي‌خواهد مردم با ننگ زندگي كنند، مي‌خواهد با صبغة الله زندگي كنند. اينكه وقتي شب شد انسان غصه دارد كه من چگونه قرضم را ادا كنم ،وقتي طلبكار را ديد خجالت مي‌كشد، با اين وضع نمي‌شود جامعه را اداره كرد، اين‌طور باشد رضاي مردم تأمين نمي‌شود.  در روايات اگر ملاحظه بفرماييد آنجا كلمه دِيْن آمده اما فقه بين دِيْن و قرض فرق گذاشته.
فرمودند دِيْن[كه منظور همان قرض است] «هَمٌّ بالليل و ذُلٌّ بالنهار» ،غصّه شب است و ننگ روز است (2) لذا فتواي فقهي اين است كه انسان عمداً خودش را مقروض كند، زير بار قرض برود مكروه است. اگر ما توانستيم جامعه را طوري اداره كنيم كه مردم با آبرو زندگي كنند، اين بيان نوراني حضرت اميرالمؤمنين(ع) تأمين شده است.
ضرورت جلب رضایت توده مردم
فرمود ستون جامعه، مردمند، البته مردم بايد از اِتراف و اسراف و افراط بپرهيزند، اين حرف ديگر است، اسراف حرام است ،كسي مُترفانه زندگي كند، به جايي نمي‌رسد، اينها سر جايش محفوظ است اما حدّاقل زندگي آبرومندانه را انسان بايد بدون غصّه شب و ننگ روز داشته باشد. فرمود :«وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّيْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِيْن وَالْعُدَهًْ للْأَعْدَاءِ الْعَامَهًْ مِنَ الْأُمَهًْ»( ستون دين و شکل دهنده جمعيت مسلمانان و نيروى دفاعى در برابر دشمنان، تنها توده ملت هستند، بنابراين گوش به سوى آنها فرا ده و توجّه به آنها داشته باش. ) (3). اين سومي (نيروى دفاعى در برابر دشمنان) را ما در دفاع مقدس كاملاً تجربه كرديم، جنگي كه در ايران شده ده ساله بود نه هشت ساله، دو سال جنگ داخلي بود كه بر ما تحميل كردند ،هشت سال هم دفاع مقدس بود، آن انفجارها ،آن كشتاري كه در گنبد شده ،در كردستان شده، به بهانه خلق مسلمان شده، به بهانه خلق عرب شده،انفجار مقر حزب جمهوري بوده، انفجار دفتر نخست‌وزيري بوده ،انفجار در دادستاني بوده ،اينها همه‌شان جنگ داخلي بود كه دو سال طول كشيد و مردم با بزرگواري اينها را تحمل كردند، آن دفاع مقدس هشت‌ساله را مردم تأمين كردند. فرمود در روز خطر مشكل را مردم حل مي‌كنند، در روز عادي شما بايد رضايت توده مردم را به نحو مشروع تأمين كنيد تا پراكنده نشوند؛ اگر خواستيد وحدت داشته باشيد، اختلاف نداشته باشيد، بايد اين ستون را حفظ كنيد، اگر ستون لرزان باشد خواه و ناخواه اختلاف پيدا مي شود، اگر ما گفتيم ما نبايد اختلاف داشته باشيم، اين شعار حق است اما حق بودن اين در سايه آن است كه ما بدانيم مردم، ستون دينند ،ستون نظامند، پس «فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ» گوشَ ات متوجه حرف‌هاي اينها باشد، مِيلت به طرف توده مردم باشد، مِيلت به اين باشد كه رضايت مردم را تأمين كني.
لزوم عدم تجسس از اسرار خصوصی مردم
بعد به دنبالش فرمود آنها كه سخن‌چينند،آنها كه بدگويي مردم را يا بدگويي عده‌اي را نزد تو مالك اشتر مي‌كنند، سعي كن با آنها كمتر رابطه داشته باشي، تو وظيفه‌ات اين باشد كه عيب را بپوشاني (يك) عيب محقّق‌شده را شستشو كني (دو) عيب مستور را مشهور نكني (سه) به اين فكر نباشي كه جستجو كني كه چه كسي چه كار كرده، چه كسي چه كار نكرده؛ اسرار مردم را در بياوري كه يك روز رسوايشان كني و اگر سرّي از كسي ظاهر شد سعي كن آن را تطهير كني و به حرف‌هاي سخن‌چينان و امثال ذلك توجه نكن . اسرار مردم را خدا مي‌داند، اين بهشت و جهنم براي همين خلق شد،به اين فكر نباش كه كار خدايي بكني و ببيني مردم در خانه چه كار مي‌كنند، تمام كارهاي انسان را نه تنها فقط در خانه هر چه انجام داد خدا مي‌داند و محاكمه مي‌كند بلکه در نهاد خود انسان هر چه نهادينه شد خدا مي‌داند و حساب مي‌كند،انسان هر رازي داشته باشد نزد خدا مسئول است و بايد جواب بدهد،قرآن فرمود: «آنچه را پنهان می‌دارید یا آشکار می‌کنید می‌داند!»،(4) اين كار، كار خداست ولي تو حاكم مردمي هستي، كار ربوبي نكن، چه كار داري مردم در درون خانه چه مي‌كنند، هر كاري حسابي دارد، نيّت باطل، نيّت بد، نيّت شر، همه اينها نزد خدا محفوظ است، در بيانات نوراني حضرت امير(ع) در بخش‌هاي ديگر آمده :«أعضاؤُكُم شُهودُهُ وَ جَوَارِحُكُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُكُمْ عُيُونُهُ وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُهُ»( اعضاى شما گواهان او  و اندام شما سپاهيان او و ضمير و وجدانتان جاسوسان خدا هستند و خلوتگاه‌هاى شما در برابر او آشکار و عيان است.)(5)
 فرمود مواظب باشيد اگر يك وقت ـ خداي ناكرده ـ در اثر بدرفتاري كسي، خدا خواست او را بگيرد، از جاي ديگر لشكركشي نمي‌كند، اعضا و جوارح شما سربازان خدايند، با اعضا و جوارح انسان، انسان را مي‌گيرد، انسان حرفي مي‌زند آبرويش مي‌رود، جايي مي‌رود رسوا مي‌شود، كاري مي‌كند چيزي را امضا مي كند كه رسوا مي‌شود، اگر خدا خواست كسي را بگيرد؛ با زبان او، با دست او، با پاي او، او را مي‌گيرد، اين‌طور نيست كه از جاي ديگر لشكركشي بكند. فرمود: آنچه در درون داريد نزد خدا مشهود است؛ اين كار، كار الهي است، اين سر جايش محفوظ است، اما ما موظفيم كه اسرار مردم را بررسي نكنيم (يك) درصدد جستجو نباشيم (دو) اگر چيزي از اسرار مردم به دست ما آمد آن را علني نكنيم (سه) تا جامعه سامان بپذيرد (چهار) فرمود اگر چيزي از عيوب ظاهر شده است ،تو بايد تطهير كني.اگر بخواهي آبرويت محفوظ باشد، آبروي ديگران را نريز! اگر خواستي اسرار تو محفوظ باشد، اسرار ديگران را فاش نكن. اگر كينه‌اي كه هست چه بين خودت و ديگري، چه بين ديگري و خودت، چه بين دو نفر هست تا مي‌تواني اين كينه را شستشو كن. مگر نمي‌خواهيم اين ستون، بدون لرزش بماند، كينه نمي‌گذارد اين ستون بدون لرزش بماند.فرمود نه كينه كسي را در دل داشته باش، نه بگذار ديگري در دلش كينه داشته باشد، نه بگذار نسبت به يكديگر كينه داشته باشيد ،اين كينه را بگشاي؛ «وَ أقْطَعْ عَنْكَ سَبَبَ كُلِّ وِتْرٍ» هر عداوتي را كه احتمال مي‌دهي زمينه بدي پيدا مي‌كند ريشه‌اش را بِكَن.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 15/1/92
مرکز اطلاع رسانی اسرا
______________________________
1.الخلاف (شيخ طوسي)، ج3، ص228.   2.من لا يحضره الفقيه، ج3، ص182.  
3. نهج‌البلاغه نامه 53   4. نمل، 25.   5 نهج‌البلاغه، خطبه 199.
خوان حکمت  هر دو هفته یک بار روزهای یک‌شنبه منتشر خواهد شد.