اسـبهای تـروا درعصـر مـا (بخش اول)
علیرضا چخماقی
در روزگار ما، به دلایل مختلف، درهمآمیختگی و امتزاج بسیاری از امور و رویدادها چنانست که فیالمثل، سیاست یا از درهای گشادۀ هنر و ادبیات وارد میشود یا از مدخل جامعهشناسی؛ گاه نیز بنا بر اقتضائات، با ورود به میدانهای ورزشی مردم را سرگرم میسازد و اگر این مبادی ورودی را مقرون به صرفه ندید، راهش را کج میکند تا در نمایشی متفاوت، با نقشآفرینی بر پردۀ سینماها یا صحنۀ نمایشها، اهداف خود را دنبال کند و به هر صورت، در این دگرگونیهای فرصتطلبانه و زمینهچینیهای مختلف که همۀ آنها به منظور همراه کردن زودباوران، صورت میگیرد، روند این تبلیغات غیر مستقیم، سرانجام منتهی به این میشود که مردم عادی تحت تأثیر تبلیغات ناراست و انبوه دیدهها و شنیدههایی که غالبا جعلیاند، در
پیچ وخمِ گذرگاههای بیشمارِ هزار تو و لابیرنتی که رسانههای مکتوب و مجازی پیش رویشان گشودهاند، سرگردان شوند و گرفتار آیند.
بازی کثیف و نمایش گولزنندهای که از همان آغاز ، پایان آن به سود سرمایهداران و قدرتطلبان تنظیم شده است.
در چنین رهگذار سخت و پیچیدهای که طراحان (به ویژه در فضای مجازی) به قصد آساننمایی، مسیر آن را به شکلی جذاب و فریبنده آراستهاند، گاه خیلی از حرفهای جدی، به شوخی و طنز ختم میشوند و بر عکس، بسیاری از گفتههای طنزآمیز و نوشتههای شوخی مانند نیز، در پایان کار، شکلی جدی به خود میگیرند و سرانجامی غمانگیز و تأسفباری پیدا میکنند و این روند تکراری و البته هر بار در قالبهای تازه و شگردهای نوین، همۀ آن چیزی است که به صورت شبانهروزی، افکار عمومی بسیاری از مردم جهان را بیوقفه آماج حملهای
نامحسوس قرار میدهد و در این میان، تنها کسانی از تیر و ترکش این حملات نرم ، اما مسموم و خطرناک مصون میمانند که به سپری از فهم و آگاهی مجهز باشند و با چشمانی باز و هشیاری هر چه تمامتر، با علم به خباثت توطئهگران، هم دروازههای استقلال و حریم امنیت خویش را به روی اسبهای تروای دشمنان، بسته نگاه میدارند و هم سادهلوحانِ ظاهربین را، از فریب و خدعۀ مهاجمان پنهانکار آگاه میکنند.
با در نظر گرفتن چنین واقعیتی، از آنجا که ایران عزیز ما هم، کم یا زیاد، خالی از ستون پنجم دشمن و خیانت خائنین نبوده و نیست؛ بنابراین حفظ هشیاری و ضرورت راه بستن بر خطاکاران و خیانتپیشهگان، امری است بسیارحساس که مردم و مسؤلان، همواره باید نسبت به آن اهتمام بورزند.
و اما این خطاکاران و خیانتپیشهگان که شریک دزد و رفیق قافلهاند و در پوششهای مختلف، تیشه بر ریشۀ بود و نبود استقلال ما میزنند، کیانند و گرد چه مدارهایی میگردند؟
با ادای احترام به نویسندگان واقعی و روزنامهنویسان پاکسرشت و حق نگار (که الحمدلله تعدادشان هم کم نیست) امّا با تأسف فراوان، در این میان هستند افرادی که به دلایل عدیده، با وجود اینکه شایستگی و صلاحیت این را ندارند که نام خود را نویسنده و روزنامهنگار بگذارند، ولی برای پیش بردن اهداف شوم خود، ابزار کار خود را نویسندگی و روزنامه نگاری قرار دادهاند، انتخابی که نه بر مبنای استعداد و توانایی حرفهای و به قصد بهرهگیری از قدرت قلم برای نمایاندن واقعیات و روشن کردن حقایق، بلکه بر اساس وارونهنمایی و جعل وقایع و در محاق قراردادن حقیقت، بنیان گرفته است و نتیجۀ محتوم آن متزلزل کردن افکار عمومی به منظور فریب مردم است ، البته میتوان چنین انگاشت که عدهای از این قبیل نویسندگان، در ابتدای امر، با چنین نیتی وارد این عرصۀ در واقع مقدس نشده باشند و بعدها در طول مسیر، به دلایل و اشکال مختلف، کجروی و انحراف دامنگیرشان شده باشد؛ که در هر حال، نتیجۀ کار جز وطنفروشی و خیانت به مردم نیست.
شاید در نگاه اول و مرحلۀ نخست، عدهای بر اثر خوشطینتی و حسن نیت و گروهی هم در نتیجۀ سادگی یا بیاطلاعی، هضم این واقعیّت تلخ، که فلان نویسنده یا روزنامهنگار و بهمان کتاب یا نشریه، عامل بیگانه به شمار میروند یا دستکم، برخلاف مصالح ملی و منافع اجتماعی، عمل میکنند؛ برایشان سخت و باورنکردنی باشد و بر این پندار باطل، دل خوش دارند که با وجود دستگاههای نظارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ادعای وجود نویسندگانی با ماهیّت ضد ملی و فراتر از آن ضد دینی، به دور از واقعیت یا آمیخته با اغراق است.
این عزیزان، خوب است بدانند ادعای ما در این نوشته، منطبق با مطالب نویسندگان و مندرجات آنها، در مطبوعات و فضاهای مجازی است و نه بر پایۀ حدس و گمان و احتمالات که به یاری خداوند و انشاءالله در قسمت بعدی این مطلب، به نمونههای عینی و مصداقی آن اشاره خواهیم کرد.