به مناسبت سالگرد سخنرانی امام خمینی (رحمهًْاللهعلیه) بر ضد کاپیتولاسیون
امام از همان ابتدای نهضت، تکلیف آمریکا را روشن کرد
همواره روز 4 آبان هر سال، جشن منحوس سالگرد تولد شاه برپا میشد و دستگاه سلطنت سعی داشت در فضای اختناق و دیکتاتوری و در مقابل چشمان مردم تحت ستم، بساط نامبارک عیش و شادی راه انداخته و سرسپردگی و خودفروختگی خود را پنهان سازد. اما 4 آبان 1343، حکایت دیگری داشت، در آن روز فریاد خروشانی، سکوت گورستانی مملکت را شکست که رژیمی که باز میخواست حقارت و بردگی دیگری به ملت تحمیل کند را رسوا نمود.
این خروش رسا که آسمان تیره و تار ایران را روشن ساخت از محله یخچال قاضی شهر قم به گوش رسید. از منزل محقری که حیاط و کوچه پسکوچههای مشرف به آن مملو از جمعیت بود. 20 جمادیالثانی مصادف با عید میلاد حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) بود. آیتالله العظمی حاج سید روحالله خمینی که سال قبل هم بهدلیل سخنرانی علیه شاه و دستگاه دیکتاتوریاش، بیش از 11 ماه را در حبس و حصر گذرانده بود، اینبار در منزلش و در مقابل جمعیت عظیمی که به دیدارش آمده بودند، به افشای تازهترین خیانت رژیم پهلوی پرداخت.
خیانتی که ماجرایش از همان زمان حصر ایشان شروع شده بود، از زمانی که پس از سرکوب وحشیانه و خونین ملت در 15 خرداد 1342، حسنعلی منصور، از وابستگان اصلی تشکیلات فراماسونری آمریکایی و از عوامل شاپور ریپورتر (عنصر فراملیتی کانونهای صهیونی) در 14 اسفند همان سال به نخستوزیری رسید و انجام برنامههای جدید کانونهای استعماری را برای ژاندارمی رژیم شاه در منطقه و همیاری اسرائیل آغاز کرد. از جمله برنامههای یادشده، تبدیل ارتش شاهنشاهی به یکی از شعبههای میلیتاریسم آمریکا و استقرار مستشاران آمریکایی برای هدایت آن در ایران بود.
برای تحقق این امر، دو هفته قبل هم در 21 مهرماه، مجلس شاهنشاهی لایحهای به نام «قضاوت کنسولی» مشهور به «کاپیتولاسیون» را به تصویب رساند که به موجب آن برای مستشاران و نظامیان آمریکایی و خانوادههای آنها، مصونیت قضایی ایجاد میکرد، بهطوری که هر بزه و خلافی در ایران انجام میدادند، کسی حق بازخواست یا محاکمه آنها را نداشت.
اما عمق فاجعه را هیچ فرد و گروهی درنیافت. هیچ یک از گروهها و دستهها و احزاب به اصطلاح سیاسی، علیرغم همه ادعاهای شدید و غلیظ میهنپرستانه و وطندوستانه و استقلالطلبانه، کوچکترین نفسی علیه تصویب این قرارداد خفتبار نکشیدند و تنها حضرت امام خمینی بود که در آن لحظات خطیر و سنگین تاریخی بنا به تکلیف الهی، همه عزم خویش را برای مقابله با سلطه بیگانه جزم کرده بودند. تنها آیتالله العظمی امام خمینی علیه آن تصویبنامه تحقیرآمیز سخن گفته و ابعاد ماجرا را تحلیل نمودند.
ساعت 10 صبح بود که امام سخنرانی خود را با آیه استرجاع شروع کرده و سپس اظهار داشتند:
«من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام خوابم کم شده است. ناراحت هستم. قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کردهاند؛ عزا کردند و چراغانی کردند؛ عزا کردند و دستهجمعی رقصیدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند...»
سخنان تکاندهنده و تأثرانگیز امام، هر بار با فریاد گریه و زاری جمعیت حاضر همراه میشد. سپس شرح ماوقع را گفتند و با ذکر مثالی کاپیتولاسیون را برای مردم به زبان ساده شرح دادند:
«... اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او میکنند؛ اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست میکنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچکس حق تعرض ندارد!...»
امام به همه افراد و اقشار و مراجع ملت اعلام خطر کرده و عامل اصلی همه این وطنفروشیها را آمریکا دانسته و برخلاف آنچه امروز برخی از عروسکان خیمهشببازی استعمار در داخل کشور بلغور کرده که گویا پرچم مخالفت با آمریکا، بعد از پیروزی انقلاب برافراشته شد و قبلاً از آن، خبری نبود، اما امام از همان اولین روزهای نهضت، تکلیف خود را با آمریکا روشن ساخته و در همان سخنرانی علیه کاپیتولاسیون گفتند:
«... رئیسجمهور آمریکا بداند- بداند این معنا را- که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت آمریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران... آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از آمریکاست. این وکلا هم از آمریکا هستند! این وزرا هم از آمریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابلش داد بزنند؟...»
پس از سخنرانی امام، همان شب اعلامیه ایشان علیه کاپیتولاسیون نیز در سراسر ایران توزیع شد. در بخشی از آن اعلامیه تاریخی آمده بود:
«...مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضاء کرد... اقرار به مستعمره بودن ایران نمود... ملت ایران را تحت اسارت آمریکاییها قرار داد... اکنون من اعلام میکنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد، مخالف رای ملت مسلمان است... دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست...آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر میدانند و میخواهد آنها را از جلو خود بردارد و آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار میداند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد... آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن مینماید. بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند... این دولت را ساقط کنند... بر خطباء و وعاظ است که با بیان محکم بیهراس براین امر ننگین اعتراض کنند و ملت را بیدار کنند... بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند... اینها دنباله قتلعام پانزده خرداد است که جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد...»
در این اعلامیه امام به جز افشای توطئه شاه و اربابانش، وظیفه هر یک از اقشار ملت را برای تقابل با کاپیتولاسیون مشخص و روشن ساخته بودند. اعلامیه چاپشده در کوتاهترین زمان به شهرستانها انتقال یافت و جوانان غیور، روحانیون و طلاب انقلابی و مبارز در هر شهر به چند بخش تقسیم شده و در راس ساعت معینی اقدام به پخش اعلامیه کرده و پیش از آن که شناخته یا دستگیر شوند، از محیط خارج شدند. به همین طریق در تهران بیش از چهل هزار اعلامیه در زمانی کمتر از ده دقیقه بهوسیله 500 نفر از جوانان مبارز که هر نفر 80 اعلامیه به همراه داشت در سر ساعت معینی توزیع شد. دایره پخش از نارمک و تهران نو تا شهر ری گسترده بود و یکباره از اعلامیه حضرت امام پوشانده شد، بدون آنکه حتی یک نفر دستگیر شود.
با پخش این اعلامیه بود که سیل تلگرافها و طومارها از سوی روحانیون و علمای مبارز و مردم مسلمان در جهت الغای رژیم کاپیتولاسیون سرازیر گشت و مردم مسلمان سراسر کشور بار دیگر به خروش درآمدند.
بعد از پخش آن اعلامیه و سخنرانی، رژیم شاه حسابی گول و گیج شده بود. حسنعلی منصور که عامل اصلی ارائه و تصویب لایحه کاپیتولاسیون بود، 4 روز پس از سخنرانی امام هراسان و شتابان به مجلس رفت و برای توجیه خودفروشی سیاسی رژیم، برخی کشورهای همسایه را مثال آورد که سالیان دراز است به مستشاران خارجی مصونیت اعطاء کردهاند. اما با افشاگریهای امام، موج نارضایتی مردمی از هر گوشه مملکت سر برآورد، به نحوی که تاج و تخت شاهی را به شدت تهدید میکرد.
پس تصمیم به تبعید امام گرفته شد اما تبعید امام از ایران، موضوعی نبود که شاه بتواند خودش در مورد آن راسا و شخصا تصمیم بگیرد. بر اساس اسناد و مدارک موجود، طرح و دستور و حتی برنامه عملیات بازداشت و دستگیری و تبعید حضرت امام خمینی (رحمهًْاللهعلیه) از سوی محافل صهیونیستی آمریکایی تدارک دیده شده و به مرحله اجرا گذارده شد. از همین رو بود که شبانه امام را ربودند و با یک فروند هواپیمای نظامی به ترکیه (یکی از متحدان آمریکا در پیمان آتلانتیک شمالی ناتو) فرستادند.
ارتشبد سابق حسین فردوست (رئیسدفتر اطلاعات ویژه شاه و از معتمدترین و نزدیکترین افراد به شاه) در خاطرات خود درباره ماجرای تبعید امام خمینی چنین میگوید:
«... همانطور که منصور به دستور آمریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید آیتالله خمینی نیز دستور مستقیم آمریکا بود. تصور من این است که شخص محمدرضا به این کار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت. شب قبل از تبعید آیتالله، محمدرضا در کاخ میهمانی داشت و حدود 200 نفر مدعو شرکت داشتند. منصور، نخستوزیر نیز حضور داشت. منصور حدود نیم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم میزد و من متوجه آنها بودم. استنباطم این بود که منصور در موضوعی پافشاری میکند و محمدرضا موافق نیست. یکبار نیز شنیدم که محمدرضا به منصور گفت: چه اصراری دارید؟ بالاخره محمدرضا مرا خواست و با بیمیلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: ببینید نخستوزیر چه میخواهد؟ منصور مطرح کرد که باید هرچه سریعتر آیتالله خمینی به ترکیه تبعید شود. گفتم باید به پاکروان گفته شود. گفت: تلفن کنید! تلفن کردم. پاکروان گفت که آیا میتوانم با شاه صحبت کنم؟ به محمدرضا گفتم. او به اتاق دیگری رفت و با وی صحبت کرد. دستور تبعید آیتالله خمینی صادر شد و همان شب مولوی، رئیس ساواک تهران به همراه نیروهایی از هوابرد به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به ترکیه تبعید شدند...» 1
و اعلامیه تبعید بسیار مختصر و مبهم بود:
«طبق اطلاع موثق و شواهد و دلائل کافی، چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد، لذا در تاریخ 13 آبانماه 1343 از این کشور تبعید گردید.
سازمان اطلاعات و امنیت کشور» 2
این اعلامیه در صفحه اول روزنامهای درج شده بود که تیتر اول آن را پیروزی لیندون جانسون در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا تشکیل میداد و در گوشهای دیگر، خبر وقوع زلزلهای در کشور به چشم میخورد. 3
سند افشاگرانهای از لانه جاسوسی آمریکا، نشانگر دخالت مستقیم آمریکا در مسئله تبعید امام است. سند مربوطه نامهای است که در تاریخ 15 آبان 1343 (یعنی 2 روز پس از تبعید امام ) توسط استوارت دبلیو راکول (وزیر مختار و رایزن سفارت ایالات متحده آمریکا) به شخصی با نام جیمز (احتمالا از دوستان نزدیک یا رابطین و یا مسئولین راکول) نوشته شده است. در این نامه که یکی از گویاترین اسناد در زمینه دخالت مستقیم آمریکا در ماجرای تبعید حضرت امام به ترکیه به شمار آمده، روشن میشود که مقامات آمریکایی تا چه اندازه از وجود و حضور امام و سخنرانیهای روشنگرانه ایشان در ایران عصبی و درمانده شده و قصد داشتند به هر نحو ایشان را از مقابل خود بردارند. در نامه فوق آمده است:
«...6 نوامبر 1964
جیمز عزیزم
... وقایع اخیر که شما راجع به آنها در گزارش رسمی مطلع خواهید شد، موجب خوشوقتی قلبی من شده است. بالاخره ما توانستیم از شر آن پیرمردی که چوب لای چرخ ما میگذاشت، راحت شویم. شخصیت مهم محلی دستور اخراج او را داده است. در حال حاضر او در یکی از هتلهای درجه 2 ترکیه زندگی میکند و کوشش دارد که عقیده (مذهب) سنیهای بیچاره را تغییر دهد...» 4
_______________________________________
1- خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی- جلد اول- موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- چاپ بیستویکم- صفحات 516 و 517 2- روزنامه اطلاعات - 13 آبان 1343- صفحه اول 3- همان 4 - اسناد لانه جاسوسی - کتاب هفتم- کتاب هفتادویکم - مستشاری نظامی آمریکا در ایران (2)- تبعید حضرت امام (ره) به ترکیه- موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- صفحه 728