kayhan.ir

کد خبر: ۲۰۱۱۳۱
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۳۹۹ - ۲۱:۱۳

پسران ابوغریب کلیشه سربازان مظلومِ آمریکایی



فاطمه قاسم آبادی

در مورد جنگ‌های چند دهه اخیر آمریکا در خاورمیانه، هالیوود تا بحال ساخته‌های بیشماری تولید کرده است و در بیشتر این ساخته‌ها سعی شده از نگاه سیاستمداران، سربازان و خانواده‌های آنها به ماجرا نگاه شود ولی اگر بخواهیم ساخته‌های مربوط به جنگ عراق و آمریکا را بررسی کنیم، تولیدات مربوط به زندان ابوغریب به خاطر حساسیت جهانی و رسوایی‌های پیرامونش، از اهمیت بالاتری برخوردار است.
ماجرای این رسوایی در سال ۲۰۰۴اتفاق می‌افتد؛زمانی که مجموعه‌ای از تصاویر شکنجه‌های وحشتناک زندانبانان آمریکایی زندان ابوغریب بغداد، روی اینترنت قرار می‌گیرد و به سرعت پخش می‌شود، تقریبا تمام رسانه‌های روز این عکس‌ها را پوشش می‌دهند. انتشار این تصاویر، به شدت به وجهه سیاسی و حقوق بشری ایالات متحده آمریکا در جهان، لطمه وارد می‌کند و باعث می‌شود که سربازان آمریکایی نه تنها در دیگر کشورها که در خود ایالات متحده نیز منفور شوند. در مورد این رسوایی هم تا بحال فیلم‌های زیادی ساخته شده است و فیلم «پسران ابوغریب» به کارگردانی، نویسندگی و بازی «لوک مورن» محصول سال 2014 نیز درباره همین ماجراست.
سفر به عراق
ماجرای فیلم «پسران ابوغریب»، درباره یک سرباز آمریکایی به نام «جک فارمر» است که داوطلبانه به ارتش می‌پیوندد و به عراق اعزام می‌شود. در این سفر که ابتدا برای جک، حکم بزرگ‌ترین ماجراجویی عمرش را دارد، او بعد از مدتی داوطلبانه به بخش خطرناک زندان ابوغریب وارد می‌شود تا به اصطلاح، با تروریست‌های بیرحم روبرو شود... در این بین، جک با زندانی به نام «قاضی محمود» آشنا می‌شود که در انگلستان مهندسی خوانده و به قول خودش تنها به دلیل عرب و مهندس بودن، به زندان افتاده است.
بعد از مدت کوتاهی صمیمیت جک با این زندانی به قدری زیاد می‌شود که جک به خاطر فشاری که به خاطر شکنجه او متحمل می‌شود، دست به اعمال غیر انسانی زیادی می‌زند!
به بهانه خدمت به کشور
مخاطب در فیلم «پسران ابوغریب»، از همان ابتدا با پسری از خانواده متوسط رو به بالای جامعه آشنا می‌شوند که از قضا زندگی بسیار بی‌نقص و آرامی دارد و در کنار خانواده‌اش، روزگار خوبی را می‌گذراند.
این تصویر کلاسیک از خانواده‌های شاد و آرام آمریکایی که در قاب پارتی‌ها و دورهمی‌های پُرو پیمان، از بودن در کنار هم لذت می‌برند، از همان ابتدای ماجرا باعث پس خوردن داستان از نگاه مخاطبین می‌شود، بخصوص که بینندگان قرار است در سال 2015 این فیلم را ببینند و در این سال‌ها عملا رکود اقتصادی و مشکلات خانواده‌های آمریکایی به قدری زیاد است که دیگر هیچ کششی برای این قاب‌های لوکس و تجملاتی باقی نمی‌گذارد. از طرف دیگر، طبق روند داستان، مخاطبین قرار است دلشان به حال این سرباز بینوا و شکنجه گر بسوزد، به خاطر همین مسئله هم با این تصاویر پر طمطراق، این هدف عملا از همان ابتدای ماجرا شکست می‌خورد.
در ادامه داستان مخاطبین می‌بینند که جک، به عنوان کسی که نه به خاطر پول و موقعیت، که به خاطر اهدافی مانند شعارهای ابرقهرمانان کمیک بوکی آمریکایی مانند نجات دنیا، وارد ارتش شده، با اینکه هیچ تعلیم خاصی ندیده و انسان بسیار دل نازکی هم هست، وارد بخشی از زندان ابوغریب می‌شود که در آن بزرگ‌ترین جنایات جنگی اتفاق می‌افتد.
جالب اینجاست که جک به عنوان پسری رمانتیک و بسیار عاطفی معرفی می‌شود ولی همین پسر با دیدن شکنجه‌های وحشتناک زندانیانی که به گفته خودش هیچ شباهتی به تروریست‌ها ندارند، عکس‌العملی بسیار آرام و بی‌تفاوتی نشان می‌دهد و این نکته شخصیت‌پردازی جک را بسیار غیر طبیعی می‌کند.
روند داستان فیلم «پسران ابوغریب» بسیار کند پیش می‌رود، به خاطر همین هم عملا 40 دقیقه ابتدایی داستان، صرف آشنایی بسیار سطحی با زندگی سربازان آمریکایی در ابوغریب و زندگی شخصی جک می‌شود و بعد از این معرفی طولانی، وقتی یکی از زندانیان که از قضا در انگلستان درس خوانده، هموطن خودش را به جک لو می‌دهد، داستان واقعی تازه شروع می‌شود.
این زندانی که خود را قاضی محمود معرفی می‌کند، می‌تواند اعتماد جک را به خود جلب کند و داستان طوری جلو می‌رود که دوستی عمیقی بین جک و این زندانی درس خوانده انگلستان که گویی تنها فرد متمدن در بین آن عرب‌های وحشی است، به وجود می‌آید و در ادامه هم جک به خاطر ناراحتی از شکنجه قاضی، آن رفتارهای غیر انسانی را با دیگر زندانیان می‌کند!
این تصویر سرتا پا دروغ و غلوآمیز، به قدری غیر واقعی در فیلم به تصویر کشیده می‌شود که مخاطب می‌ماند، اگر ارتشی‌ها و سربازان آمریکایی این‌قدر دل‌رحم و عاطفی هستند، آن نژادپرستانی که با خونسردی تمام، پا روی گردن رنگین پوستان و دیگر ملیت‌ها می‌گذارند و تا گرفتن
جانشان هم خم به ابرو نمی‌آورند، از کجا آمده‌اند!
قربانیان معصوم در چنگ رسانه‌ها!
در صحنه‌های ابتدایی فیلم «پسران ابوغریب»، از ابوغریب به عنوان بزرگ‌ترین زندان نگهداری دشمنان ایالات متحده نام برده می‌شود، برای مخاطبین خاورمیانه، ابوغریب زندان مخوفی است که از زمان صدام محل شکنجه و قتل شیعیان و مخالفین این دیکتاتور بوده و بعد از آن هم تنها با عوض شدن ملیت ظالم، این ظلم در حق مردم بیگناه ادامه پیدا کرده است.
البته برای مخاطبین غربی هم با توجه به تمام اتفاقاتی که در دو دهه اخیر افتاد، دیگر حنای تروریست‌های ملعون، که قصد نابودی آمریکا را دارند، رنگی ندارد؛ به خاطر همین هم تبلیغ‌های گل درشت فیلم برای احیاء شعارهای قدیمی و نخ‌نمای میهن‌پرستانه، از همان ابتدای ماجرا نچسب و تاریخ مصرف گذشته به نظر می‌رسد.
از طرف دیگر ماجرا، تکیه فیلم روی بی‌گناه نشان دادن سربازان جنایت کار زندان ابوغریب، کاملا مصنوعی به نظر می‌رسد مخصوصا نشان دادن روزشمار حضور این سربازان در این زندان مخوف، طوری به تصویر کشیده می‌شود که گویی قرار است مخاطب پیش خودش فکر کند، این سربازان به خاطر مدت زمان کوتاهی که آن هم نه به اختیار که به خاطر اجرای دستورات مافوق شان، در این زندان جنایت کرده‌اند، حالا باید تا آخر عمر بار سنگینی را تحمل کنند که خب این بی‌انصافی است!
فیلم در مورد نشان دادن وضعیت واقعی سربازان آمریکایی در عراق هم غلوآمیز برخورد می‌کند، مخصوصا که اکثر این سربازان حتی در همان سال‌ها، از اقشار ضعیف و مستضعف جامعه آمریکا بوده‌اند و نه به خاطر آرمان‌های جاه‌طلبانه، که به خاطر مشکلات مالی و داشتن شغل، به ارتش پیوسته‌اند و عمیقا به خاطر کارهایی که به آن مجبور شده‌اند و جنایاتی که دیده‌اند، از نظر روحی و جسمی آسیب دیده‌اند ولی سرباز مورد نظر فیلم یا همان جک، به هیچ وجه شبیه به این نوع از سربازان نیست، او بعد از تمام شدن دوره خدمتش، وقتی دوباره به کشور متمدنش بر می‌گردد، بلافاصله تبدیل به همان جوان رمانتیک و دوست داشتنی قبلی می‌شود، بدون اینکه جنایت‌ها و خاطرات چند ماه گذشته، روح و روانش را به معنای واقعی کلمه، بهم بریزد. این تغییرات شخصیتی به قدری بزرگ است که گویی در زندگی جک نه جنگی بوده و نه اتفاق مهمی این وسط افتاده است!
در صحنه‌های انتهایی فیلم «پسران ابوغریب»، مخاطبین جک آرام را می‌بینند که در یک روز عادی و آفتابی، به فروشگاه لوازم خانگی می‌رود و ناغافل می‌بیند که عکس‌های شکنجه وحشیانه زندانیان در ابوغریب، که از قضا عکس خودش هم در بینشان هست، تمام صفحه‌های تلویزیون‌ها را پر کرده است و او وحشت‌زده و معصومانه به مانیتورها زل می‌زند!
این پایان سر هم بندی شده و بی‌معنا، در کنار فیلمنامه‌ای که تکلیفش با خودش مشخص نیست، باعث می‌شود تا فیلم لوک مورن، به شدت از نگاه مخاطبین پس بخورد و این نویسنده، کارگردان و بازیگر تازه کار، نتواند تصویری مورد قبول را به مخاطبین خود عرضه کند و شکستی واقعی را برای سازنده‌اش به ارمغان بیاورد.