زیباییهای اخلاقی در مکتب امام حسن مجتبی(ع)
فرشته محیطی
معصومان(ع) اسوه حسنه الهی برای هر انسانی هستند که میخواهد فلسفه و سبک زندگی خویش را براساس آموزههای اسلام سامان دهد و کمالات الهی را در همین دنیا در خویش تحقق بخشیده و سعادت دو سرا را به دست آورد. امامحسن(ع) همانند دیگر معصومان(ع) احسان را در مرتبه عفوی و اکرامی به نمایش گذاشته است؛ زیرا راه سعادت را در این مکارم اخلاقی میداند که در سایه فلسفه زندگی وحیانی قرآن سامان یافته است. نویسنده در این مطلب با مراجعه به برخی از آموزههای امام حسن(ع) بر آن است تا درسهایی از زندگی را در مکتب آن امام همام برای عاشقان حقیقت بندگی بیان کند.
* * *
بندگی هستی برای بندگان خدا
انسان در زندگی همواره با انواع چالشها، مشکلات و مصیبتهای ابتلایی و کیفری مواجه است؛ حتی اگر کسی در اوج تقوای الهی باشد و با این رویه خودش را از هر گونه مجازات و کیفر به گناه، خطا و مانند آنها در امان نگه داشته باشد؛ اما نمیتواند خود را از سنت الهی ابتلاء در امان نگه دارد؛ زیرا سنت ابتلاء و آزمون برای همگان است. در ابتلاءها و آزمونهای الهی، خیر و شرگریبانگیر شخص میشود و از آنگریزی ندارد. خدا بصراحت میفرماید: با شر و خیر شما را میآزماییم.(انبیاء، آیه 35)
در حدیث آمده است که امیرمومنان علی(ع) بیمار شده بود. جمعی از یارانش به عیادتش آمدند. عرض کردند: کیف نجدک یا امیرالمومنین؟ قال: بالشر؛ حالتان چطور استای امیرمومنان؟ فرمود: شرّ است. قالوا: ما هذا کلام مثلک!؛ گفتند: این سخن شایسته مثل شما نیست. امام فرمود: ان الله تعالی یقول: و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه. فالخیر: الصحه و الشّرُ: المرض و الفقر.؛ خدا در قرآن میفرماید شما را با شر و خیر میآزماییم. پس خیر همان صحت و شر هم مرض و فقر است.(تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۴۰۵)
اما انسانی که بنده خدا باشد و در بندگی به کمال رسیده است، به طور طبیعی کارها برای او هموار میشود و مصیبتها و شرور موجب نمیشود تا در زندگی مشکلی پیدا کند و سربلند از این آزمونهای الهی بیرون نیاید؛ زیرا خدا به چنین افرادی صبر و حلم میدهد تا آستانه تحملشان بالا رفته و مشکلات و مصیبتها را با صبر جمیل از سر بگذرانند.(بقره، آیات 155 و 156)
امام حسن مجتبی(ع) بر اساس آیات قرآن میفرماید: مَنْ عَبَدَاللهَ، عبَّدَاللهُ لَهُ کُلَّ شَيْءٍ؛ هر کسي که خداوند را عبادت و اطاعت کند، خداي متعال همه چيزها را بنده و مطيع او گرداند. (مجموعه ورام، ص ۲۲۷)
از نظر واژه شناسی، واژه عبد به معنای راه همواری است که با رفت و آمد بسیار کوبیده شده و ضمن مشخص شدن از جاهای دیگر، امکان رفت و آمد آسان فراهم باشد. تعبید الارض به معنای زیرسازی و آمادهسازی زمین برای جادهسازی است. بنابراین، کسی که با همه وجودش بنده خدا باشد، خدا به گونهای همه چیز را بنده او میکند تا بتواند به سادگی از آن بهرهمند شود و به کمالات دست یابد. در حقیقت کسی که در برابر خدا مطیع و بنده است، همه چیز مطیع او میشود؛ چرا که همه هستی خواسته و ناخواسته مطیع الهی هستند و حتی شیطان یکی از جنود الهی برای آزمون بشر و در خدمت فلسفه و اهداف آفرینش است؛ خدا درباره اطاعت هستی از خود در قرآن میفرماید: سپس آهنگ آفرينش آسمان كرد و آن بخارى بود؛ پس به آن آسمان و به زمين فرمود: خواه يا ناخواه بياييد! آن دو گفتند: فرمانپذير آمديم. (فصلت، آیه ۱۱)
پس وقتی همه هستی مطیع فرمان الهی هستند، به طور طبیعی کسی که بنده واقعی خدا باشد، همه هستی در خدمت به این بنده خواهند بود، بویژه که از خلافت عمومی برخوردار است و خدا انسان را خلیفه الله قرار داده است که به طور طبیعی همه هستی مطیع او هستند و سر به سجده طاعت در برابرش میسایند.(بقره، آیات 30 تا 33)
انسان باید هر کاری را که انجام میدهد، در چارچوب بندگی باشد؛ زیرا خدا انسان را به هدف بندگی آفریده است (ذاریات، آیه 56)؛ بنابراین برای هر انسانی برنامهای دارد تا آن فلسفه و هدف برآورده شود. این برنامه در ذات هر انسانی سرشته شده و در نرمافزار درونی انسان ثابت است که از آن به فطرت تعبیر میشود(روم، آیه 30)، اما خدا به فضل خویش یک راهنمای بیرونی نیز قرار داده از آن به نقل وحیانی تعبیر میشود. اسلام نیز ترکیبی از همین دو راه عقلی فطری و نقلی وحیانی است(همان) و هر شخصی اگر بخواهد به کمال عبودیت برسد میبایست این راه را بپیماید.(بقره، آیات 2 و 3 و 21 و 38 )
امام حسن مجتبی(ع) بر همین اساس به انسانها هشدار میدهد و میفرماید: إنَّ اللهَ لَمْ يَخْلُقْکُمْ عَبَثا، وَلَيْسَ بِتارِکِکُمْ سُدًي، کَتَبَ آجالَکُمْ، وَقَسَّمَ بَيْنَکُمْ مَعائِشَکُمْ، لِيَعْرِفَ کُلُّ ذي لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ يُصيبَهُ؛ خداوند شما انسانها را بيهوده و بدون غرض نيافريده و شما را به حال خود، رها نکرده است. لحظات آخر عمر هر يک، معيّن و ثبت ميباشد، نيازمنديها و روزي هرکس سهميّه بندي و تقسيم شده است تا که موقعيّت و منزلت شعور و درک اشخاص شناخته شود. (تحف العقول، ص۲۳۲)
ایشان درباره سیاست واقعی و حقیقی که اسلام بدان نظر دارد و هر کسی باید در زندگی خویش آن را مراعات کند، به انواع حقوق و مراعات آن نیزاشاره میکند و میفرماید: السِّياسَهًْ أنْ تَرْعي حُقُوقَ اللهِ، وَ حُقُوقَ الاْحْياءِ، وَ حُقُوقَ الاْمْواتِ؛ مفهوم و معناي - سياست آن است که حقوق خداوند و حقوق موجودات زنده و حقوق مردگان را رعايت کني. (کلمه الامام حسن، ج۷، ص۵۷)
استجابت دعا با قرائت قرآن
انسانها در زندگی، نیازمند عنایت دائمی خدا هستند؛ زیرا فقر ذاتی و هویتی همه هستی از جمله انسان موجب میشود تا دم به دم نیازمند افاضات الهی برای بقا و بهرهمندی از کمالات الهی باشد. (فاطر، آیه 15) یکی از راههای جلب فضل و رحمت خاص الهی، دعا و نیایش است. از همین رو در آیات و روایات عنایت خاصی به دعا شده و از مومنان خواسته میشود تا برای امور زندگی خویش و نیز تقرب به خدا از دعا بهره گیرند.
اما مشکل اساسی این است که بسیاری از مردم گمان میکنند که خدا دعایشان را اجابت نمیکند؛ هر چند که این گونه نیست؛ زیرا خدا میفرماید: وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ و پروردگار شما گفت: مرا بخوانید تا شما را استجابت کنم. (غافر، آیه 60)
با این همه برخیها ادعا میکنند دعایشان مستجاب نمیشود. امام حسن مجتبی(ع) یکی از مهمترین شیوههای جلب عنایت الهی برای اجابت دعا را قرائت قرآن میداند و میفرماید: مَنْ قَرَءَ الْقُرْآنَ کانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُجابَةٌ، إمّا مُعَجَّلةٌ وَإمّا مُؤجَلَّةٌ؛ کسي که قرآن را قرائت کند، در پايان آن قرائت قرآن - اگر مصلحت باشد - دعايش سريع مستجاب خواهد شد - و اگر مصلحت نباشد - در آينده مستجاب ميشود. (دعوات راوندی، ص۲۴)
باید یادآور شد که خود قرآن نه تنها نور الهی است که دلها را روشن و تاریکی و ظلمت گناه و طاغوت و هر چیزی دیگر را از میان میبرد، بلکه جسم و روان آدمی را نیز سالم نگه میدارد و دردهای تن و روان را از میان میبرد؛ زیرا آیات قرآن به طور مطلق شفاء است که میتواند شفای تن و روان هر دو باشد: و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىكنيم؛ ولى ستمگران را جز زيان نمىافزايد. (اسراء، آیه 42)
امام حسن مجتبی(ص) در توصیف قرآن میفرماید: إنّ هذَا الْقُرْآنَ فيهِ مَصابيحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُورِ؛ همانا در اين قرآن چراغهاي هدايت به سوي نور و سعادت موجود است و اين قرآن شفاي دلها و سينهها است. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۱) پس انسان برای دردهای خویش بهویژه دردهای روانی و مشکلات خویش میبایست به قرآن به عنوان شفا و درمان مراجعه کند که از جمله آنها از طریق قرائت قرآن است که به طور طبیعی موجب عنایت خاص الهی و اجابت دعا برای درمان و کسب کمالات و مانند آنها خواهد شد.
زمانها و مکانهای ارزشمند
فرقی میان زمانها و مکانها از منظر خدا نیست؛ زیرا خدا خالق زمان و مکان و بیرون از آن است؛ اما آفریدههای دنیوی از جمله انسان، در بند و گرفتار زمان و مکان است و این دو در فعالیتهای انسان نقش اساسی دارد. از این رو برخی از زمانها و مکانها از برخی دیگر برتر دانسته شده است. به عنوان نمونه امام حسن مجتبی(ص) درباره بینالطلوعین یعنی از طلوع فجر صادق تا طلوع خورشید میفرماید: مَنَ صَلّي، فَجَلَسَ في مُصَلاّه إلي طُلُوعِ الشّمسِ کانَ لَهُ سَتْرا مِنَ النّارِ؛ هر که نماز - صبح - را بخواند و در جايگاه خود بنشيند تا خورشيد طلوع کند، برايش پوششي از آتش خواهد بود. (وافی، ج۴، ص۱۵۵۳)
آن حضرت(ع) درباره نقش مکانها مانند مسجد و رفت و آمد و نشستن در آنجا نیز میفرماید: مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَي الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدي ثَمانٍ: آيَةً مُحْکَمَةً، أَخاً مُسْتَفادا، وَعِلْما مُسْتَطْرَفا، وَ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً، وَ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَي الْهُدي، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدي، وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَياءً اَوْ خَشْيَةً؛ هرکس فرصتهايي از شب و روز خود را در مسجد قرار دهد يکي از هشت فايده شاملش ميشود: برهان و نشانهاي - براي معرفت -، دوست و برادري سودمند، دانش و اطلاعاتي جامع، رحمت و محبّت عمومي، سخن و مطلبي که او را هدايتگر باشد، - توفيق اجباري - در ترک گناه به جهت شرم از مردم و يا به جهت ترس از عقاب. (تحفالعقول، ص۲۳۵)
آثار همنشینی با عالمان
از نظر آموزههای قرآنی، تفاوت امت اسلام با امت جاهلی این است که امت اسلام بر اساس عقل و علم عمل میکند، در حالی که امت جاهلی بر اساس سفاهت و ظن عمل و رفتار میکند و این گونه است که تابع گمان بوده و بر اساس هواهای نفسانی رفتار میکنند نه عقل و خردورزی. (نجم، آیه 28) خدا میفرماید: جز از گمان و آنچه مایه سقوط نفس است، پیروی نمیکنند. (نجم، آیه 23)
عقل و علم مهمترین ویژگی امت اسلام است؛ زیرا تا به چیزی یقین نکردهاند و حقانیت آن را درک نکردهاند، نسبت به آن عملی ندارند و بر آن هستند تا مبتنی بر علم نه ظن و بر اساس عقل نه جهل عمل کنند. این علم که با دستهبندی دادههای بیرونی در قالب تفکر و سپس عرضه آن به داشتههای درونی فطری به عنوان تعقل به دست میآید، انسان را با حقایق آشنا میکند و نیز جهتگیری قلبش را سامان میدهد تا گرایش به حق و گریزش از باطل داشته باشد. از همین رو چنین افرادی از علم حقیقی برخوردار میشوند و شناختی نسبت به عظمت الهی مییابند و با جمال الهی آشنا میشوند به طوری که خشیت عالمانه در دلهای آنان ایجاد میشود. (فاطر، آیه 28)
از نظر امام حسن مجتبی(ع) مجالست با چنین بندگانی عالم و عاقل، بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا انسان را در مسیر درست قرار میدهد؛ چنانکه میفرماید: مَنْ أکْثَرَ مُجالِسَة الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّيادَةِ في نَفْسِهِ، وَکانَتْ لَهُ وَلايَةٌ لِما يَعْلَمُ، وَ إفادَةٌ لِما تَعَلَّمَ؛ هر که با عالمان بسيار مجالست کند، سخنش و بيانش در بيان حقايق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و انديشهاش باز و توسعه مييابد و بر معلوماتش افزوده میشود و به سادگي ميتواند ديگران را هدايت کند. (احقاقالحق، ج۱۱، ص ۲۳۸)
اصولا انسانها از دو راه عقل و نقل میتوانند خود را نجات دهند؛ از همین رو دوزخیان کسانی هستند که از این دو راه بهره نگرفتهاند: و گويند: اگر شنيده و پذيرفته بوديم يا تعقل كرده بوديم در ميان دوزخيان نبوديم. (ملک، آیه ۱۰)
مراد از «سمع» تنها شنیدن نیست، بلکه شنیدنی همراه با پذیرفتن است، چنانکه میگوییم: خدا سمیع است یعنی میشنود و اجابت میکند، یا وقتی میگوییم: شنیدم، یعنی پذیرفتم.
از آنجا که اکثریت مردم از نظر عقلی ضعیف هستند و یا عقل خود را به کار نمیگیرند، بهتر است به کسانی مراجعه کنند که اهل تعقل هستند یا اهل وحی. از این رو در قرآن، نخست سمع بر تعقل مقدم شده است. البته هر انسانی پس از شنیدن باید تعقل کند و از عقل فطری خویش را بدهد.
تاکید بر اینکه هر چیزی که شنیدهاید باید با تعقل بپذیرید از آن روست که بسیاری از شنیدهها میتواند باطل باشد مگر آنکه تحقیق عقلانی شود تا انسان گرفتار تقلید کورکورانه نشود که در اسلام و قرآن ممنوع است و جامعه جاهلی است که بدون تعقل و علم عمل میکند؛ امام حسن مجتبی(ع) نیز درباره لزوم بررسی و تحقیق در شنیدهها میفرماید: بَيْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَيْتَ بَعَيْنِکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَيْکَ باطِلاً کَثيرا؛ بين حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببيني حق است؛ و آنچه را شنيدي يا آنکه برايت نقل کنند چه بسا باطل باشد. (تحف العقول، ص۲۲۹)
از نظر قرآن، جامعه قرآنی، امت عقلانی است که مبتنی بر علم و عقل عمل و رفتار میکند؛ از این رو به علم بها میدهد و برای حفاظت و صیانت علم تلاش میکند و با نوشتن، آن را برای دیگران حفظ میکند. امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطيعُوا حِفْظَهُ فَاکْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ في بُيُوتِکُمْ؛ علم و دانش را - از هر طريقي- فرا گيريد، و چنانچه نتوانستيد آن را در حافظه خود نگه داريد، ثبت کنيد و بنويسيد و در منازل خود- در جاي مطمئن - قرار دهيد. (احقاقالحق، ج۱۱، ص ۲۳۵)
معرفت، خاستگاه محبت الهی و زهد شخصی
از منظر تعالیم قرآن، دنیا مزرعه آخرت است و آنچه اصالت دارد آخرت و زندگی اخروی است؛ اما این زندگی اخروی در همین دنیا ساخته میشود و اگر کسی نتواند در دنیا، آخرتش را بسازد، در آخرت دست خالی خواهد بود؛ زیرا هر کاری که انسان میکند در شاکله و شخصیت وی تاثیرگذار است و او را خدایی یا فرشتهگونه میکند یا موجب سقوط در مرتبه حیوان و جماد میشود.
دنیا فرصتی استثنایی برای انسان است و باید از آن به خوبی بهره گیرد؛ اما این بهرهگیری به معنای محبت و علاقه به دنیا نیست به طوری که بخواهد هر چیزی را برای خود جمع کند و با تکاثر و زیادتخواهی دیگران را محروم کند، بلکه کوثر حقیقی آن است که انسان با انفاق مال و صدقات در اشکال گوناگون، آخرت را برای خویش فراهم آورد. از این رو عفو و گذشت از مال و حق خویش و نیز اقامه عدالت و دادن حق هر کسی به میزان سهم مشخص الهی موجب میشود که انسان به تقوایی دست یابد که معیار سنجش انسان در قیامت است(حجرات، آیه 13)؛ زیرا این تقوا همان حق مطلق است که انسان میبایست با کارهایش در دنیا آن را به دست آورد و عبادت در چارچوب اسلام نیز تامینکننده همین امر است.(بقره، آیه 21)
زهد به معنای این است که انسان در زندگی خویش دلبسته به دنیا نشود و هر چه دارد در راه خدا هزینه و انفاق کند و با انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات، مکارم اخلاقی را در زندگی به نمایش گذارد.
البته دست یافتن به زهد و چنین مقامی آسان نیست؛ بلکه نیازمند معرفتی است که موجب خوف عالمانه و خشیت میشود؛ چنانکه قرآن میفرماید: وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى؛ و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت. (نازعات، آیه ۴۰)
بر اساس همین آیه و آیات دیگر قرآن است که امام حسن مجتبی(ص) درباره تحقق زهد در شخص به دو امر معرفت و محبت اشاره میکند و میفرماید: مَنْ عَرَفَ اللهَ أحَبَّهُ، وَ مَنْ عَرَفَ الدُّنْيا زَهِدَ فيها؛ هرکس خدا را بشناسد، (در عمل و گفتار) او را دوست دارد و کسي که دنيا را بشناسد آن را رها خواهد کرد. (کلمه الامام حسن، ج۷، ص۱۴۰)
در حقیقت شناخت انسان نسبت به خدا و همچنین شناخت وی نسبت به دنیا موجب میشود تا انسان به این درجه از فهم برسد که باید خدا را محبوب قرار داد و نسبت به دنیا زهد ورزید و محبت دنیا را در دل قرار نداد. کسانی که شناخت و معرفت حقیقی نسبت به خدا ندارند، گرفتار بغض نسبت به خدا بوده و محبت خدا در دلهایشان راه ندارد؛ چنانکه دوستداران دنیا کسانی هستند که معرفت حقیقی نسبت به دنیا ندارند، وگرنه به جای دوستی دنیا، نسبت به آن زهد میورزیدند و محبت دنیا را در دل خویش نمیافروختند.