kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۹۴۷
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۱۱
نگاهی به اثر اخیر مسعود کیمیایی

«متروپل» و فاصله‌اش تا فیلم شدن


 حسام آبنوس
این روزها «متروپل»، تازه‌ترین و آخرین ساخته مسعود کیمیایی بر پرده سینماها نقش بسته است و حرف و حدیث‌های بسیاری را نیز همراه داشته است. «متروپل» که در فضای فیلم‌های شبه نوآر تولید شده و وامدار گزینه‌هایی چون خیابان‌های بارانی و خلوت، سرگشتگی شخصیت ها و ... است، سعی کرده به نوعی فیلم بودن خود را ثابت کند.
در «متروپل»، کیمیایی  قصه گفتن را رها کرده و به این ترتیب «متروپل» فاقد درام است. بسیاری از مولفه‌هایی که پای ثابت سینمای کیمیایی است، دوباره در متروپل تکرار شده است. از دیگر سو، کم نیستند جزئیات ضروری که به فیلم شدن یک فیلم کمک می کند و در متروپل رعایت نشده است، مانند باورپذیری اتفاقات تا مخاطب بتواند رویدادهای فیلم را بپذیرد و با فیلم همراه شود. برای نمونه آنجا که «خاتون» با بازی مهناز افشار، میان یک فرش پیچیده شده و در داخل ماشین گذاشته می‌شود، پس از حادثه تصادف و آسیب دیدن خودرو به همراه سرنشینان جلو، خاتون – با وجود اینکه سر او در جهت ضربه وارده است – با کمترین آسیب دیدگی از خودرو آن هم در حالی که پیچیده شده خارج میشود و از مهلکه فرار می کند. یا اینکه تمام صحنه‌های زد و خورد از پشت پرده یا شیشه‌ مات به نمایش درمی‌آید و جالب اینکه حتی پس از پایان درگیری، خونی از بینی کسی نمی‌آید!
بسیاری از علاقمندان به سینما به بهانه نام کیمیایی به سینما می‌آیند تا کار دیگری از خالق «قیصر» ببینند، با اثری روبرو می شوند که شاید نتوان بر آن نام فیلم گذاشت. البته شاید مانند بسیاری از علاقمندان بی برو برگرد مسعود کیمیایی، بتوان بر هر قسمت از این فیلم تعابیری سینمایی تراشید و توصیف‌هایی صرفا ادبی و مبتنی بر احساس نوشت و هرکدام از نقاط ضعف «متروپل» را چون یک قیف سروته نگریست و به فیلم یک اعتبار ساختگی داد، ولی نباید فراموش کرد که مردم این تعابیر را نه بلدند، که بسازند و نه آنقدر شیفته کیمیایی‌اند که بتوانند این‌گونه او را تقدیس کنند.
شخصیت‌پردازی‌های کم رمق و عدم استفاده از ظرفیت‌های دراماتیک قصه و برخوردهای نازل احساسی از سوی شخصیت‌های «متروپل» همه نشان از بی حوصلگی کیمیایی دارد. کاراکترهای فیلم هرکدام به نوعی می‌خواهند سرگذشت خود را برای مخاطب تعریف کنند و اصرار دارند تا جملات قصار بگویند، موضوعی که در کارهای کیمیایی با آن بسیار روبرو می‌شویم، گوشی یافته‌اند تا حرف‌های نگفته خود را بیان کنند. در حقیقت شاید کیمیایی ناگفته‌هایی دارد که فکر می‌کند می‌تواند با مخاطب عام سینما در میان بگذارد.
قصه تعطیلی سالن سینما و تبدیل شدن آن به یک انباری برای موتورسیکلت‌ها و بدل شدن ورودی سینما به باشگاه بیلیارد و وقت گذرانی جوانان، شاید به نوعی حاوی دغدغه‌های کیمیایی در حوزه سینما است. اما فراموش کرده که فیلم بد و به تعبیری فاقد قصه، یکی از دلایلی است که از سوی کارشناسان به کم رونق شدن سینماها منجر شده است. سینما به مثابه رسانه عنوانی است که از طرف برخی از حامیان سینمای روشنفکری و هنری بارها رد شده و گفته‌اند که سینما جای پیام دادن نیست یا دست از سر سینما بردارید و با آن پیام ندهید، اما اکنون که مسعود کیمیایی این کار را کرده، همان‌ها بَه بَه کنان از او تقدیر و تشکر کرده اند. حتی به صورت ضمنی اشاره کرده‌اند که فیلم کیمیایی انسان را به تفکر نیز دعوت می‌کند!
در فیلم نبودن «متروپل» همین نکته بس است که دو زن وقتی با هم روبرو می‌شوند و به هم می‌رسند، یکیشان می‌پرسد: «بچه‌ات چطور است؟» و آن دیگری جواب می‌دهد: «دستبوس شماست»! و به همین راحتی «متروپل» و کل داستانی که بیننده به احترام سینما و کیمیایی، سالن را ترک نگفته تمام می‌شود.
مسعود کیمیایی در گفت‌وگو با یکی از روزنامه‌ها گفته بود که بعد از انقلاب به یکی از فیلم‌های وی در نظام ارزشگذاری نمره «ج» داده‌اند، و با تعجب می‌گوید فکرش را بکنید به مسعود کیمیایی «ج» داده‌اند! به چه چیز مسعود کیمیایی‌«ج» داده‌اند؟... حالا نیز پس از روبرو شدن با انتقادهایی که از آخرین اثرش شده برآشفته و تاب نقد را نیز ندارد، متعجب است و خود را لایق این نقدها نمی‌داند و می‌گوید: «فکر می‌کنم با هر صدای بدی، حرف حساب بزنی بهتر از این است که نزنی. حتی اگر نگذارند صدای خوبی داشته باشی.» او «متروپل» را نوعی حرف حساب می‌پندارد، حرف حسابی که حتی حامیان و گریبان چاکان کیمیایی نیز نتوانسته و یا شاید هم نخواسته‌اند حرفی از آن بزنند و یا دفاعی کرده باشند و این در حالی است که کیمیایی نقدها را برنتابیده و با این نگاه که شاید حرف حساب باشند و دارند با صدای بد می‌زنند، آنها را گوش نکرده و نگذاشته کسی صدای خوبی داشته باشد.