ارتجاع عرب بازنده بزرگ قمار با مسئله فلسطین(نگاه)
سبحان محقق
ماجرای امضای توافق میان دولتهای مرتجع عربی با رژیم صهیونیستی، در ظاهر اتفاقی ناخوشایند برای آرمان فلسطین و امت اسلامی است، ولی خوشبختانه، یک حلقه مفقوده مهم دارد، که باعث میشود همه آنچه را که سران واشنگتن و تلآویو رشتهاند، یکجا پنبه شود و کاری هم از آنها برای حل این مشکل برنمیآید.
توضیح آنکه در همه قراردادها، از پیمان زناشویی گرفته تا پیمانهای مهم سیاسی، حضور طرفین قرارداد برای امضای آن، امری الزامی است و هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین این الزام حقوقی بشود؛ دو طرف قرارداد، یا خود و یا نمایندگان آنها، باید در مذاکرات حضور داشته باشند و پای قرارداد را امضاء بکنند.
به عنوان مثال، عروس و داماد که سند زناشویی را امضاء میکنند، اگر یکی از آنها به دلایلی غایب باشد و وکیلی را هم برای خود انتخاب نکند، هیچ قرارداد و پیمانی نمیتواند میان آنها شکل بگیرد، هر چند شاهدان زیادی پای سند ازدواج را امضاء کرده باشند.
بنابراین، آنچه اخیراً در کاخ سفید رخ داده، یک سیرک نمایشی واقعاً مسخرهای بوده و در مراسم امضاء، هیچ فلسطینی حضور نداشته است. این در حالی است که یک طرف ماجرا، فلسطینیها هستند، چرا که این فلسطین است که اشغال شده است.
بهنظر میرسد که گردانندگان این نمایش و تیم«دونالد ترامپ» با وارد کردن کشورها و گرفتن امضای توافق از آنها، قصد دارند حاشیه را بر متن غلبه بدهند، بدین ترتیب که با نادیده گرفتن فلسطینیها و جبهه مقاومت، که متن را تشکیل میدهند، کشورهای حاشیهای را وارد میدان کنند. این کشورهای حاشیهای نهتنها مشکلی با رژیم جعلی اسرائیل ندارند، بلکه به گفته خود سران رژیم صهیونیستی، دهههاست که با اسرائیل روابط پنهانی دارند. تیم ترامپ همچنین میخواهد کمّیت را بر کیفیت غلبه بدهد، و از میان کشورهای حاشیهای تا جا دارد یارگیری کند و بعید نیست برای اینکه بر کمیّت بیفزاید، سراغ کلمبیا و اروگوئه و دیگر متحدانش در جهان هم برود و از آنها بخواهد با رژیم اسرائیل قرارداد صلح امضاء کنند! ترامپ تلاش میکند با این افزایش کمیّت، کیفیت، یعنیاشغالگری و ستم علیه فلسطینیها، را از یادها ببرد!
با توجه به این شرایط، طبیعی است که کل ماجرای امضای توافق، مثل سراب، محو و نابود بشود و در آیندهای نه چندان دور، کارشناسان از این اتفاق، مثل بیشتر ابتکارهای مضحک تیم ترامپ، بهعنوان یک بازی و طنز سیاسی یاد بکنند.
اما، این ماجرا علاوهبر آنکه روابط پنهانی ارتجاع عرب با رژیم جنایتکار اسرائیل را برای تودههای عرب برملا کرده است، پیامدهای خوش دیگری نیز در آینده دارد؛ از جمله مهمترین پیامدهای آشکار شدن پیوند میان دولتهای مرتجع عربی و اسرائیل، بهخطر افتادن موجودیت این دولتها و افزایش شکاف میان مردم و حاکمان آنها است. خبرهایی که این روزها از امارات و بحرین به مدد شبکههای اجتماعی مخابره میشود، این افزایش شکاف را بر ملا میکنند؛ در امارات مردم بهاشکال مختلف، مخالفت خود را با توافق عادیسازی آشکار میکنند و در بحرین نیز اعتراضات خیابانی از هماکنون شروع شده است و مردم اقدام رژیم آلخلیفه را خیانت بزرگ به امت اسلامی میدانند و با ملت فلسطین اعلام همبستگی میکنند.
در هر حال، شرایط برای حکام مرتجع عرب سختتر از قبل شده است و شکست ترامپ در انتخابات آمریکا هم ممکن است این حکام را حتی تا مرحله فروپاشی رژیمهای آنها پیش ببرد. زیرا، همانطور که بسیاری از کارشناسان میگویند، رژیمهای وابسته عربی با امضای توافق عادیسازی، دست به قمار بزرگی زدهاند و اگر ترامپ برود، آنها نیز احتمالا میروند. اگرچه، ماندن ترامپ هم نمیتواند اوضاع را مثل قبل بکند و این سران رژیمها تا وقتی که زنده هستند، مجبورند که از سایه خود هم بترسند.
با توجه به این شرایط، منطقی است که از این پس، هر جنایتی را که اسرائیل مرتکب شود، مردم فلسطین و جبهه مقاومت آن را به اسم امارات و بحرین و سایر مرتجعان عرب مینویسند و اگر تلآویو طرح الحاق بخشهایی از کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی 1967 را عملی کند، نیز همه مردم منطقه آن را از چشم امارات و بحرین میبینند. لذا، ارتجاع عرب در این قماری که با مسئله فلسطین کرده، کاملاً باخته است.