آیـا امـام حسیـن(ع) از دشمن چیزی درخواست کرد؟
محمدجواد مروجی طبسی
در نوشتار حاضر به این موضوع که آیا
امام حسین(ع) در واقعه کربلا از دشمن خواستهای داشت است پرداخته و به مواردی که امام در جریان این حادثه تاریخی از دشمنان درخواستی مطرح کرده اشاره کرده است.
***
روحیه کفرستیزی امام حسین(ع) هرگز اجازه نمیداد که از دشمن زبون چیزی برای خود بخواهد، زیرا تاریخ شاهد است که از ابتدای نهضت نه تنها چیزی از دشمن درخواست نکرد بلکه به هیچ خواستهای از خواستههای دشمنان پاسخ مثبت نداد. امامی که در مسئله بیعت گفت: و مثلی لایبایع مثله (1) و به برادر خویش محمدبنحنفیه فرمود: برادر، اگر در دنیا هیچ جا و پناهی نداشته باشم، هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد. (2)
امامی که به دشمن در کربلا فرمود: اما والله لا اجیبهم الی شی مما یریدون حتی القیالله و انا مخضب بدمی؛ آگاه باشید به خدا سوگند، من به هیچ یک از خواستههای اینان جواب مثبت ندهم در حالی که به خون خویش آغشته شدهام، به لقای خدایم نایل گردم (3)
و به حمیدبن قحطبه بگوید: بدانید بین من و شما فقط شمشیر خواهد بود. (4) و به قیس بن اشعث که از امام درخواست کرده بود که به بیعت تن دهد، پاسخ میدهد: نه به خدا سوگند،نه دست ذلت در دست آنان میگذارم و نه مانند بردگان از صحنه جنگ و از برابر دشمن فرار میکنم...(5)
با این بیان چگونه امام از دشمن چیزی درخواست کرده است. آری تاریخ به چند مورد اشاره میکند که حضرت چیزی از دشمن خواسته است اما با دقت در این خواسته میبینیم که اولا برای خود نبوده و ثانیا جنبه تاکتیک داشته است و همین خواستهها بود که تا امروز دشمن را خوار و ذلیل کرده است، در ادامه به این موارد اشاره میکنیم:
1- یک شب مهلت برای راز و نیاز
عصر روز تاسوعای حسینی بود که شمربن ذیالجوشن با فرمان جدیدی وارد کربلا شد. عبیدالله در این فرمان جدید به عمر سعد نوشته بود: من تو را به سوی حسین نفرستادم که از او دفع شر کنی و کار را به درازا کشانی و به او امید سلامت و رهایی و زندگیدهی و عذر او را موجه قلمداد کرده و شفیع او گردی، اگر حسین و یارانش بر حکم من سر فرود آورده و تسلیم میشوند، آنان را نزد من بفرست و اگر از قبول حکم من خودداری کردند با سپاهیان خود بر آنان بتاز و از دم شمشیر بگذران و بند از بند آنان جدا کن که مستحق آنند... پس اگر فرمان ما را اطاعت کردی تو را پاداش دهم و اگر از فرمان من سر باز زدی از لشکر ما کنارهگیر و مسئولیت آنها را به شمر بن ذیالجوشن واگذار که ما فرمان خویش را به او دادهایم...(6)
عمر سعد که از این حرکت جدید سخت به وحشت افتاده بود، فرمان جنگ را صادر کرد. در این هنگام
امام حسین(ع) در جلوی خیمه خویش نشسته و به شمشیر خود تکیه داده و سر بر زانو نهاده بود، زینب کبری(س) شیونکنان به نزد برادر آمد و گفت: برادر، این هیاهو را نمیشنوی که هر لحظه با ما نزدیکتر میشود؟ امام به برادر خود عباسبن علی فرمود: ای عباس، جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنها بپرس مگر چه روی داده و برای چه به اینجا آمدهاند؟
حضرت عباس با بیست سوار نزد سپاه دشمن آمده و پرسید چه میخواهید؟ گفتند: فرمان امیر است که به شما بگوییم یا حکم او را بپذیرید یا آمادهکار زار شوید. عباس بنعلی به نزد برادر آمد و ماجرا را به عرض امام رسانید.
امام به وی فرمود: اگر میتوانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم، خدای متعال میداند که من به خاطر او نماز و تلاوت کتاب او را دوست دارم. (7)
2- آتشبس موقت برای خواندن نماز
دومین خواسته اباعبدالله (ع) در روز عاشورا بود آن هم به خاطر داخل شدن وقت نماز ظهر.
ابوثمامه صائدی یکی از یاران امام حسین(ع) چون متوجه شد که اول ظهر است به آن حضرت عرضه داشت جانم فدایت، گرچه این مردم به حملات پیدرپی خود ادامه میدهند ولی به خدا سوگند تا مرا نکشتهاند نمیتوانند به تو دست بیابند، من دوست دارم آنگاه به لقای پروردگار نائل گردم که این یک نماز دیگر را نیز به امامت شما به جای آورده باشم. امام در پاسخ وی فرمود: نماز را به یاد ما انداختی خدا تو را از نمازگزارانی که به یاد خدا هستند قرار بدهد، آری اینک وقت نماز فرار رسیده است، از دشمن بخواهید که موقتا دست از جنگ بردارد تا نماز خود را به جای آوریم. (8)
3- عدم تعرض به اهل بیت
سومین خواسته اباعبدالله (ع) در روز عاشورا این بود که تا زنده هستم به زنان تعرض نکنید. این خواسته زمانی به میان آمد که دشمن تصمیم گرفت که با وارد ساختن ضربه روحی فکر آن حضرت را سخت مشغول کند. از این رو میان او و خیمهها حائل گردیده و حمله به سوی خیمهها را آغاز کردند.
امام با صدای بلند و برای جلوگیری از این عمل خائنانه فرمود: ای پیروان خاندان ابوسفیان،اگر دین ندارید و از روز جزا نمیهراسید، لااقل در زندگی آزاد مرد باشید و اگر خود را عرب میپندارید، به نیاکان خود بیندیشید و شرف انسانی خود را حفظ کنید. شمر گفت: ای حسین، چه میگویی؟
آن حضرت پاسخ داد: من با شما میجنگم و شما با من جنگ دارید، این زنان گناهی ندارند. تا من زنده هستم به اهلبیت من تعرض نکنید و از تعرض این یاغیان جلوگیری نمائید. (9)
4- ترحم به حال کودکان
آخرین درخواست حضرت در کربلا و در روز عاشورا این بود که کوفیان به حال اطفال و شیرخواران رحم کنند و به آنها آسیبی نرسانند.
مشام بنمحمد کلبی نقل کرده است که چون امام، سپاه کوفه را دید که در ریختن خونش اصرار میورزند، قرآن را گرفته و آن را باز کرد و روی سر نهاد و فریاد برآورد: بین من و شما کتاب خدا و جدم محمد رسولالله (ص)، ای قوم خون مرا به چه چیز حلال میشمارید؟
در این حال امام حسین(ع) نظر کرد و طفلی را دید که از تشنگی میگرید، او را روی دست گرفته و گفت ای جماعت، اگر به من رحم نمیکنید پس به حال این کودک شیرخوار رحم کنید. (10)
برخی نوشتهاند که حضرت زینب(س) به
امام حسین(ع) فرمود: این فرزندت سه روز است که آب ننوشیده است، مقداری آب برای او تهیه کن. امام، آن طفل شیرخوار را بر دست خود گرفته و فرمود: ای قوم، شیعیان و اهلبیتم را به شهادت رساندید، فقط همین طفل باقی مانده که از تشنگی زبان در دهان میگرداند، پس او را گرفته سیرابش کنید. (11)
پاسخ دشمن به خواستههای امام
اما پاسخ عمر سعد به اولین خواسته امام این بود که پس از مشورت با دیگر فرماندهان به عباس بیعلی(ع) گفت: ما امشب را تا فردا صبح به شما مهلت میدهیم، پس اگر تسلیم شدید، شما را به سوی عبیدالله خواهیم فرستاد و اگر تسلیم نشدید رهایتان نخواهیم کرد.(12)
در برابر خواسته دوم امام نه تنها آتش بس موقتی برقرار نکردند، بلکه جنگ شدیدی در این بین در گرفت. از این روی امام حسین(ع) بدون توجه به
تیر باران دشمن به نماز ایستاد و چند تن از یاران وی از جمله سعیدبن عبدالله حنفی و عمربن قرظه کعبی در پیش روی امام ایستادند و سینه خود را سپر کردند که پس از اتمام شدن نماز در اثر تیرهایی که به بدنشان رسیده بود به شهادت رسیدند. (13)
در مورد خواسته سوم امام، دشمن به غیرت آمده و از خود انعطافی نشان داد. بدین جهت شمر در پاسخ امام که فرموده بود تا من زنده هستم به حرم تعرض نداشته باشید، گفت: لک ذلک یابن فاطمه، فرزند فاطمه، این حق را به تو میدهم. سپس سپاهیان را صدا کرد و گفت: دست از حرم وی بردارید و حمله را متوجه خود او سازید، به جانم سوگند، او هماورد شریفی است. (14)
در برابر آخرین خواسته امام که کودکان از تعرض مصون بمانند و یا به نقل برخی در برابر مقداری آب برای کودک شیرخوار خود، نه تنها جرعه آبی برای کودک نیاوردند بلکه وحشیانه به این کودک شیرخوار که بر دست پدر قرار گرفته بود حمله کرده، به وسیله تیری آن کودک بیگناه را به شهادت رساندند. (15)
خواستههای امام یا آخرین تیرخلاص به دشمن
خواننده محترم توجه دارد که امام حسین(ع) با این خواستهها عالیترین شیوه تبلیغی را در نهضت خود انجام داد، امام با چنین کاری تیر خلاصی به سران کفر و مدعیان اسلام زد که تا ابد از شرم سر خود را بلند نخواهند کرد.
کاری که امام انجام داد تاثیرش از سخنرانی بسیار زیادتر بود. امام میخواست به جهانیان بفهماند که طرف مقابل در جنگ، افرادی فاسق، فاجر بیرحم، هتاک، کنیهتوز، حرامخوار، بیدین، پست، فرومایه، بیاعتقاد به اسلام و ارزشهای اسلامی هستند.
امام میخواست به جهانیان بفهماند این اسلام نمایان که به خیال خود داعیه رهبری حکومت اسلامی و دفاع از ارزشهای اسلامی و حفظ حقوق مسلمانان را داشتند، نه تنها خود نماز نخواندند بلکه به خواسته امام برای اجازه دادن جهت اقامه نماز اول وقت تن ندادند که امام به ناچار در شدیدترین تیراندازیها اول ظهر به نماز ایستاد و چند نفر از یارانش را از دست داد.
و آخر اینکه هیچ راهی بهتر از این نبود که امام به جهانیان بفهماند که لشکر عمرسعد و اربابان آنها اصول جنگ آن زمان را رعایت ننموده و به کودکان رحم نکرده و آنها را بیشرمانه به شهادت رساندند.
پانوشتها:
1- بحارالانوار ج 44 ص 325
2- مقتل خوارزمی ج 1 ص 188
3- مهوف سید ابنطاووس ص 43
4- معالیالسبطین ج 2 ص 31
5- انساب الاشراف ج 3 ص 188، مناقب آلابیطالب ج 4 ص 68
6- قصه کربلا ص 238
7- ارشاد مفید ص 214
8- کامل ابناثیر ج 3 ص 29
9- سخنان حسینبن علی ص 320
10- تذکرهًْ الخواصی ص 227، منتهی الآمال ج ل ص 388
11- الامامالحسین فی کربلا ص 407 به نقل از المجدی ص 91
12- ارشاد مفید، ص 214
13 و 14- سخنان حسینبن علی، ص 275
15- رجوع شود به تذکرهًْ الخواص، ص 227