مروری بر قیام مقدس سید الشهدا (ع) سوگنامه دوم
خَسی که بار درخت شقاوت است
اِنْ سَرَّكَ اَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبنِیهًَْ فِی الجَنَّهًْ مَعَ النَّبیِّ فَالْعَنْ قَتَلَهًَْ الْحُسَینِ(ع)
اگر همراهی با پیامبر(ص) در خانههای بهشتی تو را شاد میکند قاتلان حسین(ع) را لعنت کن.
امام رضا(ع)
یکی از جنایتهای بزرگ معاویه، تبدیل خلافت و جانشینی پیامبر(ص) به سلطنت موروثی بود. امام مجتبی(ع) که به خوبی نقشه او را در این زمینه میدانست، در یکی از بندهای صلحنامه همین موضوع را گنجانید و معاویه را از تعیین جانشین برای خود منع کرد. با این وجود وی به هیچ کدام از تعهدات عمل ننمود و اعلام کرد من همه شروط حسن بن علی(ع) را زیر پا مینهم.
زاده هند در طول بیست سال سلطنت، تلاش کرد زمینهای ایجاد کند که مسلمانان، ولایتعهدی فرزند پلیدش یزید را بپذیرند و این کارِ فوقالعاده دشواری بود. زیرا یزید به فسق و فساد و بیبند و باری اشتهار داشت و انسانهای آزاده و بزرگ زیر بار چنین ننگی نمیرفتند. معاویه برای رسیدن به این هدف، جامعه مسلمین را از ارزشها و انسانهای بافضیلت تهی نمود تا در محیطی مملو از فرومایگان، سلطنت یزید مقبول افتد. او در تمجید و تطهیر آن عصاره خباثت نیز بسیار کوشید و اظهار میداشت من به جهت شایستگی یزید، او را ولیعهد و زمامدار مسلمین قرار میدهم!
معاویه بزرگان اصحاب و مسلمانان غیور همچون حُجر بن عدیها را کشت یا منزوی کرد و سررشته امور جامعه را به دست اراذل و افراد پست سپرد تا آنجا که دیگر از نامآوران و صاحبان افتخار عصر پیامبر(ص) نشانی دیده نمیشد. همچنین ثروت در اختیار عدهای خاص از انسانهای نالایق قرار گرفت و عموم مردم از فقر و گرسنگی رنج میبردند.
پسر ابوسفیان، مشایخ و بزرگان بنیامیه را نیز کنار زد و خانهنشین کرد یا بینشان اختلاف انداخت از این رو بنیامیه از وی دل خوشی نداشتند. مثلا عنصری مانند مروان حَکَم را که از سرشاخههای بنیامیه و در بدسرشتی همتای معاویه بود از خود راند و شخص پلیدی چون زیاد بن ابیه (یا زیاد بن سمیه) را که پدر معلومی نداشت به خود نزدیک کرد. حتی مجلسی آراست و گواه آورد که پدر نامشروع زیاد، ابوسفیان بوده است. آنگاه خواهر خود را بدون حجاب نزد او فرستاد [تتمه المنتهی۷۴] او را برادر خود خواند و نام وی را به زیاد بن ابیسفیان تغییر داد! [نک ابن ابیالحدید شرح نهجالبلاغه۷۰/۴]
معاویه در اواخر عمر خود به یزید گفت: «من تو را از مشقت سفر و جنگ بینیاز کرده و دشمنانت را ذلیل و گردنکشان عرب را برای تو خاضع نمودم و گمان نمیکنم بیش از چهار نفر در امر خلافت با تو به مخالفت برخیزند: حسین بن علی(ع)، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن ابیبکر.» سپس درباره حسین(ع) سفارش به مدارا و رأفت نمود ولی نسبت به ابن زبیر تصریح کرد چنانچه از وی سرکشی و مخالفتی دیدی او را بیامان بکش.
شخصیت یزید پلید
یزید بن معاویه در سال ۲۶ هجری در ماطرون شام متولد شد و در نیمه ربیع الاول سال ۶۴ در سن ۳۸ سالگی به درکات جحیم پیوست. مادرش زنی به نام مَیسُون دختر بَجدَل کلبی است. در منابع متعدد و روایات فراوانی به ناپاکی مولد یزید تصریح شده است.
[بحار ۳۰۹/۴۴]
مسعودی مینویسد: یزید شخصی عیاش بود که پرندگان شکاری، سگ، بوزینه و یوزپلنگهایی داشت و پیوسته مجالس شراب او با دوستان خاصش به راه بود تا آنجا که او را «سُکران خَمیر»(یعنی همیشه مست و دائمالخمر) نام نهاده بودند. در دوران یزید غنا و آوازخوانی و لهو و لعب در مکه و مدینه رایج شد و مردم آشکارا شراب مینوشیدند.[مروجالذهب۳/۵۸]
یزید علاوه بر فاجعه جانسوز کربلا و کشتن سیدالشهدا و اصحاب او و اسارت خاندان مکرم نبوت، به دو جنایت فجیع دیگر نیز دست زد یکی واقعه حَرّه بود که به جهت سرکوب قیام مردم مدینه، شخص پلید و فاسقی را به نام مُسلم بن عُقبه به فرماندهی سپاهی به مدینه فرستاد. در این جنایت هولناک آنقدر از اصحاب پیامبر(ص)، حافظان قرآن و مردم بیگناه مدینه کشته شدند که خون به روضه مقدس پیامبر رسید و در معابر پاها در خون فرو میرفت. شمار مقتولین واقعه حره را تا ده هزار نفر نیز گفتهاند.
پس از این قتلعام وحشتناک، مسلم سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه را بر لشگریان خود مباح کرد که قلم از بیان آن شرم دارد.[تتمه المنتهی۷۹] آنگاه مسلم از مردم مدینه بهعنوان بردگی و عبودیتِ یزید بیعت گرفت و اگر کسی این نوع بیعت را نمیپذیرفت سر از بدنش جدا میشد. و در مقابلِ پیامبر(ص) که مدینه را «طیبه» نام نهاده بود، آن را «نَتِنَه» یعنی شهر متعفن نامید.
مسلم بن عقبه پس از قتل و غارت و تجاوز و جنایت عظیمیکه در مدینهالنبی(ص) نمود، از سوی یزید مأمور شد به مکه رفته و عبدالله بن زبیر را که از بیعت یزید سر پیچیده و مسلمانان را به بیعت خود میخواند سرکوب کند. اما در بین راه به درکات دوزخ شتافت و ادامه مأموریت را حُصَین بن نُمَیر برعهده گرفت. وی با سپاهیان خود بر کوههای اطراف کعبه، منجنیق نصب نمود و با پرتاب سنگ و آتش، کعبه را ویران کرد و مسجد الحرام را به آتش کشید. و جنایت دیگری بر پرونده ننگین یزید افزود تا آنکه خبر رسید یزید به هلاکت رسیده است.
چرایی سکوت اباعبدالله(ع) در دوران معاویه و قیام او در زمان یزید
امام حسین(ع) در عهد معاویه به احترام پیمان صلحی که برادر بزرگوارش امام مجتبی(ع) بسته بود قیام نکرد اما ساکت هم ننشست. بلکه بارها اعتراض خود را با ارسال نامه یا رو در رو به معاویه ابلاغ کرده و او را نسبت به جنایاتش بازخواست و مؤاخذه میفرمود.
از این گذشته یزید با معاویه تفاوت اساسی داشت. زیرا معاویه در ظاهر به پیامبر و اصحاب او اظهار ارادت مینمود و خود را بهعنوان صحابی و کاتب وحی و خال المؤمنين معرفی میکرد و این عناوین را مایه مباهات خود میدانست. اما یزید فاسق متجاهری بود که به هیچ عنوان پیوندی با دین نداشت و در صدد پنهان کردن کفر خود نیز نبود.
او از طبعی روان بهرهمند بود و در اشعار خود دین و قیامت و التزام به اسلام را انکار میکرد و لذتهای خود از نوشیدن شراب را وصف مینمود. پس از واقعه جانگداز کربلا، هنگامیکه خبر شهادت امام حسین(ع) و اسارت خاندان مکرمش را شنید، در اشعاری، صریحا کفر و دشمنی خود با پیامبر(ص) را چنین وصف کرد:
- ای کاش اجداد کشتهشدهام در جنگ بدر امروز شاهد بودند که چگونه قبیله خزرج از ضربات نیزه، صدا به ضجه بلند کردند.
- آنگاه اجدادم در حال شادمانی و خوشحالی فریاد میزدند: ای یزید! دست مریزاد.
- من از نسل خِندِف (زنی از قریش که جزو اجداد یزید محسوب میشود) نیستم اگر از فرزندان احمد(ص) انتقام نگیرم. و در ادامه چنین سرود:
لَعِبَتْهاشِمُ بِالْمُلکِ فَلا خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْیٌ نَزَل
- بنیهاشم هدفشان سلطنت بود و در واقع نه خبری از جانب خدا آمده و نه وحیی نازل شده است.
یزید در این اشعار مانند دیگر سرودههای خود رسماً دین خدا را تکذیب کرده و منکر بدیهیات اسلام شده است. بدین جهت سیدالشهدا(ع) که سرشار از روح بلند حماسه و شجاعت و ایمان بود فرمود: «یَزيدُ رَجُلٌ فاسِقٌ، شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهًِْ مُعْلِنٌ بِالْفِسقِ وَ مِثلى لا يُبايِعُ مِثلَهُ؛ يزید آلوده و تبهکار و شرابخوار و قاتل انسانهای بیگناه است و آشکارا فسق میکند و همچون من با مثل یزید بیعت نمیکند.»
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی