یادداشت دانشجویی
این فاصلهگذاری «سیاسی» است!
اخیراً جهانگیری ویروس مرگبار کرونا موجب شده تا دستورالعملهای فاصلهگذاری اجتماعی با شدت هرچه تمامتر در جوامع پیادهسازی شوند و ناگفته پیداست که هدف از اعمال این قبیل سختگیریها، حفظ جسم و جان آدمیان از ابتلا به این بیماری مهلک است. از آنجایی که ارزش ذاتی انسان فینفسه در قدرت ذهن، تعقل و افکارش نهفته است، جا دارد تا به تأسی از تمثیل مشهور «عقل سالم در بدن سالم»، همچون فاصلهگذاری اجتماعی، این پرهیز به سایر شئون فکری، ایدئولوژیک و سیاسی نیز تعمیم داده شود.
فاصلهگذاری سیاسی از آن دست مواردی است که اگرچه کمتر درباره آن صحبت به میان میآید اما اهمیت مراعات آن در شرایط کنونی کشور، اگر بیش از لزوم رعایت فاصلهگذاری اجتماعی نباشد، به یقین کمتر هم نخواهد بود.
همگان واقفند که زندگی در سایه نظام اسلامی مستلزم رعایت قوانینی است که اهم آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده و رعایت مفاد آن، فارغ از موافقت یا مخالفت افراد با فحوای قانون، امری الزامی و واجب خواهد بود. این بدین معنی نیست که قوانین همچون کتابالله، وحی منزل بوده و قابلیت تغییر یا اصلاح ندارند اما تا زمانی که قوانین کنونی به قوت خود باقیست، بیقانونی احدالناسی نباید نادیده انگاشته شده و لازم است تا برخورد قانونی با خاطیان صورت گیرد.
متاسفانه طی سالیان اخیر، عرصه سیاسی کشور چنان به محل تاختوتازهای خلاف قانون و موضعگیریهای مشعشع اِلیتهای سیاسی و هُنری و ورزشی تبدیل شده که سخن گفتن در مورد آن، انسان را به شگفتی وا میدارد. جالبتر آنکه در مقابل این اقدامات هنجارشکنانه، نه تنها برخورد عبرتآموزی از سوی نهادهای ذیربط علیه مرتکبان صورت نمیگیرد بلکه در مواردی با سادهانگاری و مصلحتسنجیهای بیجا، افراد را برای تکرار رفتارهای خلاف عرفشان، گستاختر میکند!
موارد ذیل تنها مُشتی از خروار رخدادهایی است که متاسفانه تنها واکنش در قبال آنها نظاره، سکوت و دست روی دست گذاشتن بوده است و بس!
در عرصه سیاسی، «پُستهای دولتی گوناگون به فعالین شناسنامهدار فتنه 88 پیشکش میشوند»؛ «همسر وزیر ارشاد فراری دولت اصلاحات در روز روشن به کشور بازمیگردد»؛ «شیرین هانتر و سیدحسین نصر در برابر دوربین سیمای جمهوری اسلامی قرار میگیرند» و آب در دل هیچکس تکان نمیخورد!
در عرصه فرهنگی، «تصویر بازیگران صداوسیما در غم هلاکت خواننده زن حامی فرقه رجوی، روی جلد نشریه منافقین میرود»؛ «خواننده سرودهای ملی و انقلابی بصورت زنده روی آنتن شبکه بهاییان در لندن ظاهر میشود»؛ «بازیگر زن معلومالحال به ساحت اهل بیت(ع) جسارت میکند»؛ «اجرای تلویزیونی اردوهای راهیان نور به یک بازیگر که در سایتهای شرطبندی و قمار فعال است، سپرده میشود» و خون احدی به جوش نمیآید!
در عرصه ورزشی، «مدیرعامل یکی از باشگاههای فوتبال پُرطرفدار با عامل موساد دیدار میکند»؛ «یکی از مدیران ارشد فوتبال کشور، برادر شوهر خواننده زن لسآنجلسی از آب در میآید»؛ «کلیپهای غیراخلاقی برخی ورزشکاران ایرانی، سراسر فضای مجازی را درمینوردد» و آه از نهاد بنیبشری بلند نمیشود!
اغماض از این قبیل تحرکات، شاید در کوتاهمدت کاپ آزاد اندیشی را به ویترین افتخارات مسئولان امر بیفزاید اما تجربه ثابت کرده است که مماشات با این قماش، نه تنها در درازمدت عایدی بجز عادیسازی این قبیل هنجارشکنیها را به ارمغان نخواهد آورد بلکه دوستداران اسلام و انقلاب را نیز به مرور زمان، سرخورده و نااُمید
خواهد کرد.
روی سخن با افراد، مسئولان و جریاناتی است که علیرغم زندگی در ایران اسلامی و پذیرش چارچوبهای تقنینی این مرز و بوم، بدون پرداخت کمترین هزینه و ترس از عقوبتی، به سخره گرفتن مادام ارکان اساسی نظام و خطوط قرمز شرعی را وظیفه دائمیشان میدانند!
از سوی دیگر برخورد دوگانه و یک بام و دو هوای مسئولان امر با این دسته، تقویتکننده این ذهنیت در عوام است که گویی یا جسارت برخورد انقلابی با ایشان وجود ندارد یا بدتر آنکه شاید خود آن مسئول نیز در کُنه و سویدای خویش با هنجارشکنان همنظر و عقیده است!
طرفه آنکه تداوم سکوت، خود به ندیدن زدن و عدم رعایت مرزبندی یا فاصلهگذاری سیاسی با جماعت هنجارشکن، از جمله مخاطراتی است که بیم آن میرود در آیندهای نه چندان دور، کشور را دچار بیحسی عقیدتی کرده و چشمانداز انقلاب اسلامی را با آسیبهای جدی مواجه سازد. پس تا دیر نشده باید چارهای اندیشید.
* محمد زندی
فعال دانشجویی