ذرّهوار تا چشمه خورشید غدیر - قسمت دوم
آن که هرگز از رسول خدا(ص) دست نکشید
همراهی با پیامبر(ص) سرمایهای عظیم و فضیلتی خاص برای امیر مؤمنان(ع) است که هیچکس در این صفت با او مشارکت ندارد. آن حضرت از ابتدا در کنار رسول خدا بود و لحظه به لحظه از فیض وجودش بهرهمند میشد. امیر مؤمنان از کودکی در برابر دیدگان رسول خدا رشد کرد و پیوسته با استضائه از خورشید مقدس رسالت بر مدار تربيت ربانی و خُلق عظیم او بالنده شد.
علی(ع) یاور پیامبر در روزهای سخت اسلام و مایه روشنی دیدگان حضرتش و گره گشا و حلّال معضلات و مشکلات بود. زندگی علی(ع) را از منظر همراهی و معیت با پیامبر اسلام(ص) میتوان به سه دوره تقسیم کرد: کودکی آن حضرت تا ظهور اسلام- دوره بعثت در مکه تا قبل از هجرت- و در مدینه تا وفات پیامبر. نگاهی گذرا بر این سه دوره خواهیم داشت.
۱. کودکی امیر مؤمنان تا ظهور اسلام
مشهور است که در دوران کودکیِ امیرالمؤمنين(ع)، قریش دچار خشکسالی شدیدی شد. رسول خدا به عموی خود عباس فرمود برادرت ابوطالب مردی عائلهمند است و در این شرایطِ دشوارِ قحطی، سزاوار نیست او را به حال خود واگذاریم. بیا سرپرستی بعضی از فرزندان او را برعهده بگیریم تا از سنگینی بار مخارجش كاسته باشيم. بدینترتیب پیشنهاد رسول خدا عملی شد و عباس، جعفر را به خانه خود برد و رسول اکرم(ص) نيز علی بن ابیطالب را که کودکی شش ساله بود برگزید، در آغوش گرفت و در کنار خود قرار داد و اینگونه علی(ع) از همان خردسالی در كنار رسولالله(ص) پرورش یافت و در سایهسار ادب و خُلق ملکوتیاش رشد نمود.
آن حضرت در خطبه مشهور به قاصعه درباره دوران کودکی و همراهی خود با رسول اعظم(ص) چنین میفرماید:
«شما موقعیت مرا نسبت به پیامبر(ص) در خویشاوندیِ نزدیک و رتبهویژهای که نزد او داشتم میدانید. او مرا از همان کودکی در دامان مهر خود مینشانْد و بر سینه خویش میفشرد و در بستر خود جایم میداد و من در آغوش پر محبت او از عطر دلانگیز وجودش، سرشار میشدم. آن حضرت غذا را میجوید و در دهان من میگذاشت و در طول آن همه سال از من دروغی نشنید و خطایی در رفتارم ندید...
من از کودکی پیوسته به دنبال آن حضرت بودم و هر کجا میرفت از او جدا نمیشدم. حضرتش هر روز از اخلاق والای خود نکتهای برایم آشکار میساخت و میفرمود تا از او پیروی کنم. رسول خدا هر سال مدتی را در غار حرا خلوت میگزید که تنها، من حالات او را مشاهده میکردم و جز من کسی او را نمیدید.»
۲. دوره بعثت در مکه تا قبل از هجرت
امیر مؤمنان بعد از حضرت خدیجه اولین کسی بود که پیامبر خدا را در رسالتش تصدیق نمود و نماز بهجای آورد و آن گونه که روایت شده نبوت در روز دوشنبه بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد و علی(ع) روز سهشنبه نماز گزارد. نمازهای اولیه دو رکعتی بود و مخفیانه و دور از چشم کفار مکه به جماعتی سه نفره خوانده میشد.حضرت علی(ع) در ادامه خطبه قاصعه میفرمایند:
«در آن زمان غیراز منزل رسول خدا و خدیجه، اسلام به هیچ خانهای راه نیافته بود و من سومین نفر ایشان بودم که نور وحی و رسالت را میدیدم و رایحه خوش نبوت را استشمام میکردم.
آن هنگام که وحی نازل شد، صدای ناله شیطان را شنیدم و از رسول خدا پرسیدم این ناله چیست؟ فرمود این شیطان است که از پرستش خود نومید شده است. آنگاه فرمود آنچه من میشنوم تو نیز میشنوی و آنچه که میبینم، میبینی جز اینکه تو پیامبر نیستی بلکه وزیری و در مسیر خیر و صلاح قرار داری».
در آن روزها اسلام سخت غریب بود و دعوت به دین خدا پنهانی صورت میگرفت تا زمانی که خداوند اجازه فرمود، پیامبر اکرم(ص) رسالت خود را اعلام و دعوت خویش را علنی سازد. در دعوت علنی نیز باز هم علی(ع) تنها کسی بود که به خواسته پیامبر لبیک گفت.
نقش بیبدیل حضرت ابوطالب، پدر بزرگوار امیرالمؤمنین، در حمایتهای بیدریغش از وجود مقدس پیامبر، تا آنجا است که نمیتوان پیشرفت اسلام را بدون آن تصور کرد. ابوطالب که در روایات از جنبه پنهان کردن ایمان خود به اصحاب کهف تشبیه شده است، در برابر تهدیدها و آزار و اذیت قریش ایستادگی میکرد و از جان گرامیرسول خدا محافظت مینمود. آن بزرگوار بارها فرزند خود علی(ع) را سپر بلای پیامبر قرار داده بود و آن زمان که مسلمانان به مدت سه سال در شعب ابیطالب محاصره بودند، ابوطالب برای حفظ جان پیامبر، هر شب چندین بار جای خواب آن حضرت را تغییر میداد و فرزند خود علی را در بستر او میخوابانید.
یکی از صحنههای عظیمِ فداکاریِ امیرالمؤمنين(ع)، لیلهًْالمبيت است. علی که هيچگاه از پیامبر جدا نشده بود، تحمل مفارقت از آن حضرت را نداشت واشک ریخت اما وظیفه خود میدانست که جان خویش را فدای پیامبر کند. آن شب، علی به استقبال چهل شمشیر تشنه و برهنه در دستان کفار بیرحم و خونریز رفت و در بستر رسول خدا خوابید تا آن حضرت به سلامت از مکه به مدینه مهاجرت کند. در آن شب آیهای عظیمالشأن در ستایش امیرالمؤمنين نازل شد و خداوند در برابر ملائک به او مباهات فرمود و جبرئیل و میکائیل را مأمور محافظت از جان عزیزش ساخت.
۳. در مدینه تا وفات پیامبر(ص)
پیامبر در مدینه با علی(ع) پیمان برادری بست و دختر گرامیخود را به عقد او در آورد و فرزندانش را فرزندان خود خواند. آن حضرت بارها در برابر مسلمانان اعلام فرمود محبوبترین افراد نزد من علی، فاطمه و فرزندانشان هستند و اصحاب مکررا از زبان رسول خدا شنیدند که میفرمود: «عَليٌّ مِنّي وَ أنا مِنهُ؛ علي از من است و من نيز از اويم.» يا آنکه میفرمود: «علی نسبت به من به منزله سر من است برای پیکرم» یا «من و علی از یک درخت واحدیم.»
خداوند نیز در قرآن علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام را بهعنوان خاندان پیامبر و اهلبیت رسالت، خطاب میکند، امیر مؤمنان را نفْس و جان پیامبر میخواند و در آیات بسیاری او را میستاید.
تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، وظایف یگانه جوانمرد اسلام را بسیار سنگین و خطیر ساخته بود. علی آن اسد الله الغالب و مرد شمشیر و جهاد در هر میدانی که وارد میشد، با فتح و ظفر باز میگشت. وجود آن حضرت در فرازهای حساس و سرنوشت ساز همواره موجب پیروزیهای درخشان و موفقیتهای بسیار بزرگ برای اسلام و مسلمین بود. فرازهای مهمیمانند جنگ بدر، احد، خندق، خیبر، تبلیغ سوره برائت برای مشرکان مکه، جریان مباهله، صلح حدیبیه، فتح مکه و نیز حجهًْالوداع و اعلام جانشینی و وصایت پیامبر در غدیرخم.
تا آن روز که زمان وداع فرا رسید و پیامبر(ص) در بستر بیماری افتاد، علی(ع) را فرا خواند و با او نجوایی طولانی فرمود و آنگاه که نشانههای احتضار در حضرتش آشکار شد، به علی فرمود سرم را در دامان خود قرار ده و چون روح از بدنم مفارقت کرد آن را با دست خود بگیر و بر صورتت بکش سپس مرا تجهیز کن و قبل از همه بر بدنم نماز بگزار و تا پیکرم را در خاک نهفته نساختی، از من جدا مشو و از خدای متعال یاری بخواه.
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی