کد خبر: ۱۹۴۵۳۷
تاریخ انتشار : ۰۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۰:۲۸

رابطه عفاف و حجاب؛ واقعیت یا توهم؟


 
  برخی معتقدند که عفاف غير از حجاب است و آنچه براي زنان ارزش است و بايد دارا باشند، حيا و عفاف است؛ نه حجاب! بسا زناني كه حجاب كامل ندارند، اما عفيفند. ظاهر، مهم نيست و بر اساس ظاهر نمي‌توان به باطن افراد پي‌برد؛ بلكه بايد باطن آراسته باشد. اصل انسان، سيرت و باطن او است. به قول ويل دورانت، عفت با لباس پوشيدن هيچ رابطه‌اي ندارد و به قول مردم، دلت پاك باشد! این ادعا تا چه اندازه منطقی و منطبق بر ارزش‌های اسلامی است؟
در پاسخ باید گفت شکی نیست که عفاف به معنای حجاب نیست؛ بلکه بسیار عمیق‌تر و فراگیرتر از حجاب است. انکارشدنی نیست که برخی از زنان بی‌حجاب، در بسیاری از امور زندگی و ابعاد رفتارها و فضائل اخلاقی، عفیفند و بسا زنان چادر به سری که عفت زبان یا نگاه یا شکم را نگاه نمی‌دارند؛ امّا آیا می‌توان گفت که حجاب، به عفاف ربطی ندارد و اصل، عفاف است و حجاب اهمیت چندانی ندارد؟! واقعیت این است که اين سخن يكي از مغالطه‌هاي رايج ميان مردم است. این ادعا که حجاب به عفاف ربطی ندارد با چند دلیل باطل است:
اولاً: عفاف اگرچه از خصلت‌هاي دروني انسان است و حجاب به ظاهر و شكل پوشش مربوط است، امّا این دو یقینا به هم مربوطند. حجاب، یا به عبارت بهتر و دقیق‌تر، پوشش، یکی از جلوه‌های عفت ورزی است. هرظاهري، با هرباطن و فكر و اخلاقي سازگار نيست. هرکس ادعای صورت باطنی خاصی دارد، ظاهری متناسب با آن را به نمایش می‌گذارد. اسلام علاوه‌بر اهتمام به پوشش ظاهر برای زن و مرد، به عفت درون و پاک دیگر رفتارها هم اهتمام می‌روزد. عفت همانگونه که در پوشش نمایان می‌شود، در نگاه، گفتار و رفتار و همه ابعاد وجودی انسان قابل جاری شدن است. حجاب بیرون زاييده عفاف و حياي دروني است. محال است فردي کاملا عفيف باشد و عفت درونی به ظاهر و رفتار او سرايت نكند. چنانكه بدون عفت و حيا، كسي نمي تواند حجاب كامل را در رفتار خود به نمايش بگذارد، مگر به صورت موقت و منافقانه. هیچ زن و مرد  عفیفی نمی‌توان یافت که بدون کمترین پوشش در میان خویشان و اهل خانه خود ظاهر شود؛ چه رسد به اینکه با چنان وضعی از خانه بیرون آمده و در اجتماع حضور یابد. بنابر این ادعای اینکه عفاف به حجاب ربطی ندارد؛ سخن نادرستی است.
آری! در کمیت و کیفیت پوشش، میان شرع و عرف، قدری تفاوت وجود دارد. پوشش شرعی از پوشش عرفی، بیشتر و کیفیتی متفاوت از آن دارد.
ثانياً، تجربه عمومی انسان‌ها و دانش روان‌شناسي نشان داده است كه ظاهر، در باطن و روح مؤثر است؛ همان‌گونه که روح و خصلت‌‎های آن در ظاهر انسان تأثیری برجسته دارد. اصل تأثير متقابل میان ظاهر و باطن انسان قابل انکار نیست. انسان‌هاي فهيم و سنجيده رفتار، به ظاهر و باطن خود بها مي‌دهند. پيامبر (صلي‌الله عليه وآله) با وجود آنکه مي‌گويد: «من براي به كمال رساندن اخلاقيات خوب، برانگيخته شده‌ام»[1] و دین برای رشد شخصیت انسان به روح و درون او بیش از ظاهر اهتمام می‌ورزد، اما به ظاهر، نوع، رنگ و مدل لباس، آرايش مو و صورت، ريش و سبيل و بدن و دیگر ابعاد ظاهری انسان هم توجه مي كند و آن را مهم می‌شمارد. به همین سبب درباره امور ظاهری زندگی هم در قرآن و روايات، تعاليم بسياري
وجود دارد.
ثالثاً: اين ‌اشكال معمولا از سوي كساني مطرح می‌شود كه پاكدامني مورد اهتمام دين را قبول ندارند یا می‌خواهند از زیر بار مسئولیت آن رها شوند. این ادعاها معمولا یک مکانیزم دفاعی روان‌شناختی برای فرار از مسئولیت دینی و در عین حال، گرفتار نشدن به عذاب وجدان و احساس گناه است.
برخی از زنان به علل مختلف دوست دارند با خودآرایی و نمایش زیبایی‌های بدنی خود در جامعه حضور یابند و برخی از مردان نیز به دنبال بهره‌وری جنسی رایگان از جاذبه‌های بدنی زنانند و از این رو  به دنبال دستاویز‌های منطقی و اخلاقی برای هنجارسازی اینگونه رفتارها برمی‌آیند. در حالی که در همه فرهنگ‌ها عفت ورزی از پوشش جدا نیست و پوشش ظاهری، نمایان‌گری سطحی از عفت درونی است. البته دین اسلام با توجه به مصالح معنوی، اخلاقی، اجتماعی، روان‌شناختی پوشش منضبط‌تری را برای زنان و مردان مسلمان توصیه کرده است و پوشش حداکثری و پرهیز از خود‌نمایی و خودآرایی و نیز رعایت عفت چشم و زبان در برابر نامحرمان است. زنان مسلمان می‌توانند در برابر محارم خود، بخشی از زینت‌های خداداد خویش را آشکار کنند؛ همچنانکه بسیار زیبنده و پسندیده است که همه جاذبه‌های ظاهری و باطنی خود را برای همسران خود به نمایش گذارند. پوشش زن مسلمان در برابر مردان نامحرم، نشانه ایمان درونی، شخصیت رشدیافته و اهتمام او به عفت عمومی و کرامت الهی خویش است!  
* مرکز مطالعات و پاسخگویی
به شبهات حوزه‌ علمیه قم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. قال النبي(ص) : «اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق»، مستدرك الوسائل، ج11، ص187، باب 6 از ابواب جهاد نفس، ح1.