درسهایی که باید از برجام بگیریم
فخرالدین اسدی
محاسبه واقعیت پدیدههای جاری در هر حوزهای، از جمله حوزه اقتصاد و سیاست خارجی، مهمترین مولفه در تصمیمگیری موثر سیاستمداران و حرکت پیش برنده و رو به جلوی یک کشور محسوب میشود.در صورتی که میان یک پدیده و تصور ما از آن پدیده تفاوت وجود داشته باشد، شاهد شکلگیری خطاهای محاسباتی در رفتارهای خود خواهیم بود. این قاعده درخصوص توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5(برجام) نیز صادق است. با توجه به تحولاتی که طی 5 سال اخیر و درخصوص توافق هستهای شاهد آن بودهایم، لازم است به این سؤال مهم پاسخ دهیم که «وزندهی نادرست» به برجام، چه تأثیری در محاسبات رفتاری نادرست دولت محترم و متعاقبا، تحمیل هزینههای اقتصادی و سیاسی به کشور داشته است. در این خصوص، لازم است آسیبشناسی دقیق برجام را مورد توجه قرار دهیم:
آسیبشناسی پروسهای که منتج به انعقاد برجام و متعاقبا، خروج آمریکا از این توافق شد، بیش از آنکه مربوط به متن توافق هستهای باشد، معطوف به نوع نگاه کلان، میانمدت و کوتاهمدتی بود که از سوی دولتمردان ما نسبت به توافق هستهای حاکم بود. اصلیترین خطایی که دولت ترامپ را درخصوص خروج از برجام و اصرار بر بازگشت تحریمهای یکجانبه کشورمان مصمم ساخت، قرار گرفتن توافق هستهای در «نقطه ثقل» معادلات سیاست خارجی و اقتصاد کشور بود. در آستانه انعقاد توافق هستهای، برخی تحلیلگران هشدار داده بودند که برجام در بهترین وضعیت ممکن، یک «ظرفیت تاکتیکی محدود و قابل تغییر» تلقی میشود. با این حال، بزرگنمایی توافق هستهای از سوی دولت و دستگاه سیاست خارجی کشورمان و «ثابت تلقی کردن «آن سبب شد تا یک «ظرفیت محدود و گذرا» تبدیل به یک «مبنای راهبردی» در کشورمان شود.
از همان ابتدا محرز بود که برجام نميتواند حکم يک مرکز ثقل (Center of mass) در سياست خارجي و اقتصاد کشورمان داشته باشد زیرا در محاسبات و معادلات دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی یک کشور، «نقطه ثقل» بايد به اندازهاي ثابت و محکم باشد که حتي امکان تغيير بالقوه آن نيز وجود نداشته باشد.اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان و حتی تحلیلگران غربی معتقد بودند که حتی با وجود امضای سند برجام توسط ایران و اعضای 1+5 و تصویب قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد، رئیسجمهوری که بعد از اوباما بر سر کار میآید، قدرت خروج از توافق هستهای را خواهد داشت. این مسئله با توجه به مواضع سران حزب جمهوریخواهان و سناتورهایی مانند «تام کاتن»، «تد کروز» و حتی شخص ترامپ که برجام را توافقی فاجعه بار میدانست قابل پیشبینی بود.
همان زمان مشخص بود که اگر توافق هستهاي بخواهد حکم يک مرکز ثقل راهبردي يا حتی «ظرفیت تاکتیکی ثابت» را در سياستهاي اقتصادی، منطقهای و بين المللي ما پيدا کند ،ضریب آسیبپذیری کشور در این حوزهها تقویت خواهد شد. با این حال سؤال اصلی اینجاست که چرا دولت «برجام» را دستاوردی بزرگ و تاریخی برای خود دانسته و راه را برای افزایش تصاعدی کاذب وزن واقعی آن بازگذاشت؟ بدیهی است که دولت ترامپ اقدام پیچیده و منحصر به فردی در قبال توافق هستهای صورت نداد! متأسفانه کاخ سفید تمرکز خود را بر روی «محاسبات نادرست» دولت ما گذاشت و اتفاقا سعی کرد از «بزرگنمایی برجام» در ایران و «نگاه مبنایی نادرست «نسبت به آن، بیشترین استفاده را در اعمال استراتژی فشار حداکثری علیه کشورمان ببرد. بنابراین، مسئله عمدهای که باید در آسیبشناسی توافق هستهای بیشتر مورد توجه قرار گیرد، «نوع نگاه دولت نسبت به برجام» بود.
مسئولین محترم دولت و وزارت امور خارجه باید این حقیقت را پذیرا باشند که هدایت معیشت مردم در ذیل چارچوب «برجام» بزرگترین خطای ممکن در حوزه اقتصادی کشور بود. رهبر معظم انقلاب بهصورت مستمر و حتی در ماههای منتهی به انعقاد برجام، بارها هشدار دادند که اتخاذ الگویی غیراز «اقتصاد مقاومتی»، نمیتواند کشور رادر برابر توطئههای مستمر دشمنان مصون نگاه دارد.، استناد به ظرفیتهای بالقوه و بالفعل داخلی در کشور و حتی استخدام ظرفیتهای خارجی در مسیر تقویت بنیانهای اقتصاد تولید محور، مواردی بود که تا حدود بسیار زیادی فدای «اقتصاد تحریم محور» یا به عبارت بهتر، «اقتصاد برجام محور» شد.
نکته دیگر، به آینده برجام و اقتصاد کشور باز میگردد. بدون شک، بازتولید یا حتی بازتعریف همان نگاه بازدارنده «تحریم محور» در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی، ثمرهای جز تکرار ماجراهای تلخ سالهای اخیر نخواهد داشت. در حال حاضر، سینگالهایی از سوی حزب دموکرات آمریکا درخصوص «بازگشت مشروط به برجام»، آن هم به قیمت پذیرش محدودیتهای بیشتر از سوی ایران مخابره میشود. باید این حقیقت محض را پذیرفت که حتی اگر در غیرممکنترین وضعیت ممکن، جو بایدن(در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر) و بدون هیچگونه پیش شرطی به برجام بازگردد، تا زمانی که نگاه ما نسبت به «توافق هستهای» اصلاح نشود و مسئولین در صدد احیای «اقتصاد تحریم محور» قرار گیرند، دوباره شاهد وارد آمدن یک شوک سنگین به معیشت مردم خواهیم بود. آنچه در برهه فعلی سرنوشتساز و تعیینکننده محسوب میشود، «گذار از اقتصاد و سیاست تحریم محور» و تغییر وزن پدیدههایی از جمله «ّبرجام» از سوی مسئولین اجرایی کشورمان میباشد. در یک جمله کوتاه، لازم است «زمین بازی» تغییر کند.آری! «بازگشت به گذشته» اسفبار خواهد بود! عوارض اصرار بر دیدگاهی که امتحان خود را (بهصورت مردود شده) پس داده است، دیگر قاعدتا نباید نمود و جایگاهی در مواضع دولتمردان ما داشته باشد.
در صورتی که «اقتصاد مقاومتی» به مبنا و الگوی ما در حوزه مالی و اعتباری و گردش سرمایه در داخل و خارج از کشور تبدیل شده و هرگونه پدیده قابل تغییر و متزلزلی مانند برجام در ذیل این ساختار تعریف گردد، ضمن بستن راه نفوذ دشمن خواهیم توانست اقتصاد خود را بهصورت بنیادین و اصولی بازتعریف کرده و برنده این رقابت پیچیده با دشمنان قسم خورده انقلاب باشیم. با این حال اگر خدای ناکرده پدیدههایی مانند «برجام» دوباره بخواهند محیط بر اقتصاد و سیاست خارجی ما باشند، چشم اندازی برای حل اصولی و بنیادین معضلات جاری در کشور وجود نخواهد داشت. این نوع نگاه بازدارنده، موجب آن میشود تا «کنشگری پویا»در عرصه اقتصاد و دیپلماسی، جای خود به «واکنشی منفعلانه» بدهد که قطعا نه تنها ثمرهای برای ملت و نظام نخواهد داشت، بلکه منتج به تحمل هزینههایی سنگینتر برای کشور خواهد شد.