نگاهی به جایگاه غیرت و غیرتورزی در آموزههای دینی
بیغیرتی بیماری وارونگی قلب
علیاصغر وزیری
در نوشتار پیش رو غیرتدوستی و غیرتورزی خداوند در حدود و احکام و برخی مصادیق آن مورد واکاوی قرار گرفته و خطری بودن غیرت انسان نسبت به محبوبها بررسی شده است.
غیرت دوستی خدا
امام صادق(ع) میفرماید: «اِنَّ اللَه غَیُورٌ یُحِبُّ کُلَّ غَیورٍ؛ خداوند غیور است و هر غیرتمندی را دوست دارد».(شیخ کلینی، كافی، ج5، ص536)
از ویژگیهای غیرت الهی آن است که غیر(بیگانه) را به حریم حرمتهایش راه نمیدهد؛ و اگر کسی به هر طریقی بخواهد حدود الهی را با تعدی خویش مخدوش سازد، در دنیا و آخرت به شدت مجازات میکند. غیرت الهی در «غیرزدایی» تا آنجا گسترش مییابد که هر موجود غیوری را دوست میدارد؛ زیرا «غیرت»ورزی دیگران به معنای گرایش به اخلاق خدایی است و خدا، همکیشان خویش را دوست میدارد و به آنان از هر جهت احترام نهاده و تکریم میکند و بهعنوان ولیّ و ناصر به یاری آنان میشتابد.
غیرت دوستی خدا تا جایی است که حتی کافر حربی به سبب همین غیرتورزی از رحمت الهی برخوردار میشود و از مرگ و قتل و بردگی رهایی مییابد؛ چنانکه پیامبر(ص) در حق یکی از اسیران فرمود: الان جبرئیل نازل شد و فرمود: در تو پنج صفت هست که خداوند آنها را دوست دارد: صداقت، شجاعت، سخاوت، اخلاق خوشی که با خانواده و اطرافیانت داری و «الْغَیْرَه الشَّدِیدَه عَلَى حَرَمِک، غیرت زیادی که نسبت به حَرَم و خانوادهات داری.»(الأمالی، الشیخ الصدوق، ص272)
در مقابل، خداوند هر کسی را که بیغیرتی میورزد، دشمن داشته و به شدت با او مقابله میکند و در دنیا و آخرت خوار و خفیف میسازد و عزت را از وی سلب و او را دچار ذلت میکند. از همین رو امیرمومنان علی(ع) درباره بیغیرتان میفرماید: لَعَنَ الله مَنْ لَا یَغَار؛خدا لعنت کند و از رحمت خویش دور سازد، کسی را که غیرت ندارد». (المحاسن، البرقی، ج1، ص115)
از نظر آموزههای قرآن، مومنان میبایست نسبت به حدود الهی غیرت بورزند و در ساختار فریضه امر به معروف و نهی از منکر حافظ حدود الهی باشند و اجازه ندهند کسی به حدود الهی تجاوز کند و معروف را منکر و منکر را معروف سازد و به جابهجایی و تغییر ارزشها اقدام کند. بر اساس همین، غیرتورزی است که سیدالشهدا اباعبدالله الحسین(ع) علیه دستگاه سیاسی جائر، ظالم، فاسق و فاجر قیام میکند؛ زیرا یزیدیان همه حدود الهی را به شکل علنی زیر پا میگذاشتند و با تجاوز و تعدی شرمآور خویش، چیزی از حدود الهی را به جا نمیآوردند، بلکه به روشنی و به شکل علنی و فاجرانه و فاسقانه، هنجارشکنی داشتند و ارزشهای اساسی اسلام را به سخریه میگرفتند.
اباعبدالله الحسین(ع) بارها بر اساس غیرتورزی نسبت به هنجارشکنی یزیدیان هشدار میدهد و در بیان انگیزه قیام مسلحانه خویش علیه یزیدیان و دستگاه خلافت اموی پس از نماز در خطبهای در جمع یاران خود و لشکریان حرّ میفرمایند: رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ الله نَاکِثاً لِعَهْدِ اللهِ مُخَالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ الله بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى الله بِقَوْلٍ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛ اگر کسی ببیند یک جائر و ستمگر دارد حلال خدا را حرام میکند، قوانین و حدود الهی را زیر پا میگذارد، با سنت پیغمبر(ص) مخالفت میکند، بدعتها را زنده میکند، در میان بندگان خدا به گناه و تجاوزگری عمل و رفتار میکند، علیه چنین کسی با گفتار و عملی که سزاوار برای خداست، جلوی او نایستد و غیرت ورزی نداشته باشند، بر چنین ساکتی است که خدا او را با همان ظالم محشور کند.(الأمالی، الشیخ المفید، ص122)
علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان گفته است: «غیرت عبارت است از دگرگونی انسان از حالت عادی و اعتدال؛ به طوری که انسان را برای دفاع و انتقام از کسی که به یکی از مقدساتش- اعم از دین، ناموس و یا جاه و امثال آن- تجاوز کرده، از جای خود میکند. این صفت غریزی، صفتی است که هیچ انسانی به طور کلی از آن بیبهره نیست. پس غیرت یکی از فطریات آدمیاست و اسلام هم دینی است که بر اساس فطرت تشریع شده (روم، آیه ۳۰) و امور فطری را تعدیل میکند. پس آن اموری که در حیات بشر لازم و ضروری است را معتبر و واجب میسازد و آنچه غیرضروری است، حذف نموده و از اعتبار میاندازد». (ترجمه تفسیرالمیزان، ج۴، ص۲۸۰)
پس غیرت در یک کلمه همان «حفظ حریم حرمتها و خطوط قرمزهایی است که به شخص تشخّص و هویت میبخشد»؛ زیرا هر کسی با محدودهسازی و ایجاد تمایز با «غیر»، میتواند هویت مستقل خود را اثبات کرده و تشخص یابد.
البته مفهوم غیرت در آموزههای اسلامی جامعتر از آن چیزی است که در تعریف غیرت گفته شد؛ زیرا با توجه به خاستگاه و اقسام غیرت میتوان گفت که غیرت از منظر اسلام، غیرزدایی از حریم حرمتهایی است که میبایست به اصطلاح امروزی آن را «تابو» دانست و اجازه نداد کسی به آن حریم نزدیک شود و تعدی و تجاوزی نسبت به آن داشته باشد. (نگاه کنید: بحارلانوار، ج ۷۳، ص ۳۳۲.)
مصادیقی از غیرت دینی الهی
«غیرت» از واژه «غیر» به معنای «دیگر» است؛ «تغیّر و تغییر» از همین ریشه به معنای دگرگونی احوال است که البته میتواند مثبت یا منفی باشد؛ از همین رو در قرآن، از تغییر حالات در نفس انسانی سخن به میان آمده است.
البته از آنجا که نفس انسانی به طور تکوینی و فطری،حقشناس و حقگرا و باطلگریز است، تغییری که در نفس رخ میدهد، همواره تغییر منفی است؛ زیرا در این حالت «نفس» حالت فطری خود را از دست میدهد و به سبب آنکه گرفتار غبارگرفتگی و مهرخوردگی شده، قلب که مرکز ادراکی و گرایشی نفس است، کارکرد فطری و تکوینی خود را از دست میدهد و «غیر» جایگزین آن میشود. اینگونه است که غیری چون شیطان شناخت و گرایش را مختل میکند و به دنبال آن رفتارهای نفس متغیر، بر خلاف تکوین و هدایتهای فطری است که خدا برای هر مخلوقی قرار داده است.(طه، آیه 50) نتیجه چنین تغییر و تغیر آن است که غیر و بیگانهای چون شیطان در نفس قرار میگیرد و اوست که مدیریت نفس و مهارش را به دست میگیرد و زمینه را برای از دست رفتن نعمتها فراهم میآورد.(رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53)
از نظر قرآن، غیرت میبایست به این شکل در نفس انسانی تحقق یابد که اجازه حضور غیر در نفس و قلب انسان را ندهد؛ بلکه همواره خدا در نفس و قلب انسان باشد؛ زیرا در جوف انسان جایی برای غیرخدا نیست. خدا میفرماید: مَا جَعَلَ الله لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ؛ خدا برای مردی دو قلب در «جوف (دیون)» وی قرار نداده است.(احزاب، آیه 4) این بدان معنا است که وقتی انسان دو قلب ندارد، بلکه تنها یک قلب دارد، میبایست این قلب را برای خدا قرار داده و بیگانه را در آن راه ندهد؛ زیرا آمدن بیگانه و غیر به معنای رفتن خدا از قلب انسان است؛ زیرا خدا شرک را نمیپذیرد و اگر خانهای به شراکت برای خدا و غیر باشد، خدا همه را به غیرواگذار میکند؛ چنانکه خدا بهصراحت میفرماید: آنچه برای شریکانشان است به خدا نمیرسد و آنچه برای خدا است، پس آن را به شریکانشان میرساند.(انعام، آیه 136)
به سخن دیگر، از غیرت الهی این است که اگر کسی خانه دلش را برای غیر نیز قرار دهد، خدا بهعنوان شریک همه شراکت خویش را واگذار میکند و هیچ چیز از آن نمیخواهد؛ زیرا خدا تنها «خالص» را میپذیرد و هرچیزی که ناخالصی داشته باشد را به طور کامل به همان شریک میسپارد و از حق و سهم خویش میگذرد.(همان)
همین غیرت الهی مقتضی این است که اگر حدود الهی مورد تعدی قرار گیرد، به شدت شخص را مجازات میکند. این حدود الهی نمیبایست از طریق «فسق، فجور و فحشاء» و مانند آنها مورد تعدی و تجاوز قرار گیرد؛ زیرا یکی از علل مصیبتها در دنیا و عذابها در آخرت همین تعدی به حدود الهی است، که خدا از سر غیرت متجاوزان به حدود خویش را مجازات میکند.
اصولا تعیین حدود الهی در قالب احکام الزامی و تجویزی، خود بیانگر غیرت الهی است؛ زیرا خدا به هدف «غیرزدایی» و «دور کردن شیطان» از مرزهای خویش، احکام را وضع کرده است تا اینگونه «قلب» این حریم امن الهی را از نفوذ و رخنه شیطان و طوافگران شیطانی حفظ کند و اجازه ندهد تا «بیتالله» و «عرشالله» که همان قلب انسان است به دست اشغالگری کینه توز و «عدوّ مبین» اشغال شود و یا به شراکت در اختیار شیطان قرار گیرد. از همین رو امام صادق(ع)با توجه به غیرت الهی به منشاء و خاستگاه صدور احکام الهی اشاره کرده و در اینباره میفرماید:إِنَ الله غَیورٌ وَ یحِبُ کُلَ غَیورٍ وَ لِغَیرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِشَ ظاهِرُها وَ باطِنُها؛ خداوند با غیرت است و مردان غیور را دوست دارد و از همین رو، زشتىها را چه آشکار و چه پنهان حرام کرده است.(کافى، ج۵، ص۵۳۵، ح۱)
از مصادیق حدود الهی میتوان به آیاتی اشاره کرد که خدا بهعنوان احکام خمسه(واجب، حرام، مستحب، مراده و مباح) بیان کرده و خواهان مراعات آن بهعنوان «تقوا» شده است.(بقره، آیه 21)
همه مواردی که خدا از روی غیرت، متجاوزان به حدود الهی را به مجازات تهدید میکند(نساء، آیه 14)، از مصادیق غیرتورزی ذات باریتعالی است. خدا در قرآن بصراحت احکامی در قالب حدود الهی معرفی کرده و در پایان فرموده است: اینها حدود الهی است. پس به آن تعدی نکنید! و هر کسی به حدود الهی تعدی و تجاوز کرد پس آنان همان ظالمان هستند.(بقره، آیه 229) که البته از نظر قرآن، این شخص در وهله نخست به خودش ظلم کرده است.(طلاق، آیه 1)
هرگونه تعدی به احکام الهی، تعدی به حدودی است که «غیرت الهی» را برای مجازات برمیانگیزاند و شخص را گرفتار عذاب خوارکننده میسازد.(نساء، آیه 14)
پیامبر(ص) در غیرت ورزی خدا و ایجاد ذلت و خواری در دنیا و آخرت نسبت به بیغیرتها میفرمایند: کان ابراهیم ابی غیورٌ، و انا اغیر منه، و أرغم الله أنف من لایغار؛ پدرم ابراهیم (ع) بسیار غیرتمند بود و من از او غیرتمندتر هستم و خداوندبینی آن کسی را که بیغیرت است به خاک بمالد و ذلیل کند.» (بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص۲۴۸)
از جمله حدود الهی میتوان به اموری چون اطاعت خدا و رسول و عدم معصیت نسبت به آنان (نساء، آیه 14)، مراعات کامل احکام روزه
به ویژه نسبت به مسائل شهوت جنسی و همخوابی با همسر(بقره، آیه 187)، پرهیز از حرام خواری و رشوهدهی برای کسب مال حرام(بقره، آیه 188)، جهاد و مقاتله علیه متجاوزان به حدود الهی(بقره، آیات 190 و 191)، مراعات عِدّه در طلاق(طلاق، آیه 1)، بقا در خانه پس از طلاق تا پایان عده(همان)، مراعات معروف اجتماعی (طلاق، آیه 2؛ بقره، آیات 229 و 231)، عدم جواز بازپس گیری هبه و مهریه از زن مطلقه (همان)، مانع نشدن از ازدواج مجدد زنان مطلقه (بقره، آیه 232)، شیردهی دوساله کودک (بقره، آیه 233)، تامین خوراک و پوشاک و مسکن همسر مناسب با عرف اجتماعی و شئونات او (همان)، عده چهار ماه و ده روز بر زن شوهر مرده (بقره، آیه 234)، لزوم ازدواج مجدد در طلاق سوم برای حلیت رجعیت به شوهر نخست (بقره، آیه 230) و همه احکام واجب و حرام و مستحب و مکروهی که در قرآن و فقه اسلامی بیان شده،اشاره کرد که از نظر قرآن، حدود الهی است و عصیان و مخالفت نسبت به آن غیرت الهی را بر میانگیزاند.
غیرت فطری انسان نسبت به محبوب ها
از آنجا که همه صفات الهی در فطرت انسانی سرشته شده است (بقره، آیه ۳۱) هر انسان دارای فطرت سالمی، غیرتمند است و غیرت در چنین انسانی یک واکنش طبیعی و انسانی است. از این رو در روایات از کسانی که غیرت ندارند به عنوان انسانهای مبتلا به بیماری قلبی روحی یاد شدهاست که فطرت طبیعی خود را از دست دادهاند. در روایت آمده که : اِذا لَمْ یغُرِ الرَّجُلُ فَهُوَ مَنْکُوسُ الْقَلْبِ؛ اگر انسانى غیرت نداشته باشد، قلبش وارونه است.(فروع کافى، ج ۵، ص ۵۳۶، باب الغیره، حدیث ۲)
پس غیرتمند نسبت به دخالتهای نابهجا و ناروای دیگران به آن چیزی که دوست دارد واکنش نشان میدهد و هر چه متعلق غیرت، ارزشمندتر و محبوبتر باشد، به شکل فطری، واکنش انسان نیز شدیدتر خواهد بود. بنابراین، اگر کسی نسبت به تعرضات و گناههای ناپاک دیگران نسبت به محبوب خویش مثل همسرش، واکنش نداشته باشد، بیانگر آن است که فطرت سالم و طبیعی خود را از دست داده و به بیماری روحی و روانی (قلبی) دچار شده است که نمیتواند احساسات و عواطف واقعی خود را نسبت به محبوب و ارزشهای خویش نشان دهد و به دفاع از محبوبش بپردازد؛ اینکه شخص اجازه میدهد دیگران با چشمچرانی یا حتی رفتارهای نابهنجار متعرض محبوب و همسر او شوند، یا باید گفت این فرد در عشق ورزی دروغ میگوید و آن همسرش محبوب وی نیست؛ یا اینکه دچار وارونگی قلب شده است و قلب مریضش اجازه نمیدهد بر اساس فطرت واکنش نشان دهد و به دفاع از حریم حرمت خانواده و محبوب بپردازد. از آنجا که خدا محبوب خویش را دوست میدارد، بسیار غیور است و اجازه نمیدهد که کسی به حریم محبوبش تجاوز و تعدی کرده و نگاه نادرست و ناروا داشته باشد؛ از همین رو به سختی متجاوزان را مجازات میکند و هر کسی را که گرفتار بیغیرتی شده نیز به همان سرنوشت متجاوزان مبتلا میسازد.
علاّمه مجلسى درباره این بیماری قلب که در روایت بیان شده، میفرماید: منظور از «قلب وارونه» در این روایت ، همان ظرف وارونهای است که پشت و رو گذاشته شده و چیزى در آنجاى نمىگیرد، قلب افراد فاقد غیرت نیز تهى از صفات و اخلاق برجسته انسانى است. (مرآت العقول، ذیل حدیث مورد بحث.)
به سخن دیگر، وقتی لیوان را وارونه قرار دهیم هر چیزی که بر آن میریزند، به دلیل آنکه با بخش بستهاش مواجه میشود، به درون لیوان نمیرود، بلکه از پشت و پهلوی آن سرازیر میشود و به خارج میافتد؛ اما اگر قلب همانند لیوان از جهت بازش قرار گیرد، به طور طبیعی با آبی که بر آن میریزند، پر و لبریز میشود؛ قلبی که وارونه است، همان لیوان وارونه است.
غیرتمندی در انسان، مستلزم اموری چون نفرت نسبت به متجاوز به حریم خصوصی و ارزشی است و انسان در واکنش نخست خویش نسبت به متجاوز اولین واکنشی که نشان میدهد در همان قلب خودش است که با «نفرت» و بیزاری نسبت به متجاوز و بیگانه همراه خواهد داشت. همچنین غیرت از لوازم محبت انسان به چیزی است؛ چرا که هر کس که مُحبّ چیزی باشد و آن را دوست داشته باشد، به طور فطری نسبت به آن محبوب خویش «غیور» است و غیرت میورزد. از این رو استاد مطهری مینویسد: غیرتمند کسی است که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزّت است و از قبول اهانت بر عِرض خود ابا دارد. (مجموعه آثار؛ فلسفه حجاب، ج۱۹، ص۴۱۴)
تولی وتبری در غیرتورزی
به سخن دیگر، اصولا غیرت با دو اصل اساسی «حب و بغض» همراه است؛ زیرا انسان وقتی نسبت به محبوبی غیرت میورزد، تمام تلاش خویش را انجام میدهد که محبوب در امنیت و آسایش باشد و محبت خویش را به هر شکلی شده به او ابراز کند؛ از سوی دیگر تلاش میکند تا هر گونه عاملی که به «محبوب» آسیب میرساند، دور کند. این گونه است که عشق و نفرت خودنمایی میکند، عشقی که تولی را موجب میشود و شخص، محبوب خویش را «ولی» خود قرار داده و تحت ولایت او میرود، و از سوی دیگر نسبت به غیر و دیگری «نفرت» و «بغض» میورزد و اجازه نمیدهد تا به حریم «محبوب» نزدیک شود.این گونه است که «تولی و تبری» شکل میگیرد.
پس هر کسی اگر چیزی را محبوب دانست، نسبت به آن «غیرت» میورزد و با «تولی و تبری» و «حب و بغض» آن را نشان میدهد. بر این اساس، کسی که غیرت نسبت به محبوب نمیورزد، یا دروغگو در محبت است، یا آنکه گرفتار وارونگی قلب شده و قلب گرفتار مرض است.
به یک معنا باید گفت که غیرت با ایمان ارتباط تنگاتنگی دارد؛ زیرا معصوم(ع) ایمان را چیزی جز حب و بغض نمیداند؛ زیرا غیرتمند نسبت به محبوب خویش، محبت دارد و نسبت به غیر بغض و نفرت دارد؛ مگر آنکه شخص گرفتار مرضی چون نفاق باشد که غیرت نسبت به محبوب را از دست داده باشد؛ از همین رو رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) درباره جداسازی ایمان از نفاق به مسئله غیرت توجه میدهد و آن را معیاری برای سنجش ایمان از نفاق معرفی میکند و میفرماید:اَلغَیرَهُ مِنَ الایمانِ وَالمِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛غیرت از ایمان است و بى بند و بارى از نفاق. (نهجالفصاحه، ح ۲۰۴۵ )
انسان میبایست غیرتمندی خویش را نسبت به هر محبوبی بویژه همسر محبوب خود به نمایش گذارد و اجازه ندهد که غیر به حریم همسرش نظر ناپاک داشته باشد یا همسرش کاری کند که دیگران به حریم حرمتش نزدیک شوند. غیرت مردان در محافظت از ناموس و خانوادهاش تجلی بیشتری دارد. مردان باغیرت کسانی هستند که نسبت به حیا و عفت زنان خویش سختگیری میکنند و اجازه نمیدهند که بیدلیل در جامعه حاضر شده و روابط باز و ولنگاری داشته باشند به گونهای که در خیابانها و معابر در میان مردان حرکت کنند و تن به تن مردان بسایند و در میان آنان رفت و آمد کنند و در بازارها در میان مردان بگردند. امیرمومنان على (ع) درخصوص غیرت مردان نسبت به ناموس و حیا و عفت زنان خویش میفرماید:أَلَم یبلُغنى عَن نِسائِکُم أَنَّهُنَّ یزاحِمنَ العُلوجَ فِى السواقِ أَلا تَغارونَ؟ مَن لَم یغِر فَلا خَیرَ فیهِ؛به من خبر رسیده که زنانتان در بازار تنهشان به تنه مردان بى ایمان و لاابالى مىخورد آیا غیرت ندارید؟! کسى که غیرت ندارد خیرى در او نیست. (کنزالعمال، ج۳، ص۷۸۰، ح۸۷۳۵)
شیخ حر عاملی مینویسد که در عصر خلافت حضرت علی(ع) به آن حضرت گزارش میدهند که در مسیر راهها بعضی از مردان و زنان رعایت حریم عفت را نمیکنند. آن حضرت بسیار ناراحت شد، مردم کوفه را جمع کرد و در ضمن سخنانش فرمود: نبّئت انّ نسائکم یدافعین الرجال فی الطریق، اما تستحیون؟ لعن الله من لایغارّ؛ به من خبر رسیده که زنان شما در مسیر راهها به مردان تنه میزنند. آیا حیا نمیکنید؟ خداوند لعنت کند کسی را که غیرت نمیورزد!.(وسائل الشیعه ج۱۴،ص۱۷۴)