اخبار ویژه
آقای سفیر! در برجام نامی از لغو تحریمها نیامده بود
نماینده حامی برجام در مجلس نهم میگوید: هنوز فرصت برای نجات برجام باقی است(!)
کاظم جلالی که در اواخر عمر مجلس دهم ترجیح داد از نمایندگی استعفا دهد و به سفارت ایران در مسکو برود، در پنجمین سالگرد برجام نوشت: «روند اجرایی برجام فراز و نشیبهای زیادی را طی نموده است. در ابتدا شاهد اجرای تعهدات برجامی از سوی جمهوری اسلامی ایران بودیم و با استناد به توافقات به عمل آمده تحریمهای ایران که در ارتباط با فعالیتهای هستهای ایران وضع شده بود، لغو گردید و مقرر شد بخشی از تحریمهای (تسلیحاتی) در پایان اکتبر ۲۰۲۰ پایان یابد. اما خروج آمریکا از برجام در تاریخ ۸ ماه می ۲۰۱۸ احیای تحریمها در دو مرحله ۹۰ و ۱۸۰ روزه و وضع تحریمهای جدید توسط آمریکا موجب گشت اجرای این توافق بینالمللی با پیچیدگی بیشتر روبرو شود.علیرغم همکاری و همراهی روسیه و چین، عدم اجرای کامل تعهدات از سوی سه کشور اروپایی در سایه محدودیتهای اعمال شده بعد از خروج آمریکا از برجام و وضع تحریمهای ثانویه موجب گشت اوضاع بیشتر پیچیده شود و عملا ایران از منافع اقتصادی برجام بهرهای نبرد و در نتیجه یکی از پایههای مهم برجام (اقتصادی) سست گردد.»
او میافزاید: اروپائیان علیرغم تمایلات مثبت سیاسی، هنوز نتوانستند در عمل پایبندی به تعهدات خود را ثابت نمایند. کانال مالی اروپا موسوم به اینستکس فعال شده، ولی به دلیل معدود و محدود بودن معاملات تحت فشارهای آمریکا، نتوانسته است کارایی لازم را داشته باشد.
حرکت اخیر اروپائیان در ارائه قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز ضربه دیگری بر روند اجرایی برجام میباشد.
در هنگام انعقاد برجام تقریبا اکثراً اعضاء اذعان داشتند که این یک توافق برد- برد است، اما بعد از پنج سال وارد کردن ضربات پیدرپی به برجام و اجرای نامتوازن آن، این ویژگی سند مذکور از بین رفته است. اما هنوز فرصت برای نجات برجام باقی است و تنها اراده سیاسی و اقدام عملی اعضای باقیمانده برجام را برای ایجاد توازن میطلبد.»
این نوشته از جهات مختلف مخدوش است. نخست اینکه برخلاف وعدهها، کلمه لغو تحریمها در برجام نیامده و صرفا از کلمه تعلیق استفاده شده بود. اما جناب سفیر هنوز هم از عبارت لغو تحریمها استفاده میکند!
ثانیا برخی تحریمهای مالی و بانکی وعده داده شده، حتی در دوره اوباما نیز تعلیق نشد اما در مقابل با تحریمهای ویزایی و کاتسا و آیسا برحجم تحریمها افزوده شد.
ثالثا کانال موسوم به اینستکس یک فریبکاری تمامعیار اروپایی است و عجیب است که آقای جلالی به آن استناد میکند.
رابعا آقای جلالی باید بهتر از هرکسی بداند که برجام به اعتبار تضمین نامتوازن و اجرای نامتوازنتر آن، قابل احیا نیست. مشخصا به این دلیل که حتی نامزد دموکراتها نیز گفته است در صورت پیروزی در انتخابات به برجام برنخواهد گشت و انتظار مذاکرات جدید و دریافت امتیازات جدید را دارد.
بدهکار کردن دولت آینده به جای اخذ مالیات از سفتهبازان
یک کارشناس اقتصادی حامی دولت معتقد است برخی اقدامات مالی دولت روحانی، دولت آینده را بدهکار میکند.
روزنامه اقتصادی تعادل از قول حسین راغفر که در انتخابات 96 از حامیان روحانی بود، نوشت: اینکه یک گروه بزرگی از افرادی که منابع بسیاری را در اختیار دارند و به راحتی در کمترین زمان ممکن سودهای کلان به جیب میزنند، مالیات ندهند، خودش باعث بروز مشکلات دیگری در اقتصاد خواهد شد. این منابع مالیاتی که اتفاقا بزرگ و سهلالوصل هم هستند به دولت کمک میکند تا بخشی از مشکلات مالی خود را پوشش دهد؛ یکی از این منابع مالیاتی درآمدهای حاصل از سفته بازی و سوداگری در بازار بورس است که قطعا میتواند از یک گروه از افرادی که درآمدهای بسیار بزرگی را در بورس به دست آوردند؛ درصدی را مالیات بگیرد.
این رقمهای مالیاتی در شرایط فعلی که دولت با مشکل کسری بودجه مواجه است، ظرفیتهای اعتباری قابل توجهی برای دولت ایجاد میکند و ضمنا بار معیشتی خاصی را هم متوجه طبقات محروم جامعه نخواهد کرد و مشکلی برای آنها بهوجود نمیآورد.
اخذ مالیات اصلیترین محل کسب درآمدهای دولت است؛ هرچند سفته بازی، سوداگری، خرید و فروش سکه و ارز و زمین و مستغلات و...میتوانند درآمدهایی برای دولت ایجاد کنند، اما مالیات اقتصادیترین تصمیمی است که دولتها برای بهبود شاخصهای اقتصادی و جبران کسریها باید به آنها متوسل شوند.
فراموش نکنید استقراض و انتشار و فروش اوراق مشارکت هزینههای بزرگی برای جامعه در پی دارد. به نظر من در شرایط کنونی استقراض از بانک مرکزی هزینههای کمتری دارد تا استقراض از طریق صدور و فروش اوراق مشارکت. این موضوع سبب خواهد شد که دولت آینده در سال بعد، مبالغ هنگفتی را بابت اصل و فرع اوراق مشارکت پرداخت کند. همین الان در بودجه امسال (سال99) 40 هزارمیلیارد تومان بابت اصل و فرع دیون سالهای قبل اوراق در نظر گرفته شده و با توجه به پیش بینیها این رقم در سال آینده به 65 هزار میلیارد تومان میرسد که عملا دولت بعد را نیز بدهکار خواهد کرد.
راغفر همچنین گفته است: اینکه تصور کنیم نظام تصمیمسازی ما به دلیل بزرگ شدن بورس، خود را پاسخگوتر میداند، چندان محتمل نیست. ولو اینکه بورس سقوط کند و دهها میلیون ایرانی هم بر اثر آن آسیب ببینند؛ به نظرم نگرانی جدی در نظام اجرایی ایجاد نمیکند.
به نظر من بازار بورس به هر صورت سقوط خواهد کرد؛ چون بازار سهام آینه تمامنمای تولید است؛ وقتی تولیدی وجود ندارد، عملا این افزایش قیمتها دستکاری در انتظارات مردم است.
روایت روزنامه دولت از موفقیتهای برجام!!
روزنامه دولتی ایران در پنجمین سالگرد اعلام توافق برجام نوشت: برجام، مدل موفق همکاری دیپلماتیک است.
حسین بهشتیپور در این یادداشت مینویسد: پنجمین سالروز توافق هستهای در حالی فرا رسیده است که روند اجرای این توافق در دو سال گذشته به دلیل خروج یکجانبه آمریکا و بازگرداندن تحریمهای هستهای با دستاندازی جدی مواجه شده است. هر چند که برجام در تحقق منافع اقتصادی ایران ذیل همین تحریمها چندان دوره موفقی را طی نکرد اما نباید همه دستاوردهای آن را به جنبه اقتصادی آن محدود کرد. واقعیت این است که برجام یک مدل موفق از همکاریهای دیپلماتیک برای حل یک مسئله از طریق گفتوگو بود بدون اینکه به جنگ منتهی شود. منتقدان امروز برجام باید این واقعیت را در نظر بگیرند که در صورت فقدان این توافق چه شرایطی حاصل میشد. اگر برجام به دست نمیآمد، وضعیت ایران به مراتب از وضعیت سال ۹۱ بحرانیتر و پیچیدهتر میشد؛ زیرا حتی دوستان امروز ایران یعنی چین و روسیه که به واسطه برجام در کنار آن قرار گرفتهاند، عملاً در نقطه مقابل آن قرار میگرفتند. چه این دو کشور هنگامی که توافق حاصل نشده بود به قطعنامههایی که ایران را تهدید صلح و امنیت بینالملل میدانست، رأی مثبت میدادند و در همه تصمیمگیریهای ضدایرانی غرب شراکت داشتند. بنابراین برجام باعث شد که نگرش جدیدی پیرامون ایران شکل گیرد. بخصوص گزارشهای مثبتی که مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی بعد از برجام ارائه داد، دقیقاً نشان داد که ایران به تعهدات خود در چارچوب این توافق و قوانین بینالملل احترام گذاشته است. به همین دلیل نباید ابعاد برجام صرفاً از بعدی که مطلوب نظر ماست، بررسی شود بلکه باید این نکته را در نظر گرفت که به کمک همین توافق ۶ قطعنامه تحت فصل ۷ شورای امنیت کنار رفت و در حالی که حداقل از ۱۳۸۹ که قطعنامه ۱۹۲۹ تحت فصل هفت منشور صادر شد و از ایران میخواست فوراً غنیسازی را متوقف کند تا امروز که ۱۳۹۹ است، ایران همچنان به غنیسازی و فعالیتهای هستهای خود ادامه داده است.
منتقدان نمیگویند که اگر اصلاً برجام امضا نمیشد، چه گزینه دیگری قابلیت اجرایی داشت. آیا شرایط ایران از سال ۹۴ یعنی موقع دستیابی به برجام تا اردیبهشت ۹۷ و زمان خروج آمریکا از این توافق با دو سال بعدی آن از اردیبهشت ۹۷ تا تیرماه ۹۹ هیچ تفاوتی نداشت؟
درباره این تحلیل گفتنی است: برجام با دستانداز مواجه نیست بلکه به عنوان یک توافق طرفینی، کاملاً زیرپا گذاشته شده و به شکل یکطرفه از سوی دولت ایران اجرا میشود. چنین رفتاری مانند اجرای حکم قضایی (جریمه) از سوی متهم است و نه توافق و معامله.
ثانیاً آقای روحانی تبلیغات انتخاباتی خود را با این عبارت شروع کرد و پیش برد که «باید هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد». روز اعلام توافق هم گفت همه تحریمهای اقتصادی بالمره در روز اجرای آن لغو خواهد شد. با این وجود چرا آقای بهشتیپور به عنوان یکی از بزککنندگان برجام، اصرار دارد لغو تحریمها و رونق اقتصاد که اصل تبلیغات روحانی و تیمش بود، به حاشیه براند؟ اگر وعدههای اقتصادی برجام را حذف کنیم و در کنار آن به فرموده(!) آقای بهشتیپور، یک تنه تعهدات را اجرا کنیم- که بوی بیگاری میدهد- چنین توافقی، جای عبرتآموزی دارد و یا باید آن را «مدل موفق همکاری دیپلماتیک جا زد؟! موفق برای چی و کی؟!
ثالثاً همین حالا اروپاییها برخلاف برجام، قطعنامه ضد ایرانی به آژانس برده و به تصویب رساندهاند. و در عین حال میگویند از تهدید تحریمهای تسلیحاتی (که آبان ماه تمام میشود) و همچنین تغییر برجام و افزایش تعهدات ایران حمایت میکنند. تحریمهای موجود نیز به نحوی است که دولت روحانی نمیتواند حتی یک پنجم سال 90 و 91 نفت بفروشد. این آورده برجام است. ضمن این که قطعنامهها لغو نشده بلکه در یک قعطنامه بزرگتر (2231) تجمیع شده، ضمن این که برحسب چیدمان غلط برجام، ایران نمیتواند با عهدشکنی آمریکا و اروپا مقابله به مثل کند چرا که در آن صورت مکانیسم ماشه اجرا و همه تحریمها اتوماتیک برمیگردد. آیا این بند و زنجیرسازی حقوقی در قالب برجام، افتخار دارد؟!
رابعاً درباره مقایسه شرایط امروز یا سال 96 و 97 با سال 97 باید گفت: 1- آن روز قبل برجام، بخش عمدهای از برنامه هستهای، اوراق و تعلیق نشده بود 2- قبل از برجام سابقه نداشت در اروپا به هواپیمای وزیر خارجه ما سوخت ندهند اما در پسابرجام کردند! 3- پیش از برجام سابقه نداشت آمریکا به نماینده ایران در سازمان ملل ویزا ندهد اما دولت ترامپ با فرد منتخب آقای روحانی (مجید ابوطالبی) این کار را کرد! 3- تحریمهای ویزا و کاستا و آیسا و دهها مورد بلوکه کردن اموال ایران، یادگارهای دولت اوباما در پسابرجام است. 4- قبل از برجام، قیمت دلار 3700 تومان، پراید 20 میلیون تومان و هر متر مسکن در تهران 3 میلیون تومان بود که به ترتیب به 23 هزار، 100 میلیون و 21 میلیون تومان افزایش یافته است.
مدیریت و سیاستگذاری دولت در خدمت حمایت از تولید نیست
یک صاحبنظر اقتصادی معتقد است سیاستهای دولت در برخی ابعاد ضد تولید عمل میکند و در برخی ابعاد دیگر به تولید بها نمیدهد.
حسین صمصامی که سابقه سرپرستی وزارت اقتصاد را در کارنامه خود دارد و هماکنون قائم مقام کمیته امداد امام خمینی(ره) است، در گفتوگو با روزنامه جام جم تأکید کرد:
وضعیت اقتصادی نشاندهنده بیسامانی و عدم مدیریت واحد و منسجم در اداره و هدایت مسائل اقتصادی است. در شرایطی که نرخ ارز روزانه بالا میرود و به تبع آن قیمت کالاها و خدمات هر روز گرانتر از قبل میشود دولت ادعا میکند که اقتصاد به بهترین شکل ممکن در حال مدیریت است. متاسفانه نرخ کالاها و خدمات بهشدت سرسامآور و لجامگسیختهای در حال افزایش است، این مساله بیانگر آن است که دولتمردان نهتنها مدیریت اقتصادی، بلکه حتی سیاستگذاری اقتصادی هم ندارند.
وی میافزاید: یکی از ایرادات اساسی که به سیاستگذاریها و مدیریت دولت وارد است مساله تولید است. متاسفانه تولید بیاهمیتترین موضوع برای دولت است و دولت بارها ثابت کرده به راحتی از کنار آن عبور میکند. مساله تولید آنقدر مهم است که عمده سیاستگذاریهای پولی و مالی دولت و بانک مرکزی باید در راستای هدایت سرمایهها به سمت بازارهای مولد قرار گیرد، اما شاهدیم که دولت برای هدایت سرمایهها به بازار سرمایه و نه تولید بازارگرمی میکند.
وی در پاسخ به این سوال که «مگر ورود نقدینگی به بازار سرمایه در نهایت به رونق تولید منجر نمیشود؟» گفت: نه، شرایط اقتصاد بهگونهای است که تولید هیچگاه در سیستم بازار سرمایه رونق و جهش نمیگیرد، چرا که اصلا سرمایهها در این بازار برای تولید هزینه نمیشود، بلکه بازار سرمایه یا بورس ایران محل خرید و فروش کاغذ و رواج نوع دیگری از دلالی و سفتهبازی است. از این جهت نباید اجازه داد تمام سرمایهها به سمت بازار سرمایه هدایت شود.
صمصامی گفت: مساله و موضوع مهم این است که بازار سرمایه و بورس درحال حاضر و در وضعیت کنونی اقتصاد هیچ کمکی به بخش واقعی اقتصاد نمیکنند، چراکه سرمایهها باید در سرمایهگذاریهای فیزیکی و واقعی هزینه شوند. یعنی انتقال نقدینگی باید به سمت تولید کارخانهها و افزایش اشتغال پایدار هدایت شود درغیر اینصورت برای اقتصاد فایدهای نخواهد داشت.
دولت با سیاستهای ضدتولیدی خود کاری کرده که متاسفانه ظرفیت تولید کشور در حال حاضر بهشدت خالی است. سیاستهای دولت باعث شده اصولا بازاری برای فروش وجود نداشته باشد و مردم قدرت خرید خود را از دست دادهاند. به گفته صمصامی « اگر دولت با برخی از اقدامات جلوی سفتهبازی و دلالی را بگیرد و اصطلاحاً چراغی را پیش پای تولید روشن کند قطعاً تولیدکننده هم بهسمت تولید میرود و فعالیتهای تولیدی خود را آغاز میکند. اما متاسفانه در اثر سیاستهای دولت بخش بزرگی از شهرکهای صنعتی به کلی تعطیل شدهاند. همین کارخانههای تعطیل شده همان ظرفیتهایی هستند که در اقتصاد ایران وجود دارند اما به فعلیت نرسیدهاند.»