دیدگاه اساتید
انقلاب مظلوم مـا
حالا در کنار کرونا، وضعیت اقتصادی و مشکلات و تنگناهای دیگر، برخی فرصت خراش کشیدن به چهره انقلاب پیدا کردهاند. جالب اینکه آن وقتی که باید حرف بزنند و از کارنامه و عملکرد خود که به پای نظام نوشتهاند، دفاع کنند، سکوت میکنند و گوشهای میخزند و جای متهم و مدعی عوض میشود و آن وقتی که باید دست همدلی و همراهی دهند و بدون شرط و شروط کمککار انقلاب و نظام باشند، آن روی دیگرشان که حقیقت وجودشان است را آشکار میسازند.
انقلاب مظلوم ما، نامادریهای زیادی به خود دیده. آنان که کمترین سهم در دوران مبارزه و انقلاب را داشتهاند و بعضاً سر بزنگاه پیروزی، خود را نشان داده و سر سفره نشستهاند، حالا حیا هم نمیکنند، دستدرازی بیشتر میکنند و ادعای مادری دارند. شاید هم بیشتر! ادعای بزرگتری و شیخوخیت.
انقلاب مظلوم ما، با اینکه این همه جوانمردی و مروت، بیمنت و دریغ به پایش خرج شده و این همه خون سرخ نثارش گردیده، حالا گرفتار نامرادیها و نامروتیها شده و برخی با ظاهری مؤدب و بانزاکت و با قلمی بزکشده، بسان نامادریهایی در جلوی صحنه، اتوکشیدهاند و آنگاه که به پشت صحنه میروند، با قساوت تمام چهره وجیه انقلاب را مکدر میسازند. اما زهی خیال باطل! واقعاً چگونه باور کنیم پالوده خوردن با اصحاب قدرت در حداقل 6 دولت جمهوری اسلامی را، و اکنون این ننهمنغریبمبازیها را. میخواهند چه چیز را کتمان کنند؟
شاید بد نباشد همه مواجهههایی که گروهها و افراد مختلف در طول این 50 سال قبل و بعد از پیروزی انقلاب با انقلاب داشتند را مرور کنیم و نسبت هرکدام را با خیرخواهی و شفقتشان برای انقلاب بدانیم.
دسته اول: برخی هیچ وقت حتی در ظاهر با انقلاب همراهی نکردند و از آغاز ضدانقلاب بودند. جبهه ملی سرآمد این گروهها بود. ریشه این کژرفتاری، تعامل جبهه ملی با رژیم طاغوت بود که با نخستوزیری بختیار جنبه علنی پیدا کرد. آنها از آغاز فقط به دنبال رفرم بودند و نه انقلاب و برای اصلاحات، دنبال سهم میگشتند ولی بختبرگشته شدند و در بدترین زمان ممکن، قمار کردند و باختند. در واقع رسوا شدند. بعد از پیروزی انقلاب هم دائم موش دواندند. لایحه قصاص از برجستهترین مواضعی بود که آنها در همان اوان، مرامشان را افشا کردند؛ مرامی که هیچ نسبتی با خواست اکثریت تودهها (نزدیک به اجماع) نداشت.
دسته دوم: برخی فقط به جهت اینکه انقلاب شده و حکومت مستقر دیگری آمده، همراهی کردند. اگر حکومت دیگری هم میآمد، آنها خود را وفق میدادند. این گروهها هیچگاه برای انقلاب یار نبودند. نان به نرخ روزخورهای حرفهای بودند که هم بلد بودند در بارها و کابارهها مستی و فحشا کنند و هم یاد داشتند راه و رسم تسبیح گفتن و تقبلالله را هر چند با لکنت و غلظت... اینان اگر نان و بوقلمونشان فراهم باشد، خفقان میگیرند.
دسته سوم: برخی هیچ وقت همراه انقلاب نبودند ولی در ظاهر ساکت بودند و فقط منتظر فرصتی ماندند که روی چهره انقلاب (به هر دلیل موجه و ناموجهی) خراش بکشند. برخی سادهاندیشان، سکوت این دسته را دلالت بر همراهی میکردند اما حوادث مختلف نشان داد اینان فقط مترصد یک فرصت هستند تا به انقلاب ضربه بزنند. اگر ضربه میگرفت که بت میشدند و بتخانه درست میکردند و اگر نمیگرفت، «کی بود کی بود من نبودم» راه میانداختند. نقطه مهم اینکه، این گروه و 2 دسته اول هیچ هزینهای برای انقلاب پرداخت نکردند، نه در دوران مبارزه، نه در شکلگیری انقلاب و نه در دفاع مقدس. حتی یک 2 ریالی هم خرج نکردند، چه رسد به اینکه خون از دماغ کسی از آنها آمده باشد یا خدای ناکرده آبرو و اعتباری بگذارند.
دسته چهارم: برخی هیجانی انقلابی شدند و البته بعدتر، انقلاب هزینههای زیادی را بابت تخلیه هیجاناتشان پرداخت. بعد از مدتی از هیجان به خلجان افتادند و آشفتهحال بر همه چیز(حتی خودکردهها) تاختند. این گروه یکی از پرهزینهترین گروهها برای انقلاب بودند. جالب آنکه نه انقلاب را فهمیدند و نه حضرت امام(ره) را اما هم خود را انقلابی جا زدند و هم خود را پیرو خط امام(ره). فاکتورهای هزینههایی که کردند، دائم سررسید میشود اما خوب یاد گرفتهاند موعد سررسید، خود را چند وقتی گموگور کنند و بعد که آبها از آسیاب افتاد، بزککرده خود را حناق حلق مردمان میکنند.
دسته پنجم: برخی بیشتر از آنکه انقلاب برایشان جلوه دیگری پیدا کند، خودشان متفاوت شدند و خواست دیگری پیدا کردند. این دسته، نظام ارزشیشان تاریخ مصرف داشت. روزی حمایت از مستضعفان، جنگ رودررو با استکبار و داعیه راهاندازی نهضتهای آزادیبخش، جلوهای از انقلابیون پیشرو با آرمانهای متعالی را نشان میداد اما روزی دیگر با عوض شدن معیارهایشان که ناشی از زنده شدن حس منفعتجویی سرکوبشدهشان بود، نمای دیگری پیدا کردند. حتی قیافه و ظاهر و هیئت محاسنشان هم عوض شد. با آدمهایی دیگر طرف بودیم. روزی به جماران میرفتند که دور امام(ره) باشند و روزی در جماران ماندند و تا لواسان هم رفتند تا هوای خوب بخورند و اکسیژن ناب، چاق کنند. حتی گروه هدفشان هم تغییر کرد. از جنوب شهریها و آفتابسوختهها و روستانشینان به لپ گلانداختهها و ایکسفورسوارها و برج عاجنشینها تغییر زاویه دادند. عجب قصهای دارد این آدمیزاد...
دسته ششم: برخی جزو انقلاب و انقلابیون بودند اما چون آنچه میجستند را کمرنگ (و شاید بیرنگ) دیدند، لب به شکوه و گلایه و انتقاد و اعتراض گشودند، حتی بعضا تا آشوب و اغتشاش هم پیش رفتند و میروند، برخیشان هم جدا شدند یا ساز جدایی کوک کردهاند. این دسته، عمدتاً آدمهای ناراضی هستند. از هیچ چیز و هیچکس راضی نیستند. همه چیز را ایدهآل میخواهند و اگر از ایدهآل فاصله بگیرد، زود زبان به گلایه و نقد باز میکنند. جنسشان هم مثل آدمهای منتقد فیلم است. کاری به لوازم کار و موجودیتها و محدودیتها ندارند. باید همه چیز کامل باشد و البته اغلبشان هم وسط گود و معرکه نبودهاند. خیلی شیک و مجلسی فقط توپخانهشان را هر روز کوک کرده و با اندک تقلیلی از ایدهآلها، شلیک میکنند. شغلشان اغلب عیبجویی و بهانهگیری است.
دسته هفتم: برخی چه در پیروزی انقلاب سهیم بودند و چه نبودند، همواره انقلاب را از خود میدانستند، لذا در هر چهاشکال و ایراد و نقص و خلأ احساس میشد، بیشتر از آنکه بقیه را متهم کنند، به دنبال تقصیرهای خود گشته و خود را موظف به ترمیم میدانستند. ایشان سعی میکردند کم نگذارند و دِین خود را ادا کنند. اینها همیشه خود را مدیون انقلاب و امام(ره) و رهبری میدانند و جالب اینکه همیشه سنگ صبور انقلاب و مدافع ارزشهای آن باقی مانده و در اغلب مواقع سپر خرابکاریها و سوءمدیریتهای مسؤولان میشوند اما به خاطر اهداف والای انقلاب، خود و آبروی خود را خرج انقلاب میکنند. اینها همیشه سفره انقلاب را پُر کرده؛ سعی کردهاند آبروداری کنند. اینها، هر وقت حرف انقلاب شد، سینه سپر کردهاند و با اینکه بیشترین ضربه و خسارت از تصمیمهای شب جمعهای مسؤولان (که خودشان صبح جمعه از آن خبردار میشوند!) را متحمل شدهاند، با این همه باز هم برای حفظ انقلاب، همه آبرو و اعتبار خود را فدا کردهاند.
خوب است بدخواهان داخلی و دشمنان خارجی بدانند این دسته هفتمیها، با اینکه عُدّه (مسؤولیت و اختیارات و امکانات) کمی دارند ولی عِدّهشان و بالاتر از آن همتشان کم نیست. اینها همانهایی هستند که جنگ برایشان، صبح 29 مرداد 67 تمام نشد. اینها حاجقاسمهایی هستند که بیشتر از آنکه حرف بزنند ایستادند و برای این ملت عزت خریدند. اینها نگذاشتند در ایثار و جهاد بسته شود. محکم و بدون هیچ چشمداشتی، عزیزترین سرمایهشان را فدای امت کردند.
نتیجه آنکه، از انقلابی دم میزنیم که دشمنان خارجیاش هر کار که توانستند برای انحراف و التقاط و ارتجاعش انجام دادند و باز هم ادامه میدهند. اما این سوی میدان و در داخل هم، عدهای هر چند قلیل اما با بلندگوها و تریبونهایاشغالی، سعی کردند حافظ منافع لواساننشینها باشند و با ظاهر انقلابی و حراج همه سابقه درخشان نداشته و جعلیشان، بنبستهای فکری خود را به مردم نسبت دهند. شاید حتی یک بار هم در طول عمرشان کتاب خدا را به درستی نخوانده باشند که پر از هشدار و انذار نسبت به همه این مسیرهای طاغوتپسند است. شاید اگر مسیر عزت و آقایی را دنبال میکردند، الان نیاز به نامهنگاری و زبوناظهاری و خودرسوایی نداشتند. شاید نمیدانند پردهای که آنها سالها خود را پشتش پنهان کرده بودند، مدتهاست مندرس شده و آشکارا، تمام هیکل فکری به بنبست رسیدهشان را رو کرده است. شاید بد نباشد بعد از سالها زندگی، ترازوی عمل خود را ببینند. از یک سو ببینند برای انقلاب چه کردهاند و چه ساختهاند و چه فدا کردهاند و از سوی دیگر ببینند چقدر هزینه با نابلدیها و ناکارآمدیها و نشانی غلط دادنشان به مردم تحمیل
کردهاند.
بعد از 40 سال، معلوم گردیده حرکت و مسیر پیشرفت انقلاب، مسیر راهوار و آسانی نیست، چراکه هم دشمنان و کینهتوزان ولایت شیطان این نهضت بیداری را مغایر منفعتطلبیها و سلطهجوییهایشان میدانند و هم داخلیهای خسته و درمانده که نشانیها و نسخههایشان، عکس نتیجه داده، میخواهند صحنه را بهم بریزند تا به زعم خود مردم حاضر و ناظر را با کروکیهای خودساخته و جعلی مواجه کنند. شاید بد نباشد برای یک بار هم که شده به مجموعه آیات مکر در قرآن و نتیجه آن نگاه بیندازند. »و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین» [آل عمران / 54]
* دکتر مصباحالهدی باقری
استاد دانشگاه و پژوهشگر
دانشگاه امامصادق(ع)