kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۲۶۱۵
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۶

شرمندگی(نگاه)




محمدهادی صحرایی
هنگامى كه نيكى و نعمت به آنان روى مى‌‏آورد مى‌‏گفتند: «اين به خاطر شايستگى‏ خود ماست» و چون گزندى به آنان مى‌‏رسيد، مى‏گفتند: از شومى موسى و كسان اوست....1
یکی از اصلی‌ترین و منحصرترین ویژگی‌های قرآن کریم، جاودانگی و ابدی بودن آن است که هرگز کهنه نمی‌شود و دستوراتش رنگ نمی‌بازد. به تمام معنا کتاب زندگی است و هر صفحه‌اش را که بگشایی، رهگشاست. گویی برای همین امروز گفته شده و مشکل امروز ما را منظور دارد. استفاده از قرآن اگرچه تخصصی است ولی به این معنا نیست که امثال ما مردم عادی نتوانیم از آن بهره بر گیریم. قرآن کتاب هدایت بشر است و هر انسانی می‌تواند به اندازه فهم خود از آن برداشت کند و با مراجعه به آراء اهل فن و علم، بهره خود را شایسته‌تر و دقیق‌تر کند که یقیناً حظ و بهره دانشمندان از این کتاب عظیم بیشتر و عمیق‌تر از ماست. عالمان علوم قرآنی می‌توانند از ظاهر آیات به باطنش و از متشابهاتش به محکمات راه یابند و از مرور آنها به کشف قواعدی بپردازند که همانها فرمول حیات طیبه است.
داستانهای قرآن برای بیداری است. درس‌آموز است و عبرت‌آمیز. خدای متعال که حال ما مخلوقاتش را خوب‌تر از خود ما می‌داند، می‌داند که باید با داستان به ما درس بیاموزند. داستان‌های واقعی و تجربه شده، نه تخیلی و انتزاعی. داستانی با نتیجه مشخص که صادقانه روایت می‌شود. انسان اگرچه موجود پیچیده‌ای است ولی برای خدا که به اعماق قلبها و ارتعاشات مغزها و پیچیدگی خواطر، علم بی‌واسطه دارد، همه چیزش روشن است. بشر، مُشت بسته‌ای پیش خدا ندارد. پس آنچه خدا فرموده عین واقعیتی است که هست. فهمیدن این نکته برای برداشت درست‌تر از قرآن مهم است که بدانیم در قصه‌های قرآنی، شخصیت مهم‌تر از شخص است. فرعون و قارون و سامری، ستمگرانی بودند که مُردند ولی آنچه مهم است شخصیت افراد است که در حوادث مشابه تاریخی، قابل استفاده است.
فرعون می‌میرد ولی تفرعن نه. قارون مرده است ولی‌اشرافیگری نه. سامری مُرد ولی هنر اغواگر نه. ما در همین انقلاب اسلامی 42 ساله خود، بارها تکرار تاریخ را دیده‌ایم. بارها فراعنه‌ای در مقابل انقلاب ایستادند و امروز خوراک مار و مور گورند. قارونهایی که با ثروت بادآورده، دردسر انقلاب شدند و می‌شوند. سامری‌هایی هم که کارشان فریب مردم با طلا و هنر بوده و هست. کسانی هم بوده و هستند که بدتر از اینهایند. قارونهای سامری شده و فراعنه منافق. سیاست بازانی که از بس مار خورده‌اند، افعی شده‌اند. فرعونی‌اشرافی، مزور و دروغگو. همه جا هستند و هیچ جا نمی‌مانند. مردم را دعوت می‌کنند و خود مدعی می‌شوند. می‌دانند کجای مجلس بنشینند که به وقتش دیده شوند و به وقتش بگریزند. کسانی به تمام معنا مطابق مطلع این وجیزه. بنی‌اسرائیل را به مهلکه می‌اندازند و از موسی معجزه می‌خواهند.
انقلاب اسلامی، چون کشتی نوح، طوفانها را می‌شکافد و پیش می‌رود و به زودی در قله تمدن اسلامی به خشکی می‌نشیند ولی به غیر از پسر نوح و همراهانش، هستند کسانی که درکشتی انقلاب، دائماً پیچ و میخ کشتی باز کرده و می‌کشند. غافل از اینکه خدا همیشه خیرخواه انقلاب اسلامی بوده و بلاها وبلواها را پُشتی کشور قرار داده و دشمنان و بدخواهان و پوچ اندیشان را تابلو پرتگاه.
از اول انقلاب، در کنار امام و امت انقلابی و مسئولین خدوم، بودند کسانی که همیشه در رأس بودند و دل نسپرده به کار. پربهره از بیت‌المال و پرحرف و ادعا. یار خوشی‌ها و بارخاطر در ناخوشی‌ها. بارها برای انقلاب هزینه تراشیدند و تراکم مشکلات، مانع از رسیدگی به‌اشتباهاتشان شد. سرعت حوادث و ابتلائات انقلاب، تصفیه آنها را به تعویق انداخت تا آنجا که جای متهم و مدعی عوض شد و تا امروز به طول کشید. خود منشأ بحران و وجیزه‌گو برای آرامش مردم‌اند. مسئول نابسامانی‌ها هستند و تهمت زن به مسئولان پاک. کاخ نشینان پشمینه پوش. گنجشک رنگ می‌کنند و از صداقت گنده‌گویی می‌کنند. همسفره فرعون و قارون و سامری‌اند و از موسی خرده می‌گیرند. طلا و سرمایه مردم را به سامری سپردند و الان در خاکسترها به دنبال خرمهره می‌گردند.
نیاز است هر ازگاهی عمیق و صریح و صحیح، تاریخ بعد از انقلاب را مرور کنیم تا راه مانده را تکیده‌تر برویم. خیلی از سالگرد 30 خرداد و 7 تیر فاصله نگرفته‌ایم و به 18 تیر رسیده‌ایم. اگر خیل مردم خداجوی 23 تیر را ببینیم، باور 5 مرداد و افتخار مرصادِ منافق‌کش، برایمان راحت‌تر می‌شود. اگر برخی بی‌قاعده‌اند ولی تاریخ قانون دارد. انقلابیون بصیر و صبور و حق‌شناسِ ایران اسلامی، ناگزیر، طفل انقلابشان را که امروزه رشید گشته برای سالم ماندن گاهی، چون مادر موسی به امواج نیل و گاهی با ایمان به قضای علی، به مادر مدعی سپردند. طرفه اینکه خدا موسی و آن کودک را هر دو به مادرانشان رسانید تا بدانیم گر نگهدار انقلاب آن است که ما می‌دانیم، نمکدان انقلاب را حتی در دست نمک نشناس‌های نمکدان شکن، سالم نگه می‌دارد و برمی‌گرداند.
با انقلاب اسلامی که بازار ایمان رونق گرفت، گندم نمایان جوفروش هم پیداتر شدند. خط فکری شبه تکفیری، مغلوط و ملتقطی سربرآورد که امثال مطهری و مفتح و بهشتی را مصداق «یَصُدونَ عن سبیل الله» و مستحق حذف می‌دانست. تفکری بی‌ریشه و افراطی، حتی گاهی با شعار اعتدال. گاهی به درستی لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر می‌کند و گروگان می‌گیرد ولی گاهی معیشت مردم را برای ارتباط با آمریکا گروگان می‌گیرد. در کاغذبریده‌های لانه جاسوسی دنبال یافتن ارتباطی بین شهید بهشتی و آمریکاست. صدام بعثی را محاربی می‌دانست که باید با او جنگید ولی زمانی نامعقول، او را یکی از صحابی نامید و خواستار کمک به او در مقابل آمریکا شد. حوادث تلخ 18 تیر و کوی دانشگاه و فتنه 88 و 98 و وبای سوروس و شاه سعودی را هم همین جهل متکبر و افراط متزور به نظام تحمیل نمود با تغییر ذائقه‌های 180 درجه ای. و اگر قرار بود نظام با ویار سیاسی-عقیدتی این افراد، امور خود را بگذراند باید در مساجد و میادین، علم اعدام می‌افراشت و از امیران ارتش رژیم سابق تا هر منتقدی که لبوفروش و بی‌شناسنامه و... نامیده می‌شد را اعدام و تعزیر می‌کرد. کلاسهای دانشگاه را دیوار کشیدند و به منتقدانشان تهمت دیوارکشی پیاده‌روها را زدند. رقیب را «آیت‌الله اعدام» گفتند ولی بزرگانشان هنوز در صدور حکم اعدام رکورد دارند.
عجیب نیست اگر کسانی که چندی پیش دل دانشجویان را خالی می‌کردند که آمریکا یک دکمه دارد که اگر فشارش بدهد پدرمان در می‌آید، امروز نمایندگان مجلس را از «قدر قدرت» دانستن آمریکا منع کنند. یا بگویند برجام را به آمریکا تحمیل کردیم ولی نگویند چرا سران غربی بعد از امضاء برجام، می‌خندیدند و همدیگر را بغل می‌کردند و تبریک می‌گفتند و باز نگویند که چرا سالهاست بین اروپا و آمریکا هروله می‌کنند تا شاید آبروی رفته شان را پس بگیرند. برجام تاریخی است ولی در خفت. توافق هنگفتی که به غیر از دود کردن اعتبار و سرمایه هسته‌ای، نتوانست تحریمی را لغو کند، سرمایه‌گذاری را به ایران بیاورد، عزت به پاسپورت بدهد، دارایی بلوکه‌ای را آزاد کند، سوئیفت و بیمه را برقرار کند و خودش هم اهرم فشار و تحریم و تحقیر دولت شد، و همان بهتر که آویزان کت ژنرالهایش باشد. دروغی گفته شد که «مردم عزیز، ما به تمام اهدافمان در برجام رسیدیم» ولی بعد از انتخابات گفتند که طرف مقابل به هیچ‌یک از وعده‌هایش عمل نکرد و «تقریباً هیچ» کارنامه بی‌لیاقتی و ضرب‌المثل بی‌صداقت‌هاست.
دم از وضعیت بد اقتصادی می‌زنند و خودشان مسبب آنند. از مفاسد گلایه می‌کنند ولی هر موش چاقی که انبان بیت‌المال را دریده، از خانه و دفتر آنان نقب زده است. دولت را خط تولید پرونده مفاسد اقتصادی برای قوه قضائیه کرده‌اند. شرمندگی توزیع 18 میلیارد دلار بین چند صراف، نقدینگی افسانه‌ای، تورم 200درصدی برخی اقلام، قیمت مسکن، حقوق نجومی، ضرر کرسنت، تحقیر توتال، برجام، پالرمو، 2030، FATF، فساد بستگان، جاسوسی، بی‌عملی و تنبلی، قاچاق، ساقدوشی کدخدا، گدایی رابطه با آمریکا و... و قیمت سکه و دلار و تخم مرغ و مرغ امروز تنها متعلق به «بایدگوها» و صاحبان دسته‌گل برجام که قرار بود «آنچنان رونق اقتصادی » بیاورند نیست، نویسندگان سرگشاده‌های باسلام و بی‌سلام و آنها که با «تکرار می‌کنم»ها رأی مردم را دزدیدند هم، باید در محکمه الهی، شرمنده و خجل و پاسخگو باشند. مردمی که تاریخ به بزرگی از آنان یاد خواهد کرد که مظلومانه و با تمام وجود در کنار امامان خود برای اقامه حق و استقلال کشور ایستادند و نگذاشتند نفله‌گان و سفله‌گانی خائن یا خائف، آنها را به تسلیم در برابر شیطان بزرگ وادارند وَسَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون.2
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره اعراف، آیه 131
2. زود باشد کسانی که ستم کرده‌اند بدانند که به کجا بازگشت می‌کنند. سوره شورا آیه 227.