آقای ظریف! اشتباهتان همین جاست(نگاه)
آقای ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان دیروز در بخشی از اظهاراتش در مجلس، مخالفت آمریکا و رژیم صهیونیستی با ما را صرفاً مخالفت با تمامیت ارضی و جغرافیایی ایران قلمداد و تأکید کرد: «آمریکا و رژیم صهیونیستی، لیبرال، اصلاحطلب، اصولگرا، انقلابی و غیر انقلابی نمیشناسد. رژیم صهیونیستی با کل ایران مخالف است، با تمامیت ارضی ایران مخالف است، با جغرافیای ایران مخالف است و...»
در این باره گفتنیهایی وجود دارد که لازم است یادآوری و کمی دقیقتر به آنها پرداخته شود؛
تأکید بر این که دشمن صهیونیستی و دشمنان غربی جمهوری اسلامی با تمامیت ارضی و ساختار آن مخالفند پرواضح است اما سؤال اینجاست که علت حقیقی دشمنی آنان چیست؟ آیا مطابق ادعای وزیر محترم خارجه، برای دشمنان جمهوری اسلامی، لیبرال و انقلابی فرقی ندارد؟ آیا واقعاً آنها فقط با نژاد ایرانیها مشکل دارند و مهم نیست چه تفکرات و مسلکی دارند یا علت دشمنی آنها عوامل دیگری است؟
برای پاسخ به این سؤال مناسب است به مواضع همین آمریکا و رژیم صهیونیستی که مورد اشاره آقای ظریف است قبل و بعد از انقلاب اسلامی و همچنین مواضع آنها در طول 41 سال حیات مبارک انقلاب نگاهی بیندازیم.
ایران قبل از انقلاب اسلامی، یکی از پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه بود که در آن، نظام شاهنشاهی به عنوان ژاندارم منطقه دربست در اختیار آمریکا قرار داشت. رژیم صهیونیستی هم قبل از انقلاب روابط خوبی با ایران داشت و نه تنها با جغرافیا و تمامیت ارضی کشورمان مخالف نبود بلکه با استثمار ایران، بالاتر از جغرافیا هویت انسانیمان را به بردگی گرفته بود. آمریکا و رژیم صهیونیستی مشکلی با حکومت ایرانیها نداشتند اما نه هر ایرانی! ایرانی که فکرش در اختیار آنها باشد. ایرانی که از درون پوچ و سر تا پا غربزده شده باشد. ایرانی که مبانی معرفتی آنها را برای زیست سیاسی اجتماعی پذیرفته باشد و...
اساساً انقلاب اسلامی، انقلاب در همین باورها بود که به همه دنیا بگوید، ما میخواهیم مستقل باشیم. نه صرفاً مستقل در تمامیت ارضی بلکه استقلال در اراده و تصمیمگیری. اتفاقاً اولین نصایح حضرت امام(ره) به حکومت پهلوی تأکید بر این نکته بود که؛ «ما میخواهیم شما آقا باشید، شما میگویید میخواهیم نوکر باشیم! ما میگوییم شما باید خودتان کشور خودتان را اداره بکنید، خودتان لشکر خودتان را اداره بکنید، منافع مملکت مال خودتان باشد، ذخایر مملکت برای این بیچارههایی باشد که در زاغهها نشستهاند، شماها راضی نمیشوید. راضی نیستید که خودتان هم آدم بشوید! ما میخواهیم شما را آدم کنیم، شما آدم نمیخواهید بشوید.» (صحیفه امام، ج 5 ص 545)
پس از انقلاب هم در طول 41 سال گذشته برخلاف اظهارات آقای ظریف، آمریکا و رژیم صهیونیستی با برخی وطنفروشانی که از ایرانی بودن فقط نام آن را یدک میکشند نه تنها مخالفتی نداشته بلکه برخی از آنان را سرمایههای خود در ایران دانسته است. غربیها پس از آن که نسبت به تغییر حاکمیت در کشورمان ناامید شدند به استحاله از درون روی آورده و این امر تنها با افرادی ممکن است که مبنای فکری مشترکی با آنان داشته باشند. لیبرالها، برخی اصلاحطلبان و حتی بخشی از غیر انقلابیها در این دایره جای میگیرند.
آقای ظریف! چطور ممکن است برای آمریکا و رژیم صهیونیستی، لیبرال، اصلاح طلب، اصولگرا، انقلابی، غیر انقلابی و... تفاوتی نداشته باشد؟ اگر فرقی ندارد چرا نتانیاهو اصلاحطلبان را سرمایه خود در ایران معرفی میکند و از برسرکار آمدن انقلابیها به شدت آشفته میشود؟ چرا اپوزیسیون خارجنشین مورد حمایت سرویسهای جاسوسی غرب و رژیم صهیونیستی در انتخاباتها از لیبرالها و غیرانقلابیها حمایت و حتی برای رأیآوری آنها هزینههای هنگفتی میکنند؟ برخی از این آقایان چه قرابتی با رسانه ملکه انگلیس دارند که رسماً در فلان انتخابات از سوی این رسانه تبلیغ میشوند؟
اگر واقعاً برای آمریکا و اسرائیل ظریف و جلیلی تفاوتی ندارد چرا سال 97 در گفتوگو با هاله اسفندیاری، مدیر بخش مطالعات خاورمیانه اندیشکده «وودرو ویلسون» ملتمسانه مطرح کردید؛ «اگر با وجود تلاشهای ما برای تعامل، این تلاشها بینتیجه بماند، مردم ایران این فرصت را خواهند داشت تا 16 ماه دیگر که انتخابات پارلمانی (مجلس دهم) برگزار میشود، به این عملکرد ما پاسخ دهند.»؟
اشتباه شما دقیقاً همین جاست. (البته اگر واقعاً اشتباه در تحلیل باشد نه چیز دیگری!) که خیال میکنید میشود با دشمنانی که اختلافات ماهوی و مبنایی با ما دارند ساخت و پاخت کرد و در عین حال دم از استقلال هم زد. این فرضیه به هیچ عنوان غیر ممکن نیست که افرادی بر مسند کرسیهای جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی بنشینند و از مبانی فکری جمهوری اسلامی تهی باشند. این خطر همواره بر سر راه آینده انقلاب وجود داشته که اختلاف در مبانی فکری نخبگان را بیاهمیت یا کماهمیت بدانیم و انتظار داشته باشیم در منازعات بینالمللی دست برتر را داشته باشیم.
به نظر میرسد علت اصلی تأکیدات اخیر رهبر معظم انقلاب به خصوص در محافل جوانان آیندهساز کشور مبنی بر لزوم تقویت مبانی معرفتی همین نکته است. اکثر قریب به اتفاق انقلابیهای پشیمان که روزی دچار افراط و امروز به تفریط افتادهاند، گرفتار نداشتن پایههای مستحکم فکری بوده و هستند. لذا این طور که پیداست، این گونه تصورات از تلقیهای دشمن نسبت به آرایش نخبگان و جریانات سیاسی کشور با گرایشهای مختلف، ناشی از عدم اشراف بر عمق نزاع جمهوری اسلامی با دشمنانش یا تغافل برای رسیدن به اهداف دیگر است که هیچ یک در شأن وزیر امور خارجه کشورمان نیست.
رضا الماسی