kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۱۹۴۷
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۳۹۹ - ۲۱:۳۱
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع):

آغاز دوران ترویج اسلام حقیقی



بعد از آنکه واقعه عاشورا پیش آمد، حکومت اموی ابتدا خیلی سرمست بود، خوشحال بودند که قال کنده شد؛ همه جا تبلیغ کردند و گفتند که دشمنان حکومت، دشمنان قدرت یزید، سرکوب شدند و از بین رفتند؛ تصوّر خودشان هم این بود. خب خیلی روشن است؛ خلاصه و عصاره قرآن‌خوان‌های حجاز و عراق و فارس و یمن و شام و بقیّه استان‌های اسلامی در ۷۲ نفر جمع شد و این ۷2 نفر در یک نیمروز کشته شدند و به خاک‌وخون تپیدند؛ تمام شد، قال کنده شد.
تا حالا معاویه به ابن‌عبّاس1 می‌گفت: «قرآن را بخوان امّا معنا نکن.»2؛ می‌گفت قرآن را بخوان امّا حق نداری تفسیر [کنی]؛ برای خاطر اینکه قرآن‌خوانی وجود داشت، تفسیرگویی ممکن بود وجود داشته باشد و گمان بنده این است که معاویه با ابن‌عبّاس تعارف می‌کرد وَالّا کسی از ابن‌عبّاس نمی‌ترسید. معاویه اگر عبدالله عبّاس را می‌شناخت، اصلا نباید از او می‌ترسید؛ ابن‌عبّاس که ترس نداشت؛ ابن‌عبّاس هم یکی مثل دیگران. بنده درباره ابن‌عبّاس هم خیلی حرف‌ها دارم؛ بنده به ایشان هیچ ارادت ندارم، [حتّی] یک‌ذرّه.
ابن‌عبّاس پدربزرگ منصور است و فرزندان منصور بیش از پانصد سال در جامعه اسلامی حکومت کردند؛ تو دلت می‌خواهد ابن‌عبّاس این‌قدر آبرو پیدا نکند؟ ابن‌عبّاس پدربزرگ خلفای پانصد ساله بنی‌عبّاس است؛ ابن‌عبّاسِ بیت‌المال‌دزد، ابن‌عبّاسِ قلمبه‌گو به علی، از علی سر برتابنده، علی را تنها گذارنده.
تو می‌خواهی در طول زمان، این آقا عالم امّت نشود، این‌قدر آبرو پیدا نکند؟ بنابراین، معاویه از ابن‌عبّاس نمی‌ترسید؛ اگر می‌ترسید، نمی‌شناختش. بنده اگر جای او بودم، نمی‌ترسیدم از ابن‌عبّاس. ابن‌عبّاس ترس ندارد؛ ابن عبّاسِ حاشیه‌نشین. ترس معاویه از حسین(ع) بود؛ به ابن‌عبّاس می‌گفت تفسیر نکن قرآن را تا معلوم بشود که تفسیر قرآن جرم است و حسین کار خودش را بکند و حساب خودش را نگه دارد.ترس از او بود.
 بعد عاشورا حالا حسینی نیست، اباالفضلی نیست، بقیّه مردان بنی‌هاشم نیستند؛ آن جوانهای دلاور و چیزفهم، آن جوانهای از صدها پیر بهتر و شریفتر و به خدا نزدیکتر، در کربلا کشته شدند؛ آن حبیب‌بن مظاهر3 و مسلم‌بن عوسجه4 و دیگر مردان بزرگ که کوفه را پایگاه ضدّ دشمن کرده بودند، دیگر نیستند. البتّه در این نترسی، جوانی و حماقت یزید هم بی‌تأثیر نبود؛ وَالّا شاید اگر خود معاویه بود، باز هنوز یک‌قدری می‌ترسید. ولی یزید مست است؛ مست جوانی، مست حکومت و مست شراب، او نمی‌فهمد: «اَنّی یفیق فتیً به سکران».5
خیال کردند که قال کنده شد و ماجرای نبوّت و امامت و تشیّع سر آمد و دیگر در مقابل آنها کسی نیست؛ حُجربن عدیه‌ا که قبلا کشته شدند و بقیّه هم که در کربلا به خاک‌وخون غلتیدند، کسی باقی نماند؛ تصوّر این بود ولی ناگهان دیدند که نه، اشتباه کرده‌اند.
اوّلاً در بازماندگان دودمان نبوّت کسی مثل زینب هست که کوفه را در یک جا و دربار فاسد و پلید و وحشی یزید را در یک جای دیگر منقلب می‌کند. در بازماندگان کشتگان کربلا علیّ‌بن الحسین(ع) هست که در شام، در مرکز قدرت یزید و زیر گوش تخت حکومت یزید و بر روی همان منبری که یزید می‌رود و ادّعای جانشینی پیغمبر می‌کند و سر مردم را کلاه می‌گذارد و بین مردم شامی که چهل سال است زیر یوغ این خاندان دارند زندگی می‌کنند و هیچ نمی‌فهمند، از اسلام هیچ نمی‌دانند، در میان این جمعیّت و در میان این حصار پولادین جهل که معاویه و قبل از او برادرش یزید بن ابی‌سفیان6 به وجود آوردند و دنبالش را هم یزید بن معاویه گرفته، و در میان تیغ‌ها و تیرها و نیزه‌ها و کلاه‌خودها و جوشن‌ها و دل‌های دژخیم سنگ‌تر از سنگ، امام سجّاد، یک آدم تنها، یک جوان داغدار، ظاهرا یک شکست‌خورده، بر منبر می‌رود و حقایق را می‌گوید و اولویّت خودش را برای همین مقام تثبیت می‌کند و اسلام را به یاد مردم می‌آورد و فضلیت‌ها را در ذهن مردم بیدار می‌کند.
یزید اینها را دید، فهمید که اشتباه کرده است؛ ماجرای نبوّت ختم نشد، دنباله علی هنوز در دنیا هست؛ اینجا یزید این را احساس کرد و فهمید. شما اگر چنانچه کتاب لهوف ابن‌طاووس را بخوانید، خواهید دید که خطبه را فقط زینب و علیّ‌بن الحسین نخواندند، [بلکه] چندین زن خطبه خواندند؛ امّ‌کلثوم خطبه خوانده، سکینه بنت الحسین خطبه خوانده، فاطمه بنت الحسین خطبه خوانده و خطبه‌هایشان به عین الفاظ در کتاب لهوف ثبت است. اینها دخترها و زنهایشان هم اینجوری بودند.
پانوشت‌ها
1- عبداللّه‌ابن عبّاس‌ابن عبدالمطلّب مشهور به ابن‌عبّاس (۳ سال پیش از هجرت _ ۶۸ ق)، پسر عموی پیامبر(ص) و امام علی(ع)، در کودکی پیامبر(ص) را درک کرد.
2- احتجاج طبرسی، ج 2، ص 294
3- حَبیب‌ابن مُظاهِر اَسَدی (شهادت 61 ق) از قبیله بنی‌اسد، اهل کوفه و از اصحاب خاصّ حضرت علی(ع) و از یاران امام حسن و امام حسین‌(ع). او در روز عاشورا و در راه دفاع از امام حسین(ع) به شهادت رسید.
4- مُسْلِم‌ابن عَوْسَجِة اَسَدی (شهادت 61 ق) از صحابه رسول خدا (ص) و از شهدای کربلا.
5- تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج36، ص208؛ «سکران سکر هوی و سکر مدامة / انّیٰ یفیق فتیً به سکران»؛ ترجمه: «دو مستی در تو است: مستی هوای نفس و مستی شراب/ و کسی که مست است چگونه بیدار خواهد شد؟»
6- یزیدبن ابیسفیان، برادر معاویه (21 ق). او در زمان خلیفه اوّل، حاکم شام شد و خلیفه سوّم نیز فلسطین را به منطقه تحت حکومتش افزود. بعد از مرگ او، برادرش معاویه، حاکم شام و فلسطین گردید.