ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع)-26:
ایجاد تشکیلات پنهانی برای قیام توسط ائمه(ع)
تفصیل صلح هم در جای خودش هست و بحث دیگری دارد.1 امام حسن وقتی که خود را در این مضیقه دید، ابتکاری کرد که با آن مرحله سوّم امامت شروع شد. این ابتکار این بود که صحنه مبارزه را، یعنی صحنه مبارزه قرآن و ابوسفیان را از روی زمین منتقل کرد به زیرزمین.
تاکنون مبارزه در میدان جنگ بود، شمشیرها کشیده میشد، بر سر هم میکوبیدند، رجزها میخواندند، به دشمنیها با این مباهاتها میکردند؛ ناگهان امام حسن وضع جنگ را به سود خود تغییر داد، یعنی چهره دوستان خود را بست. شمشیرها را از دست آنها نگرفت _ اشتباه نکنید! _ تصمیمهای آنها را متزلزل نکرد، [بلکه] میدانشان را عوض کرد. به آنها تفهیم کرد که با معاویه در میدان آشکار نمیشود جنگید؛ بروید پشت پرده. این دستوری بود که پدر بزرگوارش به او و به دیگر یاران باوفا و صدیق و نزدیک خود چند سال قبل داده بود.
بنده سابقا تصوّرم این بود که ابتکار حزبی کردن و تشکیلاتی کردن تشیّع مال امام حسن(ع) است و از طاها حسین، نویسنده مصری هم یک مؤیّدی برایش داشتم؛2 [امّا] همین اواخر در این چند روز محرّم که میآمدم اینجا، ناگهان دیدم که این دستور امیرالمؤمنین است.
علی(ع) در جملهای کوتاه به یاران نزدیکش دستور داد بعد از آنکه من بروم، وقتی که وضع چنین بشود و آن طاغوت بر شما تسلّط بیابد، شما بایستی که اینجوری عمل کنید. باید کتمان و در خفا، و با تقیّه [عمل کنید] _ که یک روز بحث ما درباره تقیّه است و توضیح خواهیم داد که تقیّه اصلا چگونه چیزی است که بزرگترین تحریفها هم درباره تقیّه است.
امام حسن(ع) این کار را کرد، صحنه مبارزه را عوض کرد، شمشیرها را تیزتر کرد، دلها را مالامال از خصومت و کینه با ضدّ انقلاب کرد، یعنی با معاویه؛ نه با شخص معاویه، که با راه معاویه و نه با شرک جلی، که با شرک خفی؛ یعنی آن سمّی که در ظاهری بسیار فریبنده و زیبا و شیرین در حلق انسانها افکنده میشود؛ مبارزه با این.
وقتی که رجال رفتند خدمت امام حسن(ع) و او را در مدینه دیدند و به او پیشنهاد کردند کهای فرزند پیغمبر به کوفه بیا تا ما حاکم کوفه را ترور کنیم یا از شهر بیرون کنیم و تو ناگهان وارد بشوی و حکومت را در دست بگیری؛ امام حسنِ تجربه کرده به مصداق «لا یلدغ المؤمن من جحرٍ مرّتین»3 _ مؤمن، راه یکبار رفته را بار دیگر نمیرود _ وقتی که راه را نافرجام دید، گفت نه، دیگر در این میدان نباید ظاهر بشوید؛ «فلیکن کلّ واحدٍ منکم حلساً من احلاس بیوته»4؛ یعنی به خود برگردید، اوّل خویشتنسازی کنید و بعد جمعسازی کنید. اوّل خودتان را نیرومند کنید، پیراهنی از فکر اصیل اسلامی و زرهی از قرآن واقعی و راستین بر تن بپوشید، بعد بروید به میدان [مبارزه] با دشمن قرآن، امّا قبل از آنکه در مقابل او ظاهر بشوید، قبل از آنکه او بداند که شما هستید، ضربه را به او وارد کنید. شیعه گوش کرد و فهمید. جالب این است که شیعه فهمید حرف امام حسن را، و شیعه امروز هنوز درست نمیفهمد، هنوز نمیتواند کلام امام حسن را تشریح کند و جهاد ائمّه از همینجا شروع شد و این دوره سوّم بود.
این دوره را هم به اختصار میخواهم برگزار کنم. از سال چهلویکم هجرت این ماجرا شروع شد؛ یعنی از سال صلح امام حسن(ع). بعد از آنکه امام حسن این دستور را داد، مرکز که کوفه است، مرکز دیگر که مدینه است و در اطراف و اکناف اقطار اسلامی که این دو مرکز شعبههایی دارند، تشکیلات تشیّع به وجود آمد.
البتّه این را لازم است توضیح بدهم که وقتی ما میگوییم «تشکیلات شیعه» و میگوییم «حزب تشیّع»، فورا یک تشکیلات مجهّز منظّم مدرن قرن بیستمی به نظر نیاید که شما خیال کنید که یک کادر رهبری هست و بعد نمیدانم یک جمعیّتی ذیل آن؛ یک تشکیلاتی باشد به صورتی که امروز در قرن بیستم اگر کسی بخواهد حزبی درست کند، که البتّه بنده بلد نیستم؛ این به نظر نیاید، لزومی ندارد اینجوری باشد.
تشکیلات شیعه که ما میگوییم، یعنی رهبری معیّن و مشخّصی در رأس به نام امام، یک عدّه خواصّی که سخن او را خوب میفهمند و عمل میکنند و یک عدّه توده شیعه که گوش به فرمان امامند و آنچه او گفت، انجام میدهند. امّا آن خواص لزومی ندارد که لحظه به لحظه از امام یک نامهای بیاید، یک دستوری بیاید در هر جزئیّات کارشان به آنها فرمان بدهد. نه، خطّمشی را فهمیدهاند و میدانند باید چگونه [عمل کنند]. این است که در مدّت 9 سال که امام حسن زنده بود، شیعه خودش را ساخت.
پانوشتها
1- برای آشنایی بااندیشه رهبر معظّم انقلاب در این زمینه رجوع کنید به کتاب «صلح امام حسن پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» نوشته آیتالله شیخ راضی آلیاسین (ره)
2- الفتنه الکبری؛ علیٌ و بنوه، طاها حسین، ص 189
3- کافی، کلینی، ج2، ص 241؛ (بااندکی تفاوت)
4- الامامه والسیاسه، دینوری، ج1، ص142 (بااندکی تفاوت)