جای خالی فیلمهای ضدسرمایهداری در بین فیلمهای مبتذل و سطحی
رضا صفری
متأسفانه یک تعریف غلط از عنوان «فیلم بین الملی» در ذهن برخی افراد جای گرفته است و گمان میکنند که فیلم بینالمللی یعنی فیلمیکه حداقل محصول دوکشور است و یا فیلمیکه جوایز خارجی بیشتری به دست بیاورد. در حالی که لزوماً کسب عناوین و جوایز بینالمللی، به تنهایی دلیل بر بینالمللی بودن یک فیلم نیست. یک فیلم، هنگامیفیلم بینالمللی خواهد بود که دغدغه انسانی و فراملی را بتواند به خوبی منعکس کند و برآمده از یک موضوع جهانی باشد. حال ممکن است که لوکیشن این فیلم فقط در یک روستای کوچک و یا اینکه در چند کشور باشد.
موضوع استعمار و استثمار انسانها در طول تاریخ همواره در جریان بوده است و یکی از این مفاهیم است که بسیار هم جای کار دارد. البته در گذر زمان، استعمار و استثمار مردم، شکلهای گوناگونی پیدا کرده است و در زمان ما نیز شناخت مصداقی گلوگاههای آن کار آسانی نیست. هر چند که در روزهای اخیر، آمریکا وکشورهای غربی درگیر تظاهرات علیه نژادپرستی و ظلم بر سیاهپوستان هستند، اما امروز دنیای سرمایهداری و برده داری فرسنگها از این مسائل جلوتر رفته است و باید تار و پود آن، بیشتر برای مردم آشکار شود.
در این میان، فیلمسازان باید این گلوگاهها را برای مردم برجستهسازی کنند. اما اساساًً سینمایهالیوود که خود محصول و بازوی فرهنگی نظام سرمایهداری و برده داری مدرن و فرامدرن است، هیچگاه نمیتواند این موضوعات را به چالش بکشد. به عبارتی، همان مثل معروف میشود که هیچگاه چاقو دسته خود را نمیبُرد.
همچنین از سینمای اروپا نیز خیلی انتظار نیست که در برابرهالیوود و نظام برده داری نوین صفآرایی کند. این رویکرد، حداقل در مرامنامه و استراتژی جشنوارههای معروف آن به وضوح قابل مشاهده است.
در نظر بگیرید که چند دقیقه فیلم از کشته شدن جورج فلوید آمریکایی و نمونهای کوچک از وحشیگری آمریکا با سیاهپوستان، اینگونه جهان غرب را متزلزل کرده است، آنگاه، دهها و صدها ساعت فیلم سینمایی ضد سرمایهداری و برده داری، چه نتایجی در پی خواهد داشت؟
بنابراین به جریانی مستقل در سینمای دنیا نیاز داریم که با نگاهی جهان شمول و ضد استعماری به سینما ورود کند. اگر این جریان در سطح جهانی و با کمک ملتهای آزادی خواه شکل بگیرد، قطعاً اکثریت مردم دنیا را به سمت خود جذب خواهد کرد. حداقل از نظر اندیشهای و رویکردی، این ظرفیت وجود دارد تا کشورمان بهعنوان کانون این جریان قلمداد شود.
از طرفی، فیلمسازی، هنر به نمایش درآوردن دنیای تماشاگر است. قطعاً این دنیا مختصاتی دارد که اگر فیلمساز به درستی آن را نشناسد و یا احیاناً وارونه بشناسد، موفق نخواهد بود. بنابراین جای تعجب نیست که برخی از فیلمسازان ما در فضای دلقک بازی و لودگی و ابتذال هضم شوند و نگاه بساز و بفروشی در بدنه سینما جا خوش کند. زیرا این عده از سینماگران یا دغدغه بیشتر از این ندارند و یا اینکه تمام توان آنها در همین حد خلاصه میشود و بیشتر از این نمیدانند و نمیتوانند بسازند. عدهای دیگر هم هستند که اساساًً نمیخواهند از فضای سیاهنمایی از داخل بیرون بیایند و نگاه جهان شمول به وقایع داشته باشند، زیرا در اینصورت جایی در جشنوارههای ضدایرانی نخواهند داشت. در نتیجه هویت و موجودیت آنان به همین مسائل گره خورده و بیشتر از این هم نمیتوانند عرضه کنند.
بر همین اساس، بسیاری از فیلمهای ما نسبت به مسائل و دغدغههای جهانی و فراملی، رویکردی منفعل و خنثی دارند. در نتیجه نه تنها توانایی تغییر و خلق یک جریان بینالمللی ندارند بلکه گاهی اوقات حتی خود در همان جو حاکم غرق میشوند و جزء کوچکی از سینمای برآمده از نظام سرمایهداری میشوند، اگر نگوییم که بعضاً مو به مو در حال نسخهبرداری از آن هستند.