هيچي ! (گفت و شنود)
گفت: صادق زيباکلام طي يادداشتي در روزنامه شرق نوشته است؛ اگر نامم به جاي صادق، «آلفرد» بود و نام فاميلم به جاي زيباکلام، «جانسون» بود و به جاي استاد علوم سياسي دانشگاه تهران در دانشگاه «ييل» يا «استنفورد» تدريس ميکردم...
گفت: صادق زيباکلام طي يادداشتي در روزنامه شرق نوشته است؛ اگر نامم به جاي صادق، «آلفرد» بود و نام فاميلم به جاي زيباکلام، «جانسون» بود و به جاي استاد علوم سياسي دانشگاه تهران در دانشگاه «ييل» يا «استنفورد» تدريس ميکردم...
گفتم: خب! هيچکدام از اينها که نيست. حالا منظورش چيست؟!
گفت: نوشته اگر اينطوري بود آن وقت به خاطر نظريه «ديپلماسي مثبت در برابر ديپلماسي منفي» که ارائه کردهام، در همه جهان به عنوان يک نظريهپرداز بزرگ مطرح ميشدم!
گفتم: مگر همين آقاي زيباکلام نگفته بود دوستان اصلاحطلب من، با مشاهده نظرات سياسي بنده! ميگويند به خاطر حضور تو در دانشکده علوم سياسي تهران بايد درِ اين دانشکده را گِل گرفت؟
گفت: يک جوري ميگه نظريه دادم که انگار مخ علمي دنيا رو ترکونده! حرفش اينه که يک عده اهل سازش با استکبارند و يک عده هم نيستند! آخه اينهم شد نظريه علمي!
گفتم: آقاي «آلفرد جانسون»! يا «آلفرد اسميت»! که خيلي ادعاي علم و دانش داشت نوشته بود بعد از تحقيقات فراوان و کاوشهاي علمي طاقتفرسا به اين نتيجه رسيدم که مردم هر جامعه سه دسته هستند؛ دسته اول، دسته دوم، دسته سوم! پرسيدند؛ خب! که چي؟ گفت؛ معلومه ديگه، هيچي!