تأملي بر بازتاب جنگ غزه در سينما و تلويزيون غرب
خنجرهاي رسانه اي در چشم مخاطب جهاني
آرش فهيم
وقايع خونبار خاورميانه در هفته هاي اخير که با تهاجم تکفيري ها به عراق شروع شد و با حمله اسرائيل به نوار غزه ادامه دارد، آزمايشگاه و ميدان تجربه اي براي راستي آزمايي و سنجش جهت گيريهاي رسانههاي مسلط جهان است؛ هاليوود (سازمان سينمايي-ايدئولوژيک آمريکا)، کانالهاي تلويزيوني خبري و شبکه هاي اجتماعي مجازي، بيشترين نقش را در شکل گيري تصورات و افکار انسان ها در دنياي امروز بازي مي کنند. اما عملکرد اين کارخانه هاي تصوير و تصور سازي بشريت چگونه بوده است؟
فيلم «شکارچي شنبه» (ساخته پرويز شيخ طادي) فارغ از همه نقاط ضعف و قوتش اما به خاطر نمايش يک واقعيت، فيلم بسيار مهمي است. اين فيلم براي اولين بار شباهت و نزديکي بسيار زياد صهيونيسم و جريان هاي تکفيري به ظاهر اسلامي را نشان مي دهد. و عجيب اينکه اين دو طائفه، يعني تکفيري ها و صهيونيست ها، هيچ وقت با هم نجنگيدهاند و هميشه به اهداف مشترکي حمله کردهاند. دو جرياني که اين روزها با حمله همزمان خود به انسان هاي بي گناه، وفاق و همساني خود را بيش از پيش به رخ کشيده اند؛ داعش در عراق و اسرائيل در غزه. نکته قابل تأمل اين است که رسانه هاي مسلط نظام سرمايهداري غرب نيز از هر دو جريان حمايت کردند.
دست اندرکاران هاليوود و سينماي غرب هم که همواره ژست بشردوستانه و آزاديخواهانه مي گيرند، اين بار چشم خود را بر کشتار انسان هاي بي گناه بستند. هنوز فراموش نکرده ايم که جشنواره هاي اروپايي به خاطر محاکمه يک فيلمساز سطح پايين در ايران به اتهام فعاليت عليه نظام چه هياهويي به پا کردند. از جمع آوري امضا در حمايت از آن فيلمساز گرفته تا حرکت نمادين خالي گذاشتن يک صندلي براي وي. اما همين جشنواره ها و هنرپيشه ها و کارگردان هايي که براي فيلمساز مجرم ايراني سينه چاک کرده بودند، امروز سکوت ننگيني را در قبال جنايات اسرائيل در فلسطين در پيش گرفته اند. برخي از بازيگران هاليوودي که قبلا با اهداف تبليغاتي و سياسي به عنوان سفير بشردوستي به کشورهاي آسيايي و آفريقايي سفر مي کردند، در قبال کشتار زنان و کودکان غزه ساکت مانده اند. البته اين وضعيت طبيعي است. سلطه سرمايهدارهاي صهيونيست بر سينماي غرب غير قابل انکار است. در رأس اغلب کمپاني هاي توليد فيلم در هاليوود، يهوديان زرسالار حضور دارند و بين فيلمسازهاي آمريکايي و استراتژيستهاي صهيون نزديکي زيادي برقرار است. به همين دليل هم هست که اغلب فيلم هاي ساخته شده در سينماي غرب با موضوع فلسطين، تصويري تحريف شده از واقعيتهاي جاري را نمايش مي دهند. فيلم هايي چون «اينک بهشت»، «مونيخ»، «لبنان»، «ان شاءالله» و ... محتوايي به ظاهر بي طرفانه داشته اند. اما يک اصل رسانهاي وجود دارد که براساس آن هرگونه بي طرفي ميان ظالم و مظلوم به معناي حمايت از ظالم است.
باز هم دور از انتظار نبود؛ بي بي سي فارسي، رسانه اي که هميشه ادعاي بي طرفي دارد باز هم دم روباه خود را هويدا کرد. هنوز هم گزارش هاي شرم آور بي بي سي فارسي در جنگ 22 روزه را فراموش نکرده ايم. آنجا که در اوج جنايت هاي اسرائيليها، نشان ميداد آمبولانسهاي منقش به آرم مثلث داود به ياري مجروحان فلسطيني ميشتابند! و بيحيثيتي «من و تو» را از ياد نبرده ايم که چند سال قبل و در حين آدم کشيهاي صهيونها، از پرتاب راکت فلسطيني به طرف اتوبوس دانش آموزان اسرائيلي خبر مي داد! اين بار هم آن ها دست به کار شده اند تا خون بازي اسرائيلي ها را مخفي کنند! از حمله حماس به شهروندان بيگناه اسرائيل(!) داستان سرايي مي کنند و چهره آمريکا را در تلاش براي برقراري صلح ميان طرفين بزک ميکنند. آمريکا و صلح؟ عجب حکايت مضحکي! صلح طلب دانستن آمريکا همان قدر باور کردني است که بي طرفي و راست گويي بي بي سي.
اما راستي، چرا رسانه هاي انگليسي حيثيت خود را فداي اسرائيل مي کنند؟ اين پرسش را شهيد آويني بيش از 20 سال قبل در مستند «نسيم حيات» جواب داده بود. راوي فتح ، در قسمت اول اين مجموعه مستند، اين چنين روايت مي کرد:
"...در آوريل 1920 جلسه شوراي عالي متفقين براي تعيين سرنوشت کشورهاي عربي تشکيل شدو نتيجه مذاکرات به آنجا رسيد که سوريه و لبنان تحت سرپرستي فرانسه و عراق تحت الحمايه انگليس واقع شود و فلسطين هم مشروط بر اينکه پيشنهاد «بالفور» به اجرا در بيايد، تحت قيمومت انگلستان قرار بگيرد. لرد بالفور وزير خارجه بريتانيا در نوامبر 1917 خواستار پايه گذاري يک وطن يهودي در سرزمين فلسطين و تحت سرپرستي دولت بريتانيا شده بود. در سال 1922 دولت بريتانيا آمادگي خود را اعلام داشت و لايحه تشکيل سرزمين ملي يهوديان در فلسطين به تصويب جامعه ملل درآمد.مهاجرت و اسکان يهوديان با پشتيباني بي دريغ بريتانيا همه روزه افزايش مييافت. در فاصله سال هاي 1919 تا 1932، 119هزار و 400 تن يهودي به فلسطين مهاجرت کردند. در اين بين سازمان هاي صهيونيستي نيز با تمام امکانات دستاندرکار پيشبرد سياست «زمين خواري»، غصب زمين ها و راندن کشتگران تهيدست در پيوندي تنگاتنگ با مالکان بزرگ بودند. کارگزاران بريتانيايي براي تسهيل کار زمينخواران در سال 1938 نيز قانوني با سرشت غارتگرانه به تصويب رساندند...
مبارزات مردم عليه صهيونيستها رفته رفته سراسر سر زمين فلسطين را فرا گرفت. اما در سال 1929 بريتانيا شراره هاي انقلاب را با خون خاموش کرد: 351 تن شهيد و هزار و 719 تن مجروح...
سرانجام سال 1947 فرا رسيد، بريتانيا ديگر چشم اندازي روشن در آينده نمي ديد. از يک سو در برابر رقيب جديد خود، آمريکا، ياراي ايستادگي نداشت و از سوي ديگر، فلسطين در آتش ناآرامي و انقلاب ميسوخت و بريتانيا نمي توانست سرپرستي خود را همچون گذشته و با همان شيوه در اين کشور اعمال کند. از اين رو در فوريه 1947 بريتانيا به اميد گرهگشايي از مشکل فلسطين مسئله را به سازمان ملل ارجاع داد... قرار بر اين شد که سرپرستي بريتانيا بر فلسطين در ماه مه 1948 پايان پذيرد. انگليسي ها هنگام تخليه، مراکز دولتي، اردوگاه ها، سنگرهاي نظامي و فرودگاه ها را به دست يهوديان سپردند و ابزار جنگي خويش را به صهيونيست ها فروختند."
به يک معنا، اسرائيل فرزند سابق انگليس است که بعدا به آمريکا واگذار شد و از اين نظر، حمايت رسانه هايي چون «بي بي سي» و «من و تو» از اشغالگران فلسطين، چندان عجيب نيست. مردم غزه، امروز تاوان سازش پدران خود در برابر انگليس را پس مي دهند. اگر فلسطيني هاي نسل هاي قبل تن به قيمومت انگليس نمي دادند، شايد هيچ أثري از اسرائيل نبود و بچه هاي غزه زير آتش صهيونيست ها، اين گونه حق حيات خود را از دست نمي دادند. امروز مردم غزه تنها با اسرائيل نمي جنگند. انگليس، آمريکا، بي بي سي، من و تو، هاليوود و هر کس حامي اسرائيلي هاست، دستش به خون بيگناهان فلسطيني آلوده است.