ظهور داعش زیر چتر آمریکا
اشاره:
در دوران جنگ سرد، مرکز ثقل منافع ملی آمریکا در منطقه اروپا بود. با پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا در پی کسب موقعیت برتر در جهان برآمد. اما سیاست خارجی آن دچار بحران شد. تا اینکه با انجام حملات 11 سپتامبر، امنیت ملی آمریکا دچار چالش گردید و توجیه لازم برای توسعه مداخلهگری و گسترش حضور همهجانبه نظامی، امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) فراهم شد.
از همان زمان، این کشور کوشید با ایفای نقش در تحولات سیاسی خاورمیانه منافع نامشروع خود را تأمین کند. حضور و نفوذ فعالانه ایالات متحده در غرب آسیا بیشتر جنبه اقتصادی دارد. منطقه غرب آسیا از اهمیت بسیار حیاتی برای تداوم رشد اقتصاد جهانی، که آمریکا رهبری آن را برعهده دارد، برخوردار است. وجود ذخایر عظیم نفت و گاز در غرب آسیا باعث شده است که این منطقه در کانون سیاستهای فرامنطقهای آمریکا قرار گیرد. نفت به مانند خون برای اقتصاد آمریکاست و نکته مهم که وابستگی اقتصاد آمریکا به نفت، روزبهروز در حال گسترش است.
بنابراین، این منطقه به دلیل درصد بالای ذخایر انرژی، در کانون سیاست خارجی آمریکا قرار دارد و این کشور سعی میکند در راستای منافع خود، تحولات سیاسی و اقتصادی منطقه را به نفع خود دستکاری کند. به همین دلیل، هرکدام از رؤسای جمهور آمریکا، بخشی از استراتژی امنیت ملی خود را به این منطقه اختصاص میدهند. لازم به ذکر است علاوه بر عامل نفت، عواملی دیگر نیز محرک حضور آمریکا در منطقه است که در متن مقاله اشاره خواهد شد.
با در نظر داشتن این مقدمه، این نوشتار درصدد پاسخ به دو سؤال است.
1. دلایل حضور آمریکا در منطقه غرب آسیا چیست؟
2. آیا داعش (دولت اسلامی عراق و شام) زاییده سیاستهای آمریکا در منطقه است؟
نفت
نفت منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) جایگاه مهم و اساسی در اقتصاد آمریکا دارد. این کشور برای تأمین امنیت صدور نفت تحولات سیاسی و اقتصادی منطقه را مدیریت میکند. با توجه به جایگاه برجستهی غرب آسیا، آمریکا وابستهترین کشور جهان به این منطقه است. در زمینه مناطق تأمینکننده نفت، غرب آسیا با داشتن حدود دوسوم نفت جهان، نقش اول را در تأمین سوخت آمریکا بازی میکند. وابستگی اقتصادی و راهبردی ایالات متحده به نفت غرب آسیا به بهای گزاف عملیات نظامی و تهدید امنیتی این کشور تمام شده است. بدین ترتیب آمریکا، امنیت منطقه خاورمیانه را در حوزه منافع امنیتی خود تعریف میکند.
تأمین امنیت رژیم صهیونیستی
مورد دوم تأمین امنیت اسرائیل در منطقه است. از سویی متحد بلامنازع این رژیم یعنی آمریکاست. به دلیل روابط ویژه و استراتژیک که بین اسرائیل و آمریکا وجود دارد، رژیم صهیونیستی حمایت همهجانبه آمریکارا در منطقه دارد. آمریکاییها در سطح منطقه غرب آسیا در یک فرایند ترکیبی در پی مهار بازیگران و کنترل روندها و حوادث در قالب مبارزه با تروریسم و حفظ امنیت رژیم صهیونیستی هستند.
حفظ توازن قوا
مورد سوم از دلایل مداخله آمریکا در منطقه، حفظ توازن قوا و جلوگیری از ظهور یک قدرت منطقهای چالشگر در غرب آسیاست که در اسناد استراتژی ملی این کشور شدیداً مورد تأکید قرار گرفته است.
مورد چهارم مخالفت و مهار سیاستهای جبهه مقاومت در منطقه است. ایران، سوریه، حماس و حزبالله در منطقه شدیداً مخالف سیاستهای نظام سلطه بوده و آن را به چالش کشیدهاند. آمریکا در منطقه از تمام ظرفیتهای سیاست خارجی خود بهره میبرد تا اتحاد و پیوند این جبهه را تضعیف کند.
محدودسازی قدرت ایران
مورد پنجم که اهمیت بالایی دارد، محدودسازی قدرت ایران در منطقه است که واشنگتن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، این سیاست را به بهانههای مختلف پیگیری میکنند. طرحریزی کودتا، حملهی نظامی مستقیم طبس، حمایت از گروهک تروریستی منافقین، جنگ تحمیلی علیه ایران، تحریمهای اقتصادی، موضوع حقوق بشر و پرونده هستهای ایران، از جمله این سیاستهاست.
خطمشی آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی، بهویژه در سالهای اخیر، تلفیقی از راهبردهای نرمافزاری توأم با تهدید سختافزاری بوده است. ایالات متحده درصدد تشکیل یک نظام سیاسی و امنیتی و اقتصادی جدید، برمبنای منزوی کردن ایران بوده که اعمال تحریم و فشارهای سیاسی و اقتصادی، بهویژه در زمینه انرژی هستهای در همین راستا دنبال شده است. این کشور در کنار استفاده از شیوههای سختافزاری، درصدد بهرهگیری از ابزارهای نوین در مقابل ایران است و در همین راستاست که مباحثی چون دیپلماسی عمومی، دیپلماسی پنهان، بهرهگیری از رسانهها و شبکههای اجتماعی را برای مقابله با ایران در دستور کار خود قرار داده است.
این دلایل از مهمترین دلایل حضور فعال و کنشگرانه بازیگری مثل ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیاست؛ هرچند ممکن است دلایل دیگری هم مطرح باشد. با در نظر داشتن این دلایل، آمریکا سیاستهای چندگانه را در دورههای مختلف اتخاذ کرده است که از جمله آن، سیاست و طرح خاورمیانه بزرگ بود که درصدد صدور ارزشهای آمریکایی در کشورهای منطقه بود. اما به دلیل تحمیلی بودن و منطبق نبودن با ساختار سیاسی و فرهنگی کشورهای منطقه، این سیاست به شکست منتهی شد. با حادث شدن تحولات انقلابی و بیداری اسلامی در منطقه غرب آسیا و تحولات سوریه، آمریکا در ابتدا موضع منفعلانه در پیش گرفت، اما به مرور زمان، به مداخله در تحولات سیاسی کشورهای منطقه پرداخت. سوریه از جمله کشورهای مهمی بود که دچار تحولات سیاسی شد. این کشور چون در خط مقدم محور مقاومت قرار دارد، آمریکا به مداخله در آن پرداخت تا با تغییر دولت اسد، دولتی متحد و طرفدار آمریکا به وجود آورد. یکی از سیاستهایی که آمریکا در سوریه اعمال کرد، حمایت از گروههای تروریستی معارض با دولت اسد بود. بدین ترتیب بود که آمریکا در کنار دیگر کشورهای غربی و متحدین عربی خود در منطقه، به جنگ داخلی در سوریه دامن زد. جنگی که حالت فرسایشی به خود گرفت و تا به امروز هم ادامه دارد.
عراق دیگر کشوری است که در حال حاضر، به دلیل پیروزی دولت شیعی، هدف مداخله سیاسی کشورهای غربی و آمریکا قرار گرفته است. همانطور که رهبر انقلاب اشاره فرمودند، آمریکا در عراق به دنبال جنگ مذهبی بین شیعه و سنی است تا از تسلط نظام شیعی بر آن جلوگیری کند. نتیجه این سیاستهای آمریکا و همفکرانش در عراق، زایش گروه تکفیری و بعثی داعش است. دولت اسلامی عراق و شام (داعش) با نفوذ در استانهای غرب و شمال غربی عراق به اقدامات وحشیانه و قتل عام مردم بیگناه میپردازد و به موجی از ناآرامی و ترس در عراق و حتی منطقه دامن زده است.
پرسش این است که چه ارتباطی بین سیاستهای آمریکا و ظهور گروهک تروریستی و بعثی داعش در عراق وجود دارد؟
آمریکا با تقویت گروههای تکفیری، سوریه را به ورطه نابودی کشاند. با واکاوی تحولات منطقه میتوان ردپای آمریکا و متحدان منطقهای آن را در تحولات کنونی سوریه و عراق مشاهده کرد. در عراق، نوری مالکی نخستوزیر عراق، همپیمان ایران و حامی محور مقاومت در منطقه است و ایران نیز بعد از سقوط صدام نفوذ قابل توجهی در دولت شیعی عراق پیدا کرده است. این موضوعی است که آمریکا و عربستان بهشدت با آن مخالفاند. در انتخابات اخیر عراق نیز وقتی مالکی دوباره پیروز شد، طولی نکشید که راه ورود داعش به عراق با حمایت آمریکا هموار شد.
بدین ترتیب، بررسی تحولات سیاسی عراق و مداخلات آمریکا در حمایت از گروهکهای تروریستی معارض دولت نشان میدهد که پاسخ این سؤال مثبت است. ایالات متحده به حمایت از یک جنبش شورشی در همسایگی سوریه اقدام کرد که در حال حاضر این جنبش گستردهتر شده است. جنبشی که مصمم به بیرون راندن دولت شیعی در عراق است و توسط متحد کلیدی آمریکا در منطقه، یعنی عربستان سعودی، حمایت میشود. ظهور داعش و گروههای تکفیری همسو با سیاست آمریکا و در راستای تامین منافع این کشور قابل ارزیابی است.
راه انداختن با توجه به شرایط جدید منطقه، کشورهای غربی و در رأس آن آمریکا، به دنبال جنگ عقیدتی و مذهبی در کشورهایی مثل عراق هستند. و سیاست حمایتگرایانه آنها از گروههای تکفیری در این راستا قابل ارزیابی است.
در این جنگ اعتقادی، امکان حضور مجدد آمریکاییها و انگلیسیها در عراق به بهانه جلوگیری از یک جنگ اعتقادی فراهم میشود. به نظر میرسد آمریکاییها قصد دارند بهنحوی خروج مفتضحانه خود در عراق را جبران کنند و فضایی را برای بازگشت خود به عراق در قالبهای نوین فراهم سازند.
اقدامات گروه تکفیری و بعثی در عراق منطبق بر اهداف آمریکا در منطقه است. ناآرامیها و ماهیت حوادثی که در گستره وسیعی از منطقه مشهود است، ظرفیت فزونتری برای آمریکا مهیا میسازد که حضور خود را توجیه عملیاتی کند و از سوی دیگر، حضور خود را نافذتر جلوه دهد. اگر الگوی رفتاری و ارزشی در منطقه به تشدید خشونت، بیثباتی، هرجومرج و فقر و حقارت منجر گردد، انتظاری جز این نباید داشت که آمریکا فعالتر وارد عمل شود. حمایت آمریکا از گروهکهای تروریستی مثل منافقین و القاعده و در حال حاضر حمایت از گروههای تروریستی و تکفیری بعثی مثل داعش بهمنظور ترویج جنگ مذهبی و اعتقادی، امری آشکار است. تا جایی که چندین مقام و رسانه آمریکایی به حمایت آمریکا از داعش اعتراف کردهاند و روزنامههای «واشنگتنپست» و «والاستریت ژورنال» طرحهای آمریکا برای گسترش حمایت و آموزش گروههای تروریستی در سوریه و عراق را افشا کرده اند.
ایالات متحده آمریکا با همکاری رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه، به دنبال آن هستند که با تغییر موازنه استراتژیک در منطقه به ضرر ایران، این کشور را بهسوی حل مناقشه با غرب و تن دادن به تعاملات راهبردی گسترده با نظام سلطه هدایت کنند. بنابراین برخلاف فضای رسانهای که به محکومیت اقدامات گروههای تروریستی و داعش میپردازند، اما در سیاستهای خود، از گروههای تکفیری و داعش حمایت و از طریق کشورهای واسطه، تسلیحات و تجهیزات نظامی آنها را تأمین میکنند.
نتیجه گیری
ترویج جنگ مذهبی بین شیعه و سنی، پیگیری پروژه اسلامهراسی، تضعیف دولتهای مخالف نظام سلطه و تبدیل آنها به دولت حامی غرب، تأمین امنیت صدور انرژی، تأمین امنیت اسرائیل و به حاشیه رفتن مخالفت اعراب با آن، تضعیف جبهه مقاومت، به خطر انداختن مرزهای امنیتی ایران و حضور نظامی و مستقیم در منطقه، از جمله اهدافی است که آمریکا در چارچوب سیاستهای حمایتی خود از گروههای تکفیری و بعثی مثل داعش پیگیری میکند. در نتیجه، ظهور گروههای تروریستی و تکفیری در سوریه و به دنبال آن در عراق، نتیجه سیاستهای استعماری آمریکا و متحدان منطقهای و فرامنطقهای آن در غرب آسیاست تا از طریق آن، آرامش منطقه را به هم بریزند و با ایجاد هرجومرج سیاستهای استعماری خود را مثل گذشته پیش ببرند.
منبع: سایت برهان