منطق قدرت(9)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
از منظر آموزههای وحیانی قدرت در منظومه فکری و عملی فرد مسلمان و جامعه اسلامی از چه جایگاه و پشتوانه منطقی برخوردار است؟
پاسخ:
مکتب قدرت و منطق قدرت طبیعی زود و توانمندی بالا را معادل حق میداند و در کمال صراحت حق را مساوی زور و قدرت بالا و برتر معرفی میکند. و معتقدند که«الحق لمن غلب» یعنی کسی که ضعیف است و زور و قدرت ندارد به طور طبیعی از هیچگونه حقی هم برخوردار نیست.
مکتب قدرت و ضعف آن
مکتب دیگری در باب انسان کامل وجود دارد که نه بر عقل تکیه دارد و نه بر عشق، فقط بر قدرت تکیه دارد. انسان کامل یعنی انسان مقتدر و کمال یعنی قدرت (به هر معنی که قدرت را در نظر بگیرید) یعنی اقتدار، زور. در یونان قدیم گروهی بودند که آنها را «سوفسطائیان» میگویند. اینها در کمال صراحت این مطلب را بیان کردهاند که اصلًا حق یعنی زور؛ هر جا که زور و قدرت هست، حق هم هست؛ حق همان قدرت است و ضعف مساوی است با بیحقی و ناحقی. برای آنها اساساً عدالت و ظلم معنی و مفهوم ندارد و لهذا میگویند: حق زور؛ یعنی حق ناشی از زور، به این معنا که هر حقی ناشی از زور است. اینها معتقدند که انسان تمام تلاشش باید برای کسب زور و قوّت و قدرت باشد و بس و انسان هیچ قید و حدی هم نباید برای قدرت خود قائل شود.
این مکتب را در یکی دو قرن اخیر نیچه فیلسوف معروف آلمانی احیا و دنبال کرد و در کمال صراحت این مکتب را بیان کرد. از نظر اینها، اینکه میگویند: راستی خوب است، درستی خوب است، امانتداری خوب است، احسان خوب است، نیکی خوب است، همه حرفهای مفت و چرند است. اینکه «هر که ضعیف بود، زیر بازویش را بگیر» یعنی چه؟ یک لگد هم به او بزن. او گناهی از این بالاتر ندارد که ضعیف است. حال که ضعیف است، تو هم سنگی روی سرش بینداز. نیچه- که خودش یک آدم ضد خدا و ضد دین است- معتقد است که دین را ضعفا اختراع کردهاند، درست بر عکس نظریه کارل مارکس که میگوید-: دین را اقویا اختراع کردهاند. برای اینکه ضعفا را اسیر خودشان نگه دارند. نیچه میگوید: دین را ضعفا اختراع کردهاند، برای اینکه قدرت اقویا را محدود کنند، و خیانتی که- به عقیده او- دین به بشر کرده است، این است که مفاهیمی همچون بخشش، جود، رحم، مروّت، انسانیت، خوبی، عدالت و امثال اینها را بین مردم پخش کرده و بعد اقویا گول خوردهاند و به خاطر عدالت و جود و مروّت و انسانیت مجبور شدهاند، کمی از قدرت خود بکاهند.
نیچه میگوید: ادیان گفتهاند «مجاهده با نفس» چرا مجاهده با نفس؟ بگوید پروریدن نفس، نفسپروری. ادیان گفتهاند «مساوات» میگوید: مساوات چرند است، مساوات یعنی چه؟ همیشه باید یک عده زبردست (به معنای مقتدر و صاحب قدرت) باشند و یک عده زیردست. زیردستها جانشان در بیاید و برای زبردستها کار کنند، تا آنها رشد کنند و گنده شوند و مرد برتر از میان آنها پیدا شود. ادیان گفتهاند «تساوی حقوق زن و مرد»، میگوید: این هم حرف مزخرفی است؛ مرد جنس برتر و قویتر است و زن برای خدمت به مرد خلق شده و هیچ هدف دیگری در کار نیست؛ تساوی حقوق زن و مرد هم غلط است.
این مکتب اساساً انسان برتر و والا و انسان کامل را مساوی با انسان مقتدر و انسان زورمند میداند و کمال را مساوی با قوّت و قدرت.
ادامه دارد