در نگاهی به فیلم مدیکوس
سینما ابزار استثمار فرهنگی
علیرضا آل یمین
ایرانی ها هم مثل هر ملت دیگری مشاهیری دارند که باعث فخرشان است. دوست دارند مشاهیرشان را تکثیر کنند و به همه دنیا نشان بدهند. مخصوصا به آن هایی که چندان پشتوانه تاریخی قابل توجهی هم ندارند و تاریخشان را که نگاه کنی نسبشان به بربرها می رسد و پر از جنگ وخونریزیاست. امروزه سینما آینه ای شده است برای نمایاندن فرهنگ و تاریخ یک ملت به جهانیان. ابزاری که قریب یک قرن پیش وارد ایران شد اما هنوز با زبان و ظرفیت آن به درستی آشنا نشده ایم و در بهکارگیری آن برای اهداف و آرمانهای ملتمان ضعف های زیادی داریم. شاید همین ضعف ها ، بی توجهیها و ناکارآمدی های سینما گران وطنی عرصه را برای فیلمسازان غربی باز کرده است که به فرهنگ ما دست درازی کنند. فیلمی که به تازگی درباره بزرگترین شخصیت علمی ایران یعنی بوعلی سینا ساخته شده است نشانه ای از تجاوز فرهنگی و تاریخی غرب علیه ملت ماست.
داستان از این قرار است که یک جوان انگلیسی که در کودکی مادرش را به خاطر بیماری از دست داده است خبر دار می شود که در ایران طبیبی با نام بو علی سینا هست که علم سرشاری دارد. برای آشنایی و شاگردی او به ایران عزیمت می کند و پس از مرگ بوعلی سینا به همراه کتابی که از استاد گرفته به انگلستان بر می گردد.
این طرح کلی داستان به ظاهر ایرادی ندارد و می تواند دستمایه اثری شود برای معرفی یک شخصیت جهانشمول و به تبع آن شناساندن تاریخ کشوری که چنین شخصیتی را در خودش پرورانده است. اما واقعیت این است که سازندگان این پروژه عظیم هرگز حاضر نخواهند شد در برابر شخصیتی چون ابن سینا و ملتی همچون ایرانیان سر تعظیم فرو بیاورند.
کارگردان تکلیف خودش را با مخاطب در تیتراژ و معرفی فیلم روشن کرده است. دوربین روی میزی که آلات مربوط به پزشکی در آن وجود دارد حرکت می کند و در عین حال نریشنی خوانده می شود درباره تاریخ قرون وسطا. در گوشه ای از این میز نقشه ایرانِ عهد بوعلی سینا را می بینیم که خنجری روی آن قرار دارد. با همین صحنه آرایی کارگردان موضع خودش را نسبت به این کشور مشخص کرده است. لندن قرون وسطا که بخشی از ابتدای فیلم در آن می گذرد مردمی را نشان می دهد که در فقری شدید به سر می برند فضایی تیره و تاریک که نمایاندن آن چیزی شبیه خودزنیاست اما فراموش نکنیم که فیلم اوضاع قرون وسطای اروپا را روایت میکند. دورهای که بواسطه حاکمیت کلیسا و تبعات ناشی از حکمرانی دینِ تحریف شده مسیحیت، پس از رنسانس مورد انتقاد قرار گرفته است.
راب کول جوان مسیحی انگلیسی بهواسطه چند نفر یهودی خبر دار می شود که در ایران پزشکی توانا با نام ابن سینا زندگی می کند که باب جدیدی را به روی علم پزشکی گشوده است . او همراه کاروانی به سمت ایران – اصفهان – حرکت می کند و نمی دانیم با استناد به کدام سند تاریخی به او گفته می شود که در صورتیکه ایرانیان بدانند مسیحی هستی تو را خواهند کشت. این عامل باعث می شود او به کسوت یهودیان در آید و خود را یهودی معرفی کند. با وجود جنگهای صلیبی در آن دوره که ریشه دینی داشت اما تاریخ، در ایران هرگز مخالفت و عداوتی عمومی بین مسلمانان و مسیحیان را گزارش نمیکند . هر چند در ابتدای فیلم رابطه میان مسلمانان و یهودیان خوب و مسالمت آمیز نشان داده شده اما در اواخر فیلم میان مسلمانان و یهودیان نیز جدالی در میگیرد. این فیلم از تمام امکانات موجود برای تحقیر ایرانیان استفاده کرده به عنوان نمونه زبدهترین شاگردان بوعلی سینا اغلب یهودی هستند و شاگردان مسلمانش یا به او خیانت می کنند یا افرادی لاابالی و مشروب خوار و زن باره هستند.
دروغ های بزرگ در این فیلم چنان است که آن را از ساحت یک قصه تاریخی خارج کرده است و تبدیل شده به یک فیلم تخیلی که اگر عناصری چون بوعلی سینا، ایران و اسلام را از فیلم، برداریم نه تنها چیزی به هم نمیریزد بلکه شکل بهتری هم به خود میگیرد، چون فیلم در ژانر تخیلی از دروغ پردازی مبرا میشود. فیلمساز آلمانی حتی نخواسته به بدیهیات تاریخی پایبند باشد، اینکه بوعلی سینا در زمان غزنویان میزیسته نه دوره سلجوقیان، اینکه بوعلی سینا در همدان و بر اثر یک بیماری فوت کرده نه در اصفهان و به خاطر خودکشی و نمونههای بسیاری دیگری از این دست نه از سر ندانستگی بلکه با وجههای قلدرمآبانه است که؛ ما بنا به قدرتی که داریم تاریخ شما را هم تغییر می دهیم و از تاریخ و فرهنگ شما به نفع خودمان سود می بریم. غرب به وضوح با ابزار سینما به استثمار تاریخی و فرهنگی روی آورده است.
اما طی سال های گذشته دامنه ایران هراسی توسط قدرتهای غربی گسترش یافته است. یکی از هدف های آن ها تحریف تاریخ این کشور است. نمونه های قبلی آن در فیلم 300 یا «طلوع یک امپراتوری» به وضوح قابل مشاهده است. با وجوداین وقتی اخبار مربوط به ساخته شدن فیلمی درباره ابن سینا منتشر شد بسیاری از رسانه های وطنی ذوق زده شدند بهبه و چهچه کردند که آلمان ها دارند برایمان بو علی سینا می سازند و ما در خواب غفلتیم. اما پس از اکران این فیلم و نمایان شدن وقاحت غربیها در تحریف تاریخی و توهین فرهنگی به ملت ایران همین منتقدان و سینمایینویسها سر به زیر برف فرو بردند به روی مبارکشان هم نیاوردند که بیگانگان اینچنین به فرهنگ ما تاخته اند. این قبیل رسانه ها خود یکی از بازوهای استثمار فرهنگی غربی ها هستند!