عالم علم لدنی شهسوار ملک امکان
حسین فراهانیماه مبارک رمضان ، ماه مهمانی خدا و ماهی که در آن علی، " مردی که در خانه خدا به دنیا آمد و در خانۀ خدا از دنیا رفت”(1) از راه رسیده است. می خواهم در این ایّام مبارک شاعرانی که در مدح مولای متقیان علی بن ابی طالب علی (ع) اشعاری سروده اند را به خوانندگان عزیز معرفی کنم، اگرچه سهم مخلص از نگارش این مقاله بسیار اندک است ولی میگویند:» وقتی ابراهیم را به آتش نمرود افکندند، هر کسی از پیروان و دوستداران ، برای خاموش کردن آتش کوشش می کرد و آب و خاکی می ریخت که البته بی نتیجه بود. در این میان ، حاضران متوجه شدند که یک مرغک کوچک سی سه لالنگ(2) با آن جثه ضعیف، راه می افتد و می رود از چند کیلومتری آنجا از یک چشمه، دُم به آب می زند و نوک خود را پرآب می کند و پرپرزنان خود را به آتش نمرود می رساند و به زحمت آن قطره آب را روی خرمن آتش می ریزد، و این کار را پی درپی تکرار می کند . یکی از حاضران که مشک های بزرگ آب بر دوش داشت و آب می پاشید ، یا به روایتی خود ابراهیم خطاب به اسپریچو[پرستو] گفت: ای مرغک ضعیف ، تو چرا با این پروبال نازک، خود را به آب و آتش می زنی؟ این قطره آب تو در خاموش کردن این کوه آتش چه تأثیری تواند کرد؟
اسپریچو در جواب گفت: درست است. من می دانم که این قطرات آب تأثیری در خرمن آتش نخواهد داشت اما هر کسی به اندازه همت و توانایی خود باید در این مقام از خدمت دست بر ندارد .» (3)
یکی از شاعرانی که در مدح مولا علی (ع) شعر سروده ؛ شاطر مصطفی است . " مصطفی انتظاری متخلص به شاطر فرزند رجبعلی معروف به دایی رجبعلی در سال 1309 هجری قمری در شهر قم دیده به جهان گشود.... او تا 13 سالگی بیشتر به مکتب نرفت و فقط توانست خواندن و نوشتن را خوب بیاموزد . او از کودکی به کتابهای شعر علاقۀ زیادی از خود نشان می داد و از همان زمان قریحۀ شعری در او بیدار گشت و به نظم شعر پرداخت و اشعاری که می سرود از نظر دایی خود مرحوم سید تقی منتظری که از علماء و فضلا بود و در ادب نیز دست داشت میگذرانید. مصطفی در جوانی به کسب و کار پرداخت و پیشه شاطری را برگزید و در کار خود مهارت پیدا کرد چندان که در شهر قم به شاطری معروف خاص و عام گردید و پس از اینکه سالها در زادگاه خود به این شغل مشغول بود، رهسپار تهران شد و در آنجا پس از مدتی بیکاری و سرگردانی مشغول کار گردید. درست در همین زمان سیل مهیبی شهر قم را ویران کرد و شاطر مصطفی ناگزیر به سراغ خانه و کاشانه از تهران به قم آمد و خانه خود را ویران دید و چند ماهی نیز در منزل یکی از بستگانش ماند و بار دیگر به صوب تهران عزیمت کرد و تا پایان عمر در آن شهر زندگی کرد .” (4)
شاطر مصطفی با آن که در کار و پیشه خود مهارت و استادی داشت زندگیش به دشواری و سختی می گذشت و بیشتر با فقر و تنگدستی دست به گریبان بود که خودش در غزلی چنین اذعان می کند :
در این زمانه کسی همچو من پریشان نیست
دچار محنت و اندوه و درد و حرمان نیست
بروزگار، سیه بخت و زار و کم طالع
چو من نباشد اگر هست زار و نالان نیست
....
در کتاب غزلیات شاطر مصطفی قمی که به کوشش سیدمحمد باقر برقعی نویسندۀ سخنوران نامی معاصر ایران در سال 1335گردآوری شده است، اشعاری درمدح و سوگ ائمه اطهار از شاطر مصطفی انتظاری دیده می شود . قصیدۀ شاطر مصطفی را که در مدح امام علی(ع) و رثا امام حسین بن علی(ع) است را نقل می کنم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید :
دوش بر سر عشق مدح یار را از سر گرفتم
با سرور و وجد بر کف خامه و دفتر گرفتم
خواستم سازم طلا و مس وجود خویشتن را
کیمیا بر کف ز مدح خواجۀ قنبر گرفتم
آن شهنشاهی که گفتا روی منبر بر خلایق
من همانستم که در، از قلعۀ خیبر گرفتم
تا ز تیغم مرحب و مرکب نمودم چار پاره
با فر تمکین، من از روح الامین شهپر گرفتم
...
عالم علم لدنی شهسوار ملک امکان
از تبارک من بتارک افسر از داور گرفتم
من همانستم که از امر خدا چون شیر غران
در شب معراج انگشتر ز پیغمبر گرفتم
تا که اندر مهد از دم تا بدم اژدر دریدم
من لقب اندر دو عالم شاه اژدر برگرفتم
زوج زهرای بتولم والد شبیر و شیرم
مصطفی را ابن عم چون فاطمه همسر گرفتم
یا علی ای آنکه گفتی من ولی ذوالجلالم
من همانستم که از ختم رسل دختر گرفتم
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقارت
خصم را جوزا صفت چون جسم دو پیکر گرفتم
با چنین قدرت نمیدانم چرا ای شاه خوبان
گفتی از امر خدا من از چنین دل بر گرفتم
در زمین کربلا شاها نبودی آنزمانی
شاه دین گفتا بلشگر از عطش آذر گرفتم
بعد قتلش شمر گفتا با عبیدالله ملعون
از حسین بن علی سر از دم خنجر گرفتم
پای با چکمه بصدر سینه اش بنشستم از کین
از قفا سر از تن آن شاه بی لشگر گرفتم
خیمه و خرگاه او را از جفا تاراج کردم
از سر اطفال زارش چادر و معجر گرفتم
اهل بیتش را سوار ناقه عریان نمودم
از غضب از دختران بیکسش زیور گرفتم
عابدینش را غل و زنجیر بر گردن نهادم
پیش چشمش بر سنان رأس شه بی سر گرفتم
زین مصیبت شاطر دلخسته گفتا
بهر عصیان، شاه دین را شافع محشر گرفتم
(غزلیات شاطر مصطفی قمی، ص 82 تا 84)
" شاطر مصطفی انتظاری سرانجام در شب هیجدهم صفر سال 1356 مطابق 1316 خورشیدی جان به جان آفرین تسلیم کرد و پیکر پاکش را در ابن بابویه تهران به خاک سپردند. " (5)
_________________
پانوشت :
1- عنوان مقاله ای است از باستانی پاریزی که در کتاب زیر این هفت آسمان به چاپ رسیده است .
2- مرغی از نوع پرستو که آن را آبدزدک نیز می گویند و در کرمان سی سه لالنگ خوانند، به خاطر لنگ های بلند و باریکش و دم جنبانک هم می گویند به خاطر اینکه مرتب دم به آب می زند. ( محبوب سیاه و طوطی سبز، ص70)
3- محبوب سیاه و طوطی سبز، باستانی پاریزی ، ص 70 و 71
4- غزلیات شاطر مصطفی قمی (انتظاری) ، سید محمد باقر برقعی
5- برگرفته از غزلیات شاطر مصطفی قمی (انتظاری) ، سید محمد باقر برقعی