شکوفههای اسارت
الفبایی از فرهنگ مقاومت
نویسنده: عبدالمجید رحمانیان
اسیر در محیطی محدود و شخصی، با انسانهایی معین سر و کار دارد؛ پس نهفتههای شخصیتی او در طول زمان آشکار خواهد شد. در اسارتگاه، اگر کسی میگفت «من هنرمندم»، رفتار آینده او تعیین کننده بود. از آنجا که آزادگان خود به دانش، اخلاق و شخصههای فردی یکدیگر پی میبردند؛ پس «ادعا» کارساز نبود.
با گذشت زمان، هنرمندان و فعالان فرهنگی در رشتههای مختلف، با توجه به امکانات اسارتگاه، آشکار و بارز شدند، نویسندگان بر اثر فشاری که از ناحیه وجدان و احساس درونی بر آنها وارد میشد با پذیرش همه خطرها( خطر داشتن قلم، نوشتن، لو رفتن و...) دست به قلم بردند. به تدریج فعالیتهای فرهنگی در عرصه شعر، تئاتر، عبارتپردازی، خوشنویسی و مانند اینها شکل گرفت.
در ماههای اولیه اسارت، یعنی نیمه دوم سال 1359، تشکیلاتی منسجم وجود نداشت. از هنگامی که آزادگان پی بردند که این زندگی، زودگذر نخواهد بود، به سازماندهی فرهنگی همت گماشتند. در سطح اردوگاه، یک گروه فرهنگی با تدبیر سید آزادگان مخفیانه ایجاد شد.
اوج پیشرفت و پیچیدگی این تشکیلات، غالبا در برخی اردوگاههای موصل مشهود بود، هر چند که در دیگر اردوگاهها بویژه مفقودین، این تشکیلات پنهانیتر بود.
گروه فرهنگی اردوگاه از اعضای زیر تشکیل میشد:
* مسئول گروه فرهنگی (هماهنگکننده) که در راس گروه قرار داشت و مسئولان فرهنگی آسایشگاهها را اداره میکرد.
* مسئول تئاتر که در رأس گروه تئاتر بود و مسئولان تئاتر آسایشگاهها را مدیریت میکرد.
* مسئول سرود که مسئولان سرود آسایشگاهها را هدایت مینمود.
* مسئول دعا، پیگیر کلیه مسائل مربوط به دعا، تعقیبات و... بود و در رأس مسئولان ذیربط آسایشگاه قرار داشت.
* مسئول کلاسهای اردوگاه، که کلاسهای مختلف زبانهای خارجی، کلاسهای علوم پایه، کلاسهای دعا، نهجالبلاغه و مانند اینها ومعلمان آنها را زیر نظر داشت. به دلیل اهمیت و اولویت قرآن، کلاسهای قرآن تشکیلاتی جدا و منظم داشت.
* مسئول کتابخانه اردوگاه که در رأس مسئولان کتابهای آسایشگاهها بود و کتابخانه را نیز اداره میکرد.
* مسئولان اخبار اردوگاه که از طرق مختلف (نامهها، روزنامههای عراقی، رادیو مخفی و...) اخبار را کسب میکرد و مسئولان اخبار آسایشگاه زیر نظر او بودند. البته رادیو، به دلیل اهمیت و حساسیت خاص آن، تشکیلاتی مخفیانهتر و منسجم و جدا داشت.
* مسئول نوشتن مطالب اردوگاه،که پیامهای رهبری را دریافت و توسط نویسندگان آسایشگاهها منتشر و در آسایشگاهها در وقت معین خوانده میشد.
* مسئول اخفاء مدارک، که پیگیر پنهان کردن همه نوشتهها و اسناد بود، کاری سخت و توانفرسا.
* مسئول نهضت سوادآموزی که مسئولان سوادآموزی آسایشگاهها را مدیریت میکرد.
* مسئول تعیین اوقات شرعی که مسئولان اوقات شرعی آسایشگاهها زیر نظر او بودند تا به موقع ندای اذان بلند شود و به ویژه در ماه مبارک رمضان وقت امساک و افطار مشخص گردد.
* مجمع مداحان اردوگاه
* مجمع خوشنویسان اردوگاه
* مجمع شاعران
علاوه بر موارد فوق، ورزش نیز تشکیلاتی منظم داشت که در رشتههای مختلف ورزشی در قالب فدراسیونها دارای برنامههای زمانبندی شده منطبق با امکانات و شرایط، چه در عرصه ورزشهای رزمی که مخفیانه انجام میگرفت و چه ورزشهای بیرونی که آن هم محدود و معمولا بیشتر برنامههایش پنهانی بود.
* مسئول ورزش نیز مرتبط با مسئول و هماهنگکننده فرهنگی بود. ارشد ما و مسئول انتظامات اردوگاه و آسایشگاهها علاوه بر اینکه زیرنظر ارشد اردوگاه بودند به منظور هماهنگی در ارتباط با مسئول فرهنگی نیز قرار داشتند.
واکنش دشمن در مقابل فعالیتهای فرهنگی
بعثیها نسبت به فعالیت فرهنگی اسرا به ويژه اجرای نمایشها بسیار حساس بودند.
در آغاز، این پرسش را مطرح میکنیم که، چرا آنها همیشه درصدد سرکوب فعالیتهای فرهنگی برمیآمدند؟
شاید بتوان در پاسخ به این پرسش دلایل زیر را بیان کرد:
1- تضعیف روحیه اسرا با ایجاد فضایی راکد، غیرفعال و کسالتبار و جلوگیری از توانبخشی معنوی به وسیله برنامههای فرهنگی
2- جدانمودن تدریجی اسرا از فرهنگ و ارزشهای انقلاب اسلامی و به کار گرفتن آنها در برنامههای تبلیغی خود
3- جلوگیری از شورشهای احتمالی
به طور طبیعی، افرادی که در حصار زندان واسارت گرفتار هستند و فعالیت و نشاط فرهنگی و هنری ندارند، به تدریج روحیه خود را از دست خواهند داد و در نتیجه، دچار خمودی، کسالت، اضطراب و یأس خواهند شد. آنها دیگر جوشش فکری ندارند و در این صورت، خود را با محیط تطبیق میدهند، یا خود را میبازند و هر لحظه برای از بین بردن خود، خواسته یا ناخواسته، اقدام مینمایند.
بعثیها میدانستند که اگر ابزار مهم پیامرسانی از اسرا گرفته شود، بر اثر گذشت زمان و دور بودن از اخبار و اطلاعات میهن خود، از فرهنگ انقلاب اسلامی جدا میشوند و در نتیجه، در مقابل فعالیتها و برنامههای تبلیغی دولت عراق تأثیرپذیر و منفعل میگردند و هیچگاه مشکلی به نام شورش و اعتراض جمعی در اردوگاه به وجود نمیآید.
از طرف بعثیها، دو سیاست همپا در مقابل فعالیتهای فرهنگی بویژه اجرای هنرهای نمایشی در اردوگاه به کار میرفت:
1- سیاست خشونت و ممنوعیت (روش نفی)
2- سیاست جایگزینی و هجوم فرهنگی (روش اثبات)
در اجرای سیاست ممنوعیت، عراقیها با تمام نیرو درصدد بازداری و نفی برآمدند و دستاندرکاران فرهنگی را در معرض شدیدترین آزارها قرار دادند.
سیاست خشونت و ممنوعیت
بر سر راه کار فرهنگی به ويژه اجرای نمایش، دستاندازها، موانع و مشکلات زیادی وجود داشت؛ تنگی وقت، نبود امکانات، حضور دشمن، نفوذ جاسوسان و مانند اینها شرایط اجرا را سخت میکرد.
* روزی بچههای تئاتر در آسایشگاه شش، اردوگاه شماره سه (موصل کوچک) در حال اجرای نمایشی سیاسی بودند. موضوع تئاتر درباره دولتمردان عرب و دستنشاندههای آمریکا بود. بعدازظهر و هنگام «بیرون باش»، تعدادی از تماشاچیان نیز از آسایشگاههای دیگر جمع شده بودند. برای تهیه لباس و دکور، کار زیادی صورت گرفته بود. نگهبانان خودی نیز در بیرون آسایشگاه چشمهایشان را به سربازان عراقی دوخته و گهگاهی با کلمات رمز یا اشارههای خاص، همدیگر را از وضعیت آگاه میکردند. داخل آسایشگاه، بینندگان با خیالی آسوده به تماشا مشغول بودند.
نیمههای تئاتر بود که ناگهان یکی از تماشاچیان، سریع دم در آسایشگاه پرید و در را محکم بست و فریاد زد: «سریع دو، سه نفر بیایند و مرا کمک کنند!» او داد میزد که سرباز عراقی پشت در است!
بچههای تئاتر به سرعت خود را جمع و جور کردند و ابزار و لباسها را تا آنجا که میتوانستند پنهان نمودند و صحنه نمایش را تا حد امکان برهم زدند.
سرباز عراقی فریاد میکشید: «در را باز کنید»!
دو نفر از اسرا هم سطلهای پر از آب را جلوی در آسایشگاه خالی کرده بودند تا وانمود کنند که مشغول نظافت آسایشگاه هستند.
انبوه جمعیت و کثرت وسایل ساخته شده و دکور و لباس به اندازهای بود که پنهان نمودن آنها و عادی نشان دادن صحنه را غیرممکن میکرد.
به هر حال، سرباز عراقی با کمک یکی دیگر از سربازان در آسایشگاه را گشودند و متوجه شدند در آنجا برنامه تئاتر بوده است.
در تفتیش، هر چند مقدار کمی از وسایل به دست بعثیها افتاد و آنها عین صحنه نمایش و بازیگران را ندیده بودند؛ ولی با تمام آسایشگاه بهویژه کسانی که قبلا در اینباره متهم شناخته شده بودند، برخورد بسیار خشنی کردند. آنها همه را زیر فشار قرار دادند تا عاملان اصلی شناخته شوند.
واژه «مسرحیه» برای همه اسرای ایرانی شناخته شده بود. بعثیها آن را معادل واژه تئاتر به کار میبردند و همه بچهها به حساسیت عراقیها نسبت به این واژه آگاهی داشتند. کسانی که مسئولیت تئاتر را به عهده داشتند و لو رفتند، نزد عراقیها به «ابومسرحیه» مشهور شدند و آنها واژه «ابو مسرحیات» را برای گروه تئاتر به کار میبردند. اگر سربازی عراقی در مقابل فرمانده اردوگاه، کسانی را به عنوان «ابو مسرحیات» معرفی میکرد، علاوه بر شکنجه و کتک، «زندان» نیز چند روز مسکن آنها بود.
برنامههای فرهنگی در اردوگاه تنها متضمن خطر از جانب دشمن نبود هر چند که این خطرها برخی موارد آنقدر شدید میشد که اشخاصی تنها به علت اجرای یک نمایش، سر و کارشان به بغداد و استخبارات (اداره اطلاعات و امنیت) میکشید بلکه مشکلاتی را به همراه داشت؛ از جمله آنها:
الف) بریدهها یا جاسوسانی که برای خوشخدمتی به دشمن و رهایی از کتکهای آنها، زمان اجرای یک برنامه فرهنگی را که همه چیز آن مهیا بود، به بعثیها اطلاع میدادند و یا در میانه اجرا دور از چشم آگاهان، مراسم را به گونهای لو میدادند.
این هم مشکلی بود که باعث میشد تا مثلا گروه نمایش تمریناتش را هنگام بیرون باش در یکی از آسایشگاههای خلوت با گذاشتن نگهبان خودی به انجام رساند، یا اینکه تبلیغات تئاتر را به نحوی انجام دهد که حتیالمقدور به گوش اینها نرسد.
ب) نبود ابزار و وسایل اجرای نمایش، یکی دیگر از مشکلاتی بود که همیشه به صورت جدی وجود داشت.
2. سیاست جایگزینی و هجوم فرهنگی.
اگر سیاستگذاران عراقی در اردوگاههای اسرای ایرانی، از سویی سعی در جلوگیری از فعالیتهای فرهنگی بهویژه اجرای هنرهای نمایشی میکردند و برای مجریان و دستاندرکاران آن مجازاتهای سنگینی در نظر میگرفتند، از دیگر سو، با هجوم فرهنگی و تبلیغاتی خویش در صدد برمیآمدند تا برنامههایی را به عنوان جایگزین فعالیتهای فرهنگی- هنری اسرا، بر آنها تحمیل نمایند.
شیوههای جایگزینی دشمن در همه اردوگاهها و همه شرایط و اوضاع، یکسان نبود. ابزار، وسایل و شیوههایی که دشمن به کار میبرد بسیار متنوع بود. برخی از آنها عبارت بودند از:
الف) نمایش فیلمهای گمراهکننده اخلاقی یا سیاسی (ویدیویی یا 16 میلیمتری)
ب) نصب تلویزیون در هر آسایشگاه
ج) نصب بلندگو در اردوگاه و آسایشگاهها و پخش موسیقیهای مبتذل و برنامههایی مطابق با میل خود
د) ساخت سکوی اجرای نمایش در برخی اردوگاهها و تشویق اسرای ضعیف به اجرای نمایشهای ضدانقلاب و نظام اسلامی
ه) راهاندازی نشریههای دیواری
و) پخش نشریههای فارسی زبان ضدانقلاب و انحرافی
ز) برگزاری مصاحبه تلویزیونی با اسرا و پخش آن بهویژه در برنامه فارسی
ح) نوشتن شعارهای تبلیغاتی علیه ارزشهای انقلابی اسرا، بر دیوارها
ط) آوردن مبلغین عراقی یا منافقین و پناهندگان به اردوگاهها به منظور سخنرانی و تضعیف روحیه اسرا
ی) آوردن وسایلی از قبیل تخته نرد، ورقهای پاسور و...
اکنون شرحی کوتاه در پیرامون هرکدام از ابزارهای کاربردی دشمن میدهیم تا تصویر روشنتری در ذهنها شکل بگیرد.
الف) نمایش فیلمهای ویدیویی بویژه پس از عملیات رزمآوران در جبهه، بیشتر به منظور تضعیف روحیه اسرا صورت میگرفت. عراقیها همه اسرا را در یک جا جمع میکردند و آنها را مجبور به تماشای اینگونه فیلمها مینمودند.
فیلمها تنها مربوط به جنگ و جبهه نبود بلکه برخی فیلمهای مبتذل ایرانی که تاریخ تولید آن به زمان طاغوت مربوط میشد نیز به صورت ویدیویی در معرض تماشای اجباری اسرا قرار میگرفت. برخی اسرا در اینگونه برنامهها، سر به زیر افکنده و با تسبیحی که از هستههای خرما یا گل ساخته بودند، به ذکر خدا مشغول میشدند و سربازان عراقی پیوسته در میان جمع میگشتند و سرهای اینگونه افراد را به سوی محل نمایش فیلم بالا میآوردند.
بسیاری از اسیران، به بهانههای گوناگون از قبیل حمام، دستشویی، لباس شستن، مسئولیت نظافت آسایشگاه، بیماری و... از تماشای اینگونه فیلمها طفره میرفتند و به گونهای فراری میشدند.
*یک روز عراقیها در هنگام «بیرون باش» ناگهان سوت زدند و اعلام کردند که نمایش فیلم است. آنها یک فیلم ویدیویی را به نمایش گذاشتند که توسط یک شرکت فیلمسازی ایتالیایی ساخته شده بود و در آن به پاسداران انقلاب و رزمندگان اسلام توهین شده بود؛ عدهای مسلح، یک نفر را اسیر کرده و بعد از کتککاری، دو دست او را به دو جیپ ارتشی بستند و خودروها در جهت مخالف هم حرکت کردند تا اینکه دو دست آن اسیر قطع شد.
گوینده متن فیلم، این عمل را به پاسداران انقلاب اسلامی نسبت میداد که با اسرای عراقی این گونه کارها صورت میگیرد. همین تصویرها را هم چند روز بعد در روزنامههایشان به چاپ رساندند. آنها سعی داشتند احساسات ما را جریحهدار کنند و از انقلاب و آرمانهای مقدس آن بیزارمان سازند.
نمایش فیلمهای 16 میلیمتری نیز در برخی اردوگاهها و مواقع حساس به ویژه سالهای اولیه اسارت رایج بود. آنها بر روی دیوار آسایشگاه پردهای سفید نصب کرده سپس به پخش فیلم به وسیله پروژکتور (آپارات) میپرداختند. اسیران معمولا این گونه برنامههای ضدفرهنگی دشمن را بر خود تحریم کرده بودند.
*هنگامی که ما وارد اردوگاه موصل شدیم، بعثیها هر روز فیلم سینمایی مبتذل میآوردند. آنها در فصل سرما همه را داخل یک آسایشگاه میکردند و ما که بیش از یک دست لباس نداشتیم، از سرما میلرزیدیم. ما را وادار میکردند که سرمان را بالا بگیریم و فیلم را تماشا کنیم. اگر کسی مریض بود و با خود پتو میآورد، عراقیها اجازه نمیدادند از آن استفاده کند. نشستن روی زمین سیمانی و نمناک در زمستان، بیماریهای گوناگون مانند کمردرد و رماتیسم و... در پی داشت، به علاوه اینکه عراقیها گاهی برای آزار و اذیت، پنکههای سقفی را با درجه بالا روشن میکردند. عراقیها وقتی فیلمی را برای نمایش میآوردند افراد سه آسایشگاه را- که بیش از 400صدنفر میشدیم- داخل یک آسایشگاه خالی که هیچ زیراندازی در آن نبود، جمع میکردند. برخی از دوستان به علت خودداری از رفتن به داخل آسایشگاه، خود را در یک جایی مخفی میکردند. آنها پس از آنکه لو میرفتند به شدت مورد شکنجه و آزار قرار میگرفتند.
عراقیها در سرما آنها را زیردوش آب سرد حمام قرار میدادند و یا روی زمین خیس، سینهخیز میبردند یا آنها را به زندان میانداختند؛ اما با همه این شرایط، باز داخل آسایشگاه، بچهها سرشان را پایین میانداختند و عراقیها برسر و صورت آنها ضربههای کابل وارد میساختند. بازهم در این وضعیت، هرکس سعی میکرد خودش را به نحوی سرگرم کند؛ یکی به گوشهای خیره میشد و ذکر میگفت، دیگری درسهای زبان خارجی را که در کلاس خوانده بود پیش خود تکرار میکرد و... این گونه از تماشای فیلم طفره میرفتند.
عراقیها این گونه نمایش فیلم را نزدیک به دو سال که هفتهای یک یا دو بار بود، ادامه دادند و پس از آن خودشان خسته شدند و نتیجهای قطعی نگرفتند و به هدفشان نرسیدند.
ب) یکی از بزرگترین ابزار دشمن که میتوانست بیشترین نقش را در جایگزینی ایفا کند، تلویزیون بود. نصب تلویزیون در هر آسایشگاه حدودا از اواخر سال 62 شروع شد. از یک سو، با پناهنده شدن منافقین به فرانسه، سپس به گابن و پس از آن به عراق، حدود یک ساعت در هر روز برنامههای تلویزیون عراق با پخش فارسی به عهده آنها گذاشته شد و از سویی دیگر، تلویزیون عراق مدت زمانی را برای پخش برنامههای تبلیغی خود به زبان فارسی درنظر گرفته بود.
اسرایی که اعتقاد بیشتری به نظام و انقلاب اسلامی داشتند و گردوغبار تبلیغات دشمن و یأس و ترس، برقلب سلیم آنها ننشسته بود، تماشای تلویزیون را برای خود تحریم کرده بودند. البته در مورد مسابقات ورزشی به خصوص فوتبال این گونه سختگیری وجود نداشت. تلویزیون با برنامههای متنوع و فریبنده، برخی اسرا را به سوی خود کشاند و بر روی آنها هرچند تعداد اندک، اثراتی منفی به جا گذاشت.
تلویزیون، در برخی اردوگاهها که اسرا از رهبر با اقتدار مذهبی برخوردار نبودند همیشه مسألهساز بود. ابتدا عراقیها در هر اردوگاه یک تلویزیون سیاه و سفید آوردند؛ اما بعدها بر تعداد تلویزیونها افزودند.
*با ورود افسر توجیه سیاسی در اردوگاه موصل، تلویزیون رنگی را به اردوگاه آوردند. ابتدا درهر سه آسایشگاه یک تلویزیون آورده شد. بعدها هر آسایشگاه صاحب یک تلویزیون رنگی گردید. اوایل، تلویزیون داخل پنجره گذاشته میشد و عراقیها روشن کردن آن را در هنگام «داخل باش» اجباری کرده بودند. ولی چون سربازانی که پشت پنجره نگهبانی میدادند نمیتوانستند به تماشای آن بپردازند، بچهها تصویر تلویزیون را هنگام روشن کردن، تیره میکردند و نگهبان با شنیدن صدای آن اطمینان داشت که تلویزیون روشن است. این موضوع به تدریج برای عراقیها فاش شد؛ بنابراین، تلویزیون را بر روی یک چهارپایه به دیوار و روبه روی پنجره نصب کردند.
تلویزیون، به علت مسئله آفرینیهایش همیشه مورد آسیبهای پنهانی قرار میگرفت. در اردوگاه شماره پنج تکریت، بچههای آسایشگاه دو، در پشت آن جوش شیرین ریختند. تلویزیون سوخت و عراقیها هیچگاه علت را متوجه نشدند؛ اما اسرا را به پرداخت جریمه نقدی محکوم کردند؛ 35 دینار باید به عراقیها پرداخت میشد.
در اردوگاه موصل سه، تلویزیون توسط اسرا مخفیانه هدف صدمه جدی قرار گرفت؛ آن آسایشگاه نیز به سختی تنبیه شد.
در یکی از آسایشگاههای اردوگاه موصل چهار، دو نفر از اسرا جای خود را در کنار تلویزیون نظافت میکردند. به علت جابهجایی چهارپایه، ناخواسته تلویزیون به زمین افتاد و شیشه آن شکست. این موضوع تا سه روز از عراقیها پنهان ماند. پس از سه روز، گروهبانی به نام «نذیر» متوجه این ماجرا شد؛ اما ترسید که موضوع را به فرمانده خود گزارش دهد؛ زیرا خود او نیز محکوم میشد، چرا که سه روز از وضعیت تلویزیون بیخبر بود. به هر حال «نذیر» به گونهای مسئله را حل کرد.
یکی از اهداف بعثیها این بود که با آوردن تلویزیون و ایجاد بحث و جدل در میان اسرا دو دستگی ایجاد کنند؛ اما کیفیت برتر وجاذبه برنامههای نمایشی اسرا، توطئه دشمن را خنثی میکرد.
ج) از شیوههای دیگری که بعثیها برای ممانعت و جلوگیری از برنامههای فرهنگی و هنری اسرا به کار بردند نصب بلندگو در اردوگاه و آسایشگاهها بود. آنها پس از شناسایی زمانهای اجرای برنامه اسرا در آسایشگاهها، صدای بلندگوها را بیش از اندازه بلند میکردند. پخش موسیقی یا سخنرانی ضدانقلابیون در هنگام اجرای دعاهای آسایشگاهی، یا اجرای تئاتر، بخشی از هجوم فرهنگی آنها به شمار میآمد.
بلندگو در بالای آسایشگاه نزدیک به سقف نصب شده بود. پس از آن که سرو صدای آن سرسامآور گشت، اسرا تصمیم گرفتند به گونهای صدای آن را خفه کنند. ابتدا یک جعبه مقوایی که درون آن یک حوله گذاشته شده بود روی آن قرار میدادند. با این کار، مقداری از صدای بلندگو کاسته میشد.
پس از آن که این ماجرا لو رفت، بچهها فکر بهتری کردند؛ پارهای اسفنج (ابر) را که اندازه آن کمی از بلندگو بیشتر بود با نخ به شکل جعبه و فشرده دوختند؛ سپس قطعه پارچهای خاکستری، همرنگ بلندگو روی آن کشیدند. پارچه، حالت کشباف داشت. هنگام اجرای برنامه، آن را روی بلندگو میکشیدند و از صدای آن کاسته میشد و اگر نگهبان هم از بیرون نگاه میکرد متوجه نمیشد.
در مرحله بعد، قطع کردن بلندگو، شکل کاملتری به خود گرفت و آن بدین گونه بود که سیم سفیدرنگ بسیار نازکی را از بالا به پایین کشیدند، دو طرف آن در دست مسئول بلندگو بود. هر گاه نگهبان خودی اطلاع میداد که«سیاه است» مسئول بلندگو سریع سیم را از دو طرف به هم میچسباند و صدا در همه آسایشگاه میپیچید؛ گرچه همین موضوع هم لو رفته و همیشه جنگ و گریزی بین سربازان و مسئولان بلندگوها بود.
پخش موسیقیهای مبتدل خوانندگان طاغوتی و عربی، همه اسرای معتقد و با معنویت را آزار میداد و همیشه این نغمههای شیطانی گوشخراش بود.
یکی از توطئههای خطرناک آنها مخدوش نمودن چهرههای مذهبی و با نفوذ اسرا بود. جاسوسان، مخفیانه نامهای این گونه افراد را به سربازان عراقی میدادند و آنها اسامی را به رادیو بغداد ارسال میکردند. رادیو نیز در بخش برنامه فارسی که شبها وقت آن بود اعلام میکرد که مثلا فلان و فلان از میان اسرای ایرانی در اردوگاه فلان، تقاضای پخش موسیقی فلان خواننده را کردهاند. یکی از این گونه موارد در آسایشگاه سه در موصل سه همه را مبهوت کرد. بلندگو نام چند نفر از مداحان و افراد پرنفوذ مذهبی آن آسایشگاه را اعلام کرد که تقاضای پخش ترانه فلان خواننده زن را نمودهاند.
اسرا از این موضوع میخندیدند و رادیو را به ریشخند میگرفتند. اما در مواردی که نام افرادی برده میشد که از اردوگاههای دیگر بودند، در دلهای پارهای از اسرا ایجاد شبهه میکرد؛ ولی خوشبختانه تیر دشمن به هدف نمیخورد. اسرا با توجه به توطئههای دشمن میدانستند که در این گونه مسائل جز اذیت و آزار، ضرری به آنها نخواهد رسید. «لایضروکم الا اذی» (جز اذیت و آزار، ضرری به شما نخواهند رساند). آنها آیات قرآن را پیوسته میخواندند و معتقد بودند که «انالله یدافع عن الذین امنوا...» (خداوند طرفدار و مدافع مؤمنین است)
با گسترش هجوم فرهنگی دشمن، اسرا یک گام پیش نهاده و جاذبههای هنرهای نمایشی را هم از نظر محتوا و هم قالب، بیشتر میکردند. دشمن نیز به این موضوع پی برده بود و جنگی پنهان و نابرابر همیشه در جبهه حق و باطل جریان داشت.
ب) ضابط «خلیل» افسر توجیه سیاسی اردوگاه و عضو حزب بعث، از چهرههای مرموز و توطئهگر بود. در طول دوران ماموریتش در اردوگاههای موصل تلاشهای زیادی کرد تا بتواند اخبار اردوگاهها را جمعآوری کند. او برای مقابله با تبلیغات فرهنگی- هنری اسرا زحمتهای زیادی متحمل شد. در اردوگاه موصل چهار، دستور داد یک سکو برای نمایش تئاتر و رقص درست شود. اسرا برخلاف میل درونیشان به ناچار آن سکو را ساختند. مدتها این سکو به عنوان سن نمایش تئاتر بود. هیچکس به خواسته ضابط خلیل جواب مثبت نداد.
حدود یک ماه گذشت و ضابط خلیل دستور داد تا آن سکو را خراب کنند؛ در مراسم تخریب، همه اسرا با رویی خندان شرکت کردند.
ط) در بسیاری از دورههای زمانی اسارت، عراقیها دست به دامان پناهندگان و ورشکستگان سیاسی ایران شدند. وقتی «ابریشمچی» معاون اجرایی سازمان منافقین، به اردوگاههای مختلف آمد، با رگبار سنگ از سوی اسرا هدف استقبال قرار گرفت و سخنان تکراری و فریبنده او که چیزی جز کینهتوزی در برنداشت اسیران را نسبت به نظام و انقلاب وفادارتر نمود.
هنگامی که «شیخ علی تهرانی» به اردوگاههای مختلف سر زد، جز لعن و نفرین از سوی اسرا چیزی نشنید و کسی حتی برای لحظهای جذب سخنان فریبنده او نشد.
در اردوگاه موصل دو، که اسرای عملیات خیبر در سختترین شرایط زندگی میکردند و جو ترور و وحشت بر فضای اردوگاه سایه شوم خود را افکنده بود، وقتی «شیخ علی تهرانی» میخواست سخن بگوید و در حالی که در حلقه محاصره سربازان و افسران خشن عراقی بود، یک اسیر با تمام شهامت و مردانگی به پا خاست تا حرف بزند.بعثیها و شیخعلی خوشحال شدند که او به میل آنها سخن خواهد گفت؛ اما او فریاد خروشان خود را اینچنین بیان کرد: «ایها الایرانیون و العراقیون، الموت لامریکا، الموت لشیخ...!»
این فریاد، همه را لرزاند و زمزمه لبها جز این سخن نبود: «او را خواهند کشت» و خدا چنین نخواست.
***
سیاست منع باعث پیشرفت پنهانی اندیشهها و کشف راههای پیچیده و مخفی شد، و سیاست جایگزینی و هجوم نیز شکوفایی اندیشهها برای مقابله با تهاجم فرهنگی و هنری دشمن را در پی داشت و ثمره آن، پیشرفت غنیتر فرهنگ اسلامی در اسارت بود.
آزادگان در اسارت نشان دادند که مایه اصلی کار فرهنگی بویژه هنر؛ استعداد، انگیزه، تعهد و شیدایی است.
آنها جوانمردانه در جهت پیشبرد فرهنگ غنی اسلامی پیش رفتند و در برابر هجوم فرهنگی دشمن مقاومت کردند و تلخکامیها را تحمل نمودند. از موانع سخت و ناهمواری راه نهراسیدند و سرانجام، به گلسرای توفیق الهی رسیدند.
آنگاه که امواج پرتلاطم فتنهها در اقیانوس اسارت تلاش میکرد تا کشتی مسافری آنها را درهم بشکند بیدغدغه و اضطراب اما پرامید و بانشاط با همه وجود و خلوص، روبه سوی نجف، سرود «یا علی» را زمزمه میکردند و آنگاه لمیده بر ساحل نجات، به موجهای فتنه لبخند میزدند. درود بر آنها باد.
1- در بیشتر اردوگاهها که جو حاکم به دست حزبالله بود تعداد این جاسوسان بسیار کم و معمولا برای همگی افراد، ناشناخته بودند.
2- آزاده، محمدحسین رافعی.
3- آزاده، محمدحسین رافعی.
4- یک نفر به عنوان مسئول قطع و وصل بلندگو انتخاب میشد.
5- یکی از رمزهایی که به هنگام آمدن نگهبان عراقی به کار میرفت.
البته تشویق به اجرای تئاتر ضدانقلابی در همه اردوگاهها وجود داشت؛ در اردوگاه رمادی تا اندازهای بین اسرای ضدانقلاب و بریدهها عملا رواج یافت. آنجا نمایشهای قبیح و ناپسندی در هجو برخی از ارزشهای اسلامی به اجرا گذاشته شد؛ اما آنها از خوشرقصی خود نتیجهای نگرفتند و بر گناه خویش افزودند.
هـ) اجبار اسرا به تهیه روزنامه دیواری که در آن رژیم بعث عراق هدف تشویق قرار گیرد یکی از شیوهها بود. آنها سعی میکردند در میان اسرا کسی را بیابند که دارای تفکر انحرافی باشد و از او، نخست، مقاله یا نوشتههای به صورت پنهانی دریافت کنند؛ سپس علنا به نیروسازی پیرامون آن فکر و اندیشه انحرافی یا الحادی بپردازند، یا اینکه مخالفان جمهوری اسلامی را با نوشتن مقالات و اشعار هجوآمیز هدف حمایت خویش قرار دهند و به این وسیله جو اردوگاه را از دست نیروهای حزباللهی و متدین خارج سازند تا به اهداف خود برسند.اولین بار که «یونس» عضو حزب بعث و فرد سرشناس استخبارات عراق، در اردوگاه موصل موضوع روزنامه دیواری را مطرح کرد، برای جلوگیری از اختلافافکنیهای او، گروه فرهنگی اردوگاه دست به کار شد؛ نگارنده این سطور مقالهای پیرامون خاصیت «سیر» نوشت و دوستی دیگر به بیان فواید ورزش مخصوصا فوتبال پرداخت، به نحوی که «یونس» متوجه نویسندگان نشود. مقالهها به او رسید. سرانجام پس از توطئههای زیاد وی و خنثی شدن آن توسط اسرای بصیر، این شیوه نیز نتیجهای برای آنها در پی نداشت.
و) آوردن نشریههای فارسی زبان «حقیقت» و «مجاهد» که پر از دروغ و افترا بود، ابزار دیگری برای بازداری از برنامههای پیشرفته اسرا محسوب میشد که همه این موارد با ضد حملهها خنثی میگشت و دشمن همچنان ناکام میشد. هفتهنامه «حقیقت» که درعراق تهیه و تنظیم میشد چیزی جز طرفداری از حزب بعث و نشر اکاذیب درباره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در پی نداشت و ماهنامه «مجاهد» که از طرف منافقین شکست خورده و پناهنده به دولت عراق منتشر میشد نیز در میان اسرایی که به خشونت و ماهیت ضد انسانی آنها پی برده بودند، جایی باز نکرد.
گروه تئاتر همیشه آماده حمله فرهنگی به دشمن بود و علاوه بر خنثی کردن تبلیغات عراقیها از راههای مختلف، به ترویج فرهنگ خودی میپرداخت.
ز) گفتیم تهیه مصاحبه با اسرا به ويژه اسیرانی که ذکر آنها رفت و پخش آن از طریق برنامههای فارسی تلویزیون عراق، از دیگر ابزاری بود که سعی در اختلافافکنی بین اسرا و خنثی نمودن اثر برنامههای فرهنگی و هنری آنها داشت.
اسرا سعی میکردند زیربار مصاحبه نروند، تا خواستههای عراقیها عملی نگردد. در اواخر مرداد سال 67، هنگامی که از اردوگاه 156 نفری تکریت (شماره پنج) درخواست مصاحبه کردند، کسی اعلام آمادگی نکرد. شاید این برخورد، وضعیت عمومی اسرا را در معرض فشار و خطر قرار میداد. اما رهبر اسرا، حجتالاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی به پا خاست و گفت: «هر کس میخواهد مصاحبه کند با من بیاید. بگذار مردم ایران بدانند که ما هنوز زندهایم و کسانی که از طریق مصاحبهها ضعف نشان میدهند و خواستههای عراقیها را عملی میکنند، تعداد قلیلی بیش نیستند!» او همراه تعدادی از اسرا برای مصاحبه رفتند. پیش از حرکت، این چنین گفت: «برادران، برای ما دعا کنید!»
روز بعد، اسرای اردوگاه شماره پنج، سختترین شرایط را داشتند. حاجآقا ابوترابی در زیر ضربههای کابل و شلاق کینهتوزان عراقی، جز فریاد «یازهرا» ندای دیگری نداشت و اسرا، آرام و پنهانی اشک میریختند.چند روز بعد، مصاحبه او پخش شد: «ما قطرههای جداشده از اقیانوس بیکران انسانهای پاکدامن هستیم. امیدوارم هرچه زودتر این قطرهها به اقیانوس متصل شود...! مصاحبه شش دقیقهای او ضربه سختی بر پیکر دستگاه تبلیغاتی دشمن زد.
عراقیها و بویژه مسئولان توجیه سیاسی آنها، هیچگاه آرام و قرار نداشتند و پیوسته ابزار و شیوههایی را برای از بین بردن روحیه انقلابی و باورهای اعتقادی اسرای ایرانی به کار میبردند.
ح) نوشتن شعارهای تبلیغاتی و برخی موارد همراه با توهین به امام خمینی(ره) یا دیگر پیشگامان نهضت دینی ما، ابزار دیگری بود که مدتی دشمن را به خود مشغول کرده بود. اما با واکنش اسرا و گاهی اعتصابات، دشمن شکست خورد و اسیران غیور و آگاه، در مسیر نشر فرهنگ اسلامی به ویژه از طریق تئاتر و... پیش میرفتند. عشق به امام خمینی اجازه نمیداد که دشمن بر ساحت مقدس او کوچکترین خدشهای وارد آورد. چه بسیار کسانی که ضربههای سخت کابلهای دشمن را بر بدنهای ناتوان خود تحمل کردند؛ اما حاضر نشدند به امام کمترین اهانتی صورت بگیرد. در اردوگاه موصل چهار، بعثیها یک روز از ظهر تا عصر پوسترهایی اهانتآمیز نسبت به رهبر کبیر انقلاب و رهبران دینی و انقلابی بر دیوار چسباندند. اعتصاب اسیران غیور، دشمن را به زانو درآورد و آنها را وادار کرد که از شب تا صبح پوسترها را کنده و پاره کنند.