kayhan.ir

کد خبر: ۱۸۰۶۹۴
تاریخ انتشار : ۰۴ بهمن ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۹

ذکر خداوند و برکات دنیوی و اخروی آن



آیت‌الله حسین مظاهری

در نوشتار حاضراهمیت، آثار و برکات ذکر و یاد خداوند براساس آیات و روایات تشریح شده است.
***
مرحوم کلینی (ره) در جلد دوم اصول کافی در باب ذکر، روایاتی نقل کرده که معمولاً صحیح‌السّند و ظاهرالدّلاله است. در این روایات، علاوه‌بر تأکید بر ذکر و یاد خدا، برخی از آثار و برکات آن تبیین شده است.
از جمله در حدیث قدسی از قول امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمودند: «قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ مَنْ ذَکَرَنِی‏ سِرّاً ذَکَرْتُهُ عَلَانِیهًًْ»[۱]
در حدیث قدسی دیگری نیز از قول مبارک امام صادق(ع) نقل می‌کند:«قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا ابْنَ آدَمَ اذْکُرْنِی فِی مَلَاٍ أَذْکُرْکَ فِی مَلاٍ خَیْرٍ مِنْ مَلَئِکَ»[۲]
برکات دنیوی و اخروی یاد خداوند بر اساس این دو روایت و روایات مشابه دیگر، اینکه خداوند تعالی می‌فرماید: هرکس در خلوت یا جلوت من را یاد کند، من هم به یاد او هستم.
به عبارت دیگر هرکه به صورت پنهانی یا آشکارا، به یاد خداوند سبحان باشد، خدا به شکل برتری به یاد او خواهد بود.
اگر کسی به یاد خدا باشد، همه‌ جا را محضر خدا بداند و ادب حضور را مراعات کند، خداوند متعال در دنیا و آخرت از او یاد می‌کند و فریادرس اوست.
رسول خدا«صلّی‌الله‌ علیه ‌وآله» فرمودند: هرکس اهل ذکر باشد و زیاد خدا را یاد کند، خداوند او را دوست می‌دارد و او را از آتش جهنّم و از نفاق دور خواهد کرد.[۳]
ذکر خدا، عامل سرافرازی
و عزت و محبوبیت
 آنکه مداومت بر ذکر دارد، در روز قیامت مقام بالایی دارد، دست عنایت خدا روی سر اوست و خدا کمک کار او خواهد بود. وحشت و اضطراب از قیامت ندارد، چون خدا را دارد و این نتیجۀ این است که در دنیا در نهان و آشکار به یاد خدا بوده است.
 چنین کسی در پرتو یاد خدا به جایگاهی می‌رسد که می‌گوید:«بیایید و کتابم را بخوانید.»[۴]؛ مردم بیایید و ببینید چقدر سرفرازم. اندازه یاد خدا هم با میزان یاد او از خدا تناسب دارد. هر چقدر او به یاد خدا بوده است، به همان اندازه خدا در آخرت به یاد او خواهد بود.
در روایت دیگری، ابو‌حمزه ثمالی از قول امام‌باقر(ع) نقل می‌کند که فرمودند: در توراتی که تحریف نشده، نوشته شده است که حضرت موسی(ع) به پروردگار متعال گفت: آیا تو به من نزدیکی تا با تو مناجات کنم؟ یا دور هستی تا صدایت بزنم؟ خداوند عزّوجلّ فرمود: «أَنَا جَلِیسُ‏ مَنْ‏ ذَکَرَنِی»؛ من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند. سپس موسی پرسید: در آن روزی که  هیچ کس پناهی به جز تو ندارد، یعنی در قیامت، چه کسی در پناه توست؟ خداوند تعالی فرمود: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَنِی فَأَذْکُرُهُمْ»؛ آنها که من را یاد می‏کنند، پس من هم آنها را یاد می‏کنم.[۵]
خوشا به حال افرادی که در عالم برزخ و در قیامت، خدا با آنهاست و خدا را دارند.
خوشا به حال آنان‌که در قبر، وقتی که همه می‌روند و با چشم ناامیدی به همه نگاه می‌کنند و می‌بینند که هیچ‌ فریادرسی ندارند، خدا با آنهاست.
راجع به پل صراط که همه باید از آن گذر کنند:«و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه‏] در آن وارد می‏گردد. این [امر] همواره بر پروردگارت حکمی قطعی است.‌»[۶]؛ در روایت می‌خوانیم از مو باریک‌تر، از شمشیر برنده‌تر و از آتش سوزاننده‌تر است. [۷] امّا برای مؤمن، یک لحظه است و مثل برق از آن عبور می‌کند. [۸]
ذکر و یاد دائمی خدا، در دنیا نیز به فریاد انسان می‌رسد و باعث سرافرازی او در بین مردم می‌شود. همه می‌خواهند سرفراز باشند، حتی کسانی که ریاست‌طلب نیستند نیز سرفرازی در میان مردم را دوست دارند. حبّ سرافرازی و سربلندی، نه تنها رذیلت نیست، بلکه یکی از فضائل هم هست و این سرافرازی در اثر ذکر خدا روزی انسان می‌شود.
قرآن کریم می‌فرماید:«در خانه‏هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت‏] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود. در آن [خانه‏]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش می‏کنند: مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی آنان را از یاد خدا به خود مشغول نمی‏دارد. [۹]
افرادی هستند که دست عنایت خدا روی سر آنهاست و خداوند تعالی لحظه به لحظه آنان را رو به فضیلت و رو به آقایی بالا می‌برد. آنان چه کسانی هستند؟ کسانی که دائم ذکر می‌گویند و همیشه به یاد خدا هستند؛ چه در میان مردم و چه در خلوت، همه‌جا را محضر مقدّس خداوند می‌دانند و ادب حضور را
مراعات می‌کنند.
بیوت در این آیۀ شریفه، معانی مختلفی دارد؛ یکی از معانی آن مساجد و مزارهای شریف است. در روایات نیز بر وجود مقدّس ائمۀ طاهرین(ع) تطبیق شده است. [۱۰]
معنای دیگر که ظاهراً آیه شریفه در آن ظهور دارد، این است که خدا اذن داده است که قدر و منزلت اهل ذکر بالا رود. در واقع دست عنایت خدا روی سر آنهاست. کسانی که روز و شب، یعنی دائماً، به یاد خداوند هستند، خداوند متعال به آنان شرافت و کرامتی خاص در دنیا عنایت می‌فرماید.
به قول شاعر:
صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر به دوام
   ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
بنابراین، روحانیّت، افراد تأثیرگذار جامعه و به طور کلّی افراد متدیّن، باید توجه داشته باشند که برخورداری از سرافرازی و سربلندی در دنیا، در سایه ذکر و یاد خداوند برای آنان حاصل می‌شود.
امام جماعت، امام جمعه، رئیس ‌و هر کسی که خواهان محبوبیّت و ابهّت در بین مردم است، کسی که می‌خواهد تبلیغ کند و تأثیرگذار باشد، کسی شهرت حلال بخواهد، باید همواره به یاد خدا باشد و به‌خصوص ذکر عملی، که همان رعایت تقواست را به‌جا آورد و بالأخره اگر کسی بهشت بخواهد، اگر دنیا بخواهد و اگر سیروسلوک بخواهد، باید اهل ذکر باشد.
انسان باید با ارزش‌های معنوی و با عالم غیر ناسوت سر و کار داشته باشد و به عبارت دیگر، غرق در معنویّات باشد. افرادی هستند که با ارتباط با خدا و معنویّات و با مداومت بر ذکر، توانسته‌اند در همین دنیا با ملائکه ارتباط برقرار کنند. قرآن کریم می‌فرماید: «در حقیقت، کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می‏آیند [و می‏گویند:] «هان، بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتی که وعده یافته بودید شاد باشید. در زندگی دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم‏.» [۱۱] تعجب نکنید، همه ما باید چنین باشیم. حالا اگر دل ما، محیط ما، اعمال ما، اقتضا نمی‌کند، این حرف دیگری است؛ ولی باید چنین باشیم. برخی از مفسّرین چنین ارتباطی با ملائکه را مربوط به موقع مرگ می‌دانند. امّا آنچه آیه شریفه می‌گوید، مهم‌تر از این حرف‌ها است. کسی که بگوید: «الله» و بر روی آن پا برجا باشد و استقامت ورزد، یعنی کسی که همه‌جا را، چه در خلوت و چه در جلوت، محضر خدا بداند و ادب حضور را مراعات کند، «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ»؛ با ملائکه سر و کار خواهد داشت و اگر مثلاً یک خوفی یا غصّه‌ای برای او پیدا شده است، ملائکه می‌آیند، او را دلداری می‌دهند و می‌گویند: « نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است! ».
غم و غصه در دنیا برای کسی که آخرت را با همۀ آن مقام‌ها دارد، یعنی چه؟ کسی که خدا را دارد، ترس برای او چه معنایی دارد؟ «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا»؛ بعد هم می‌گویند: ما کمک کار تو هستیم: «نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ»؛ خدا ما را خلق کرده است که یار و یاور تو باشیم.
دو آیه در قرآن است، من از شما تقاضا دارم به این دو آیه خیلی توجه کنید، خیلی مهّم است. آیۀ اوّل می‌فرماید: «و یاری‏کردن مؤمنان بر ما فرض است. ‏»[۱۲]؛ مؤمن به ما حتماً حق دارد، شک نکنید حق چه چیز را دارد؟ حق دارد که او را کمک کنیم.
آیۀ دوم راجع به گرفتاری‌ها است، نه اینکه فقط گرفتاری در زندگی دنیوی او باشد، مثلاً اگر شبهه برای او پیدا شده است و نمی‌تواند آن را حل کند یا مثلاً حال قبض پیدا کرده و حال یقظه را از دست داده شده است، در نماز شب بی‌حال است و نمی‌تواند آن را رفع کند. قرآن می‌فرماید می‌خواهید من داروی آن را بگویم؟ می‌فرماید: «‌زیرا بر ما فریضه است که مؤمنان را نجات دهیم.‌»‌[۱۳]
حتماً در گرفتاری‌ها مشکل را حل می‌کند، حال قبض او را به حال بسط برمی‌گرداند. زمزمه‌ها در نماز شب می‌دهد. بیداری در دل شب به او می‌دهد. نمی‌شود کسی با خدا باشد، امّا نماز شب او تعطیل شود، اگر کسی نماز شب و سوز و گداز در شب ندارد، باید بداند که هرچه هست، از قامت ناساز بی‌اندام خود اوست.
پروردگار عالم روی ذکر تأکید فراوانی دارد. قرآن کریم می‌فرماید:«‌ای کسانی که ایمان آورده‏اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار و صبح و شام او را به پاکی بستایید. » [۱۴]
امام‌ صادق(ع)در روایتی فرمودند: خدا هر چیزی که از بنده‌هایش خواسته است، مقیّد خواسته، به غیر یک چیز؛ خدا گفته‌ است نماز بخوانید، هفده رکعت با نافله‌های آن پنجاه‌ویک رکعت می‌شود، بالاخره
محدود است.
خدا گفته است یک ماه روزه بگیرید، خدا گفته است خمس و زکات بدهید، یک حدی دارد، خدا گفته است مکه بروید، یک ماه می‌شود و بالأخره همه واجبات و مستحبات حدی دارند، به غیر از یک چیز که از نظر قرآن حد ندارد، بلکه همیشگی می‌خواهد و آن ذکر است. سپس آیه شریفه بالا را تلاوت کردند.[۱۵]
جمله (صبح و شام) در این آیه، بر کثرت ذکر تأکید دارد و معنای آن این است که بنده، همیشه و به طور دائم باید به یاد خدا باشد. یعنی به اصطلاح دائم‌الذّکر باشد. من دیده‌ام افرادی که اینها در کما هستند، امّا اهل ذکرند، موقع مرگ آنها است، امّا اهل ذکر هستند و هیچ توجه ندارند به هیچ چیز، امّا به «لااله‌الاالله» و به «یاالله» توجه دارند. من زیاد دیده‌ام که دائم‌الذّکر است، حتی در کما، لذا این افراد اگر جلو بروند، در خواب هم اهل ذکر می‌شوند و می‌توانند نفی خواطر بکنند.
 آخرین ذکر و سفارش علامه طباطبایی در واپسین لحظات زندگی
خوشا به حال آنها که در خواب یا در بیداری، می‌توانند نفی خواطر کنند؛ وسوسه‌ها، تخیّل‌ها و فکرهای بی‌جا نمی‌تواند به سراغ آنها بیاید. این افراد دل دارند و دل آنها درب دارد. وقتی چشم و گوش و زبان آنها درب داشته باشد، دل آنها نیز درب پیدا می‌کند و آن درب به روی وسوسه‌ها، تخیّل‌ها و توهّم‌های بی‌اساس بسته می‌شود. به این نفی خواطر می‌گویند که خیلی مشکل است، امّا گروهی راه را رفته‌اند و شده است و علاوه‌بر بیداری، در خواب هم نفی خواطر دارند.
خدا از ما می‌خواهد جداً دائم‌الذکر باشیم. استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی(ره) روزهای آخر عمرشان را سپری می‌کردند که عدّه‌ای از ما شاگردها خدمت ایشان رسیدیم. در حالی که حال ایشان بد بود، با یک ادب و خضوعی در مقابل ما نشسته بودند. من به ایشان گفتم: آقا! یک نصیحت به ما کنید تا مرخص شویم، ایشان فرمود:«فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُم‏»(پس مرا یاد کنید، تا شما را یاد کنم‏.) [۱۶]
چند روز بعد در بیمارستان به ملاقات ایشان رفتیم. خانم ایشان گفتند: حالی پیدا کرد و چند مرتبه گفت: توجه، توجه، توجه، تا از دنیا رفت. این «فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُم‏» را از چند روز قبل به ما گفتند و بعد هم موقع مرگ یک پیام عمومی به همه دادند و گفتند: «توجه، توجه، توجه».
مراتب ذکر
ذکر مراتبی دارد؛ مرتبه اول آن ذکر لفظی یا ذکر زبانی است. هرکسی باید یک ذکری انتخاب کند و مرتّب بگوید. مثلاً سفارش می‌کنند کسانی که هنوز به جایی نرسیده‌اند، ذکر یونسیّه را بگویند: «معبودی جز تو نیست، منزّهی تو، راستی که من از ستمکاران بودم‏.» [۱۷]؛ مخصوصاً به معنای
آن توجه کنند.
حضرت یونس(ع)، پیامبر خدا بود، امّا حرکتی که به شأن او نمی‌خورد، از او سر زد. پروردگار عالم او را زندان کرد.
قرآن می‌گوید: اگر اهل ذکر نبود، تا روز قیامت باید در دل ماهی می‌ماند:«و اگر او از زمره تسبیح‏کنندگان نبود، قطعاً تا روزی که برانگیخته می‏شوند، در شکم آن [ماهی‏] می‏ماند.» [۱۸]
بالأخره این مرتبه اول ذکر است که همه باید داشته باشیم. اذکاری مانند صلوات، «لااله‌الاالله» و «لاحول‌ولاقوه‌الاباالله» را که هر کدام خصوصیّتی دارد، مرتب بگوییم. امّا بر ذکر یونسیّه خیلی سفارش شده است. لازم هم نیست که دو زانو و رو به قبله باشیم یا آداب خاصّی به‌جا آوریم، بلکه آنکه اهل ذکر است، در راه ذکر می‌گوید. انسان می‌تواند در راه یا در بین کارهای روزانه، مثلاً صد مرتبه سورۀ توحید را بخواند یا هزار مرتبه صلوات بفرستد. اگر کسی این مرتبه از ذکر را ندارد، بداند خسارت عجیبی دارد.
مرتبه دوم، ذکر قلبی است، آن هم نه به این معنا که بنشیند و ذکر را در دل بگوید، در اسلام چنین روشی نداریم. ذکر قلبی آن است که قلب انسان به دنبال زبان بگوید: «لااله‌الاالله» تا کم‌کم به آنجا برسد که در مجلس شام مؤذن گفت: «اشهد ان لااله‌الاالله»، امام سجاد(ع) فرمودند: پوست، گوشت و خون من هم می‌گوید: «اشهد ان لااله‌الاالله».[۱۹]
مرتبۀ سوم، ذکر عملی است که از مراتب اول و دوم مهم‌تر است. امام صادق(ع) می‌فرمایند: اگرچه اذکار لفظی نظیر تسبیحات اربعه، ذکر است، امّا قرآن یک چیز دیگر می‌خواهد و آن ذکر عملی است، به این معنا که انسان موقع انجام هر عملی، ببیند حلال است یا حرام و محرمات را ترک کند و واجبات را
به‌جا آورد. [۲۰]
حضرت امام«ره » بارها می‌گفتند و این اواخر دیگر در رسانه‌ها هم می‌گفتند که: همه‌جا محضر خداست، ما در محضر خدا هستیم، ادب حضور باید مراعات شود. این همان ذکر عملی است.
___________
پی نوشت ها:
[۱]. الکافی، ج ۲، ص ۵۰۱.
[۲]. الکافی، ج‏۲، ص ۴۹۸.
[۳]. الکافی، ج‏۲، ص۵۰۰.
[۴]. الحاقه، ۱۹.
 [۵]. الکافی، ج‏۲، ص۴۹۶.
[۶]. مریم، ۷۱.
[۷]. امالی الصدوق، ص ۱۷۷.
[۸].  فضائل الشیعه، ص ۵.
[۹]. النور، ۳۶و۳۷.
 [۱۰]. الکافی، ج ۹، ص ۲۵۶.
[۱۱]. فصلت، ۳۰و۳۱.
 [۱۲]. روم، ۴۷.
[۱۳]. یونس، ۱۰۳.
[۱۴]. الاحزاب، ۴۱و۴۲.
[۱۵]. الکافی، ج ۲، ص ۴۹۸.
[۱۶]. البقره، ۱۵۲.
[۱۷]. الانبیاء، ۸۷.
[۱۸]. صافات، ۱۴۳و۱۴۴.
[۱۹]. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۹.
[۲۰]. الکافی، ج ۲، ص ۸۰.
از: حوزه نیوز