تاریخ شفاهی انقلاب به روایت مرحوم حاج حبیبالله عسکراولادی-شبشکنان-11
روزی که رژیم پهلوی قدرت مرجعیت را دریافت
مرجع تقليد بصير و هوشمند
در مشهد همين که به بزرگاني در آنجا ادعاي دولت را گفتند بعضي با عجله و شتاب حتي دستور دادند اطراف صحن چراغاني بشود که موفق شديم و پيروز شديم! در قم هم وقتي که شب هنگام، به يکي از بيوت گفته بودند، صبح آن شخص روحاني اعلاميهاي داده بود و دستور اينکه اطراف صحن چراغاني بشود را صادر کرده بود.
حضرت امام مطلع شدند و با آن شخصيت تماس گرفتند و فرمودند «شما گفتيد که چراغاني بشود؟» آن شخصيت گفته بودند که بله؛ چون وقتي مردمي که مبارزه ميکنند، پيروز ميشوند بايد که جشني باشد. عبارتي که من در يادم هست که از حضرت امام نقل شده اين است که «چه پيروزي؟ چه جشني؟ اينها با سر و صدا و بوق و کرنا يک مصوبه ضد اسلام را اعلام کردند. ولي شبانه آمدند در گوشي با آقايان چيزي گفتند.» البته آن شب با امام هم تماس نگرفته بودند و تماس را با بقيه گرفته بودند. يک عبارتي که به نظر بنده پيدا کردن سند آن بسيار مهم است، اين بود که ايشان فرمودند: «ملت مسلمان ايران سالها بهانهاي براي مبارزه ميجسته است. مبارزه بر عليه تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي بهانه براي مبارزه ملت اسلام بوده و پيروزي و جشني در کار نيست. تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي بايد رسما الغا شود و در همان حدي که راجع به اصل تصويبنامه تبليغ شده است بايد درباره الغاي آن هم تبليغ شود».
رژيم سفاک الغاي اسلام و الغاي رسميت مذهب تشيع را در لفافه يک آرزوي 60 يا 70 ساله مردم يعني انجمنهاي ايالتي و ولايتي قرارداده بود. اين لفافه با چند فريب همراه بود؛ يک فريب براي بانوان کشور و يک فريب براي احزاب سياسي که اسلام در اساسنامهشان نبود، بلکه ضديت با اسلام در اساسنامه اکثر آنها بود. تصور آن احزاب اين شد که اين تصويبنامه با اين خصوصيت گامي به پيش است.
اين طرف هم مراجع تقليد به خصوص حضرت امام دريافتند که بايد پرده ريا و فريب را دريد. رژيم سفاک از تصويبنامه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و مبارزه دوماهه روحانيت يک تجربه گرفت. برخي از مراجع و برخي از استوانههاي حوزههاي علميه و برخي از اساتيد سياسي و اجتماعي جامعه آن روز تجربه ديگري گرفتند. رژيم تجربه گرفت که براي اينکه بخواهد به جانب چنين هدفي يعني الغاي اسلام پيش برود و قانون اساسي را تغيير دهد بايد نيروي بيشتري را حرکت بدهد و يک حرکت مردمي راه بيندازد و به جانب يک مراجعه به افکار عمومي برود با چند فريب که قشرهاي گسترده جامعه را تکان بدهد.
اولين هستههاي تشکيلاتي نهضت اسلامی
پس از اينکه تصويبنامه الغا شد ما جمعي از چند هيئت به خدمت امام در همان منزلشان در کوچه يخچال قم رسيديم. امام فرمودند که «خيال نکنيد مبارزه تمام شده است. ملت مسلمان ايران به بهانه اين تصويبنامه آغاز کرد. شما بايد بدانيد از حالا بايد ارتباطتان با يکديگر مستحکمتر باشد. چون دستگاه جباره از اين تجربه مايهاي گرفته که ممکن است يک حرکت شديدتر را انجام بدهد.» حضرت امام از اين مقطع به وسيله بزرگاني در مراکز استانها و نيز خطبا و اسلامشناسان برجستهاي که در خط اسلام ناب قرار گرفته بودند، مردم را به تشکل تشويق کردند و فعاليت تشکلهای مبارز از اينجا آغاز شد.
بيشتر بزرگان به ضرورت اين سخن حضرت امام نرسيده بودند که بايد تشکلي پديد بيايد و ارتباطات مستحکمتر بشود. معتقد بودند حالا که مردم موفق شدند و پيش رفتيم لزومي ندارد که مردم را در صحنه نگه داريم و لزوميندارد کار سياسي بکنيم که براي حوزهها ضرر داشته باشد! امام رفته رفته در اين راه تنها شد ولي ارتباطاتشان را با بدنه مردم و اسلامشناساني که در ارتباط با ايشان بودن اين مستحکمتر کردند.
شيوه متفاوت امام
در واکنش به اصلاحات فرمايشي
رژيم توطئه جديدي را در قالب رفراندوم و در قالب شش ماده ترتيب داد تا به راي مردم بگذارد. من همين را اشاره ميکنم که غير از موضوع زنان، ميخواست با اصلاحات ارضي کشاورزان را فريب دهد. فروش کارخانجات دولتي و سهيم کردن کارگران را اضافه کرد، «سپاه دانش» و«سپاه ترويج آباداني» را با اين عنوان که ميخواهيم روستاها را آباد کنيم ترتيب داد.
احزاب سياسي، تشکلها و جبهههايي که به صورت علني فعال بودند با اين برنامه مخالفتي نکردند، البته غير از علما و متدينيني که در بعضي از اين تشکلها بودند؛ مثلا در نهضت آزادي آيتالله طالقاني کسي است که در همين اطراف رفراندوم دستگير شد. حتي بر سر در دانشگاه تراکتي را چپيهاي دانشگاه نصب کرده بودند که «اصلاحات آري ديکتاتوري خير». آنها اين برنامه را اصلاحات ناميده بودند. امام در بين مراجع تقليد در نحوه برخورد خيلي معتدل عمل کرده بود، آيتالله سيد احمد خوانساري و آيتالله خويي بسيار تند حرکت کرده بودند و آيتالله حکيم و بعضي از مراجع قم، مشهد و تهران نيز آهسته حرکت کردند.