ماه مبارک رمضان؛ آغاز سال نو بندگان حقیقی
آغاز سال عبّاد عالم، ماه مبارک رمضان است که آغاز عبادت محسوب میشود. بهترین کسانی که درک میکنند ماه مبارک رمضان چیست، همانهایی هستند که بنده خدا شدند و از نفس، رهایی پیدا کردند.
آیت الله روح الله قرهی
عبّاد حقیقی پروردگار عالم، شیرینی عبادت را در این ماه بیش از ماههای دیگر حس میکنند. چون اوّلاً این ماه، ماه ضیافتالله است. وقتی ماه مهمانی شد، خصوصیّت مهمانی این است که بریز و بپاش زیاد است. ولیمهای از ناحیه خدا است که با ولیمه دنیوی فرق میکند و آن، چشیدن طعم بندگی است.
* * *
تفاوتهای ضیافت دنیوی و ضیافت الهی
چشیدن این حلاوت، نسبی است. یک عدّه نسبت به اعمال خودشان، در ماه مبارک رمضان، این حلاوت را خیلی میچشند. آنها کسانی هستند که در مقام نفس مطمئنّه و عبد حقیقی خدا هستند.
طبیعی است که این ماه همانطور که فرمودند: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»(1)، برکات، رحمت و مغفرتش هم زیاد است، امّا نسبی است. نسبی بودن هم از ناحیه خداوند نیست، بلکه از ناحیه مردم است. پروردگار عالم رحمتش را در ماه مبارک دارد فراوان مرحمت میکند. این ما هستیم که باید ببینیم چقدر توانایی برداشت داریم. لذا اینکه اولیاء خدا در ماه رجب و شعبان خیلی مراقبه میکردند، به خاطر همین است.
پس این برداشت نسبی از ما است. در مثال مناقشه نیست، برای اینکه قریب به ذهن شود، چون ما با محسوسات و ملموسات کار داریم، این مثال را بیان میکنم. مثلاً در ضیافت ظاهری دنیا، یک عدّه نسبت به جسمشان، قدرت بیشتری در خوردن و برداشت از آن مجلس چرب و شیرینی که برایشان فراهم شده، دارند. منتهای چرب و شیرین دنیا، یک خصوصیّت دارد که انسان را مریض هم میکند.
در ضیافت پروردگار عالم هم یک عدّه نسبت به آن روح خودشان، از این فیض بخشی که خداوند راه انداخته، برداشت میکنند. آنچه دنیوی است، سوء هاضمه به وجود میآورد، امّا این برعکس است و علوّ درجات مرحمت میکند و عشق انسان را به عبادت بیشتر میکند.
در طعام دنیا، بیش از حدّ آن، دلزدگی ایجاد میکند. مثلاً اگر کسی غذایی را که خیلی دوست دارد، زیاد از حد بخورد، دلش را میزند و دیگر آن را نمیخورد. باید تنوّع باشد. امّا در آنچه که از ناحیه خداوند در ضیافت الله عطا میشود، نه تنها دلزدگی ندارد، بلکه عطش و درخواست او را هم بیشتر میکند.
اگر شیرینی را یک مقدار بیش از حد بخوری، دیگر دلت را میزند؛ امّا شیرینی عبادت و آنچه که در این ضیافتالله مرحمت میکنند، دل را نمیزند. منتها برداشت آن، بستگی به روح ما دارد و این خصوصیّت ماه مبارک رمضان است. امّا همه میتوانند برداشت کنند.
حرص و ولع زیاد اولیاء در ماه مبارک!
همانطور که بیان کردیم، سال نو عبّاد حقیقی، ماه مبارک رمضان است. چون آنها میفهمند که هر چه هست، در عبادت است. لذا آنها، هم فراوان و هم با حرص و ولع برداشت میکنند. همانطور که اگر کسی در دنیا، در مادیّات افتاد، با حرص و ولع برداشت میکند؛ آنها در معنویّت هم همینطور هستند و با حرص برداشت میکنند. یعنی آنقدر برداشت میکنند کأنهّ حریص هستند. مانند همان تعبیر عامیانه که بیان میشود: از نخورده بگیر و به خورده بده.
لذا درست است که فرمودند: در ماه مبارک رمضان، تلاوت یک آیه، معادل ختم قرآن است، امّا آنها به یک آیه بسنده نمیکنند. اولیاء خدا با همه مشاغلشان، روزی یک جزء، دو جزء و ... میخوانند. امام راحل عظیمالشّأن روزی حدّاقل سه جزء میخواندند که الآن امام المسلمین هم همینطور هستند.
درست است که بیان فرمودند: «وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ»(2)، امّا برعکس؛ اتّفاقاً خواب اولیاء الهی کمتر میشود. چرا اینطور است؟! مگر نگفتند: خوابتان، عبادت است، چرا نمیخوابند؟! آنها میفهمند و میگویند: الآن وقت خواب نیست، در ضیافت الله آمدیم و باید برداشت کنیم.
مثلاً یک کسی که در دنیا، به مجلسی میرود که غذاهای آنچنانی، مأکولات و مشروباتی فراهم است که تا کنون ندیده، حرص بیشتری میزند. شاید من و شما بگوییم که وقار میطلبد که خیلی پرخوری نکند و ...، امّا او در حال خودش است و با دیگران کاری ندارد. شاید دیگران او را نگاه کنند، امّا او اصلاً به این نگاهها توجّهی ندارد و تمام فکر و ذهنش برداشت از مجلس است.
اولیاء خدا هم همین حال را دارند و مثلشان در باب برداشت از ضیافت الله همین است که به هیچ عنوان به برداشت کم، قانع نیستند و کاری هم ندارند که دیگران میبینند. گرچه در آنجا، نگاهها، نگاههای بد است، امّا اینجا برعکس است و نگاهها، نگاههای ملائکه الهی و نگاههای خوب است.
درست است که فرمودند: «وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ»، امّا مگر میخوابند؟! اگر تا دیروز مثلاً پنج یا شش ساعت میخوابید، همین که ماه مبارک رمضان میشود، دیگر نصف میکند. ذکر و مطالبش، تا دیروز هر چقدر که بود، از امروز که ماه مبارک شده، دو برابر میکند. خواندن آیات را دو برابر میکند و ....
در ضیافت دنیا به من و شما میگویند: اگر یک مواقعی ناراحت هستید، در جشن مردم شرکت نکنید و آن را خراب نکنید؛ یعنی «عبوساً قمطریراً» وارد نشوید! طوری نباشد که در مجلس شادی مردم، با حالت عبوس و اخم کرده وارد شوید. مثلاً کسی در کنکور پذیرفته نشده و ناراحت است، اگر نمیتواند خود را کنترل کند، به مجلس شادی دیگران نرود.
یا برعکس آن هم هست، میگویند: در مجلس عزای مردم شاد نباش. لذا در قدیم، از این قهوهخوریهای کوچک بود که در مجلس عزا، قهوه تلخ میدادند که کامشان تلخ شود و صورتشان کشیده شود؛ یعنی میخواستند حالت شرکتکنندگان در مجلس عزا گرفته باشند.
لذا میفرمایند: در مجلس عزای مردم، شاد نباش و در مجلس شادی مردم، اندوهگین مباش. لذا آن کسی که در مجلس شادی میآید، طبیعی است که دیگر بیرون را کار ندارد و در حال و هوای آن مجلس است.
مثل اولیاء و عبّاد حقیقی در ضیافتالله و ماه مبارک رمضان هم، همین حال است. اینها وقتی ورود پیدا میکنند، دیگر خیلی با کارهای دنیا کار ندارند. البته این به این معنا نیست که بگوییم: کاری ندارند به سر مردم چه میآید، یا امثال این تکفیریهای ملعون چه کسانی را میکشند، یا در جایی ظلم میکنند و ....
عمومیّت یافتن حال دل کندن از دنیا
در ماه مبارک
اولیاء خدا در ماه مبارک از دنیا دل میکنند. البته قبلاً هم دل کندند، امّا در ماه مبارک، وضعشان تفاوت دارد و این مطلب در حال، رفتار و کردارشان معلوم میشود. آنها به یک جای دیگر دل میبندند. لذا خیلی از آنها دوست دارند که بعد از ماه مبارک بروند. آنان قبل از ماه مبارک، از هنگامی که ماه رجب آغاز میشود؛با گریه و ناله میگویند: ای خدا! تو که محبّت کردی، بزرگواری کردی و تا حالا ما را زنده نگاه داشتی، محبّتی کن و جان ما را نگیر تا ماه مبارک را درک کنیم. لذا درست است که هیچ موقع برای طول عمر خود دعا نمیکردند، امّا در ماه رجب این دعا را برای درک ماه مبارک و بخصوص لیالی قدر آن داشتند. امّا از آن طرف هم دوست داشتند که اگر بناست آن سال بروند، دیگر بعد از ماه مبارک بروند. چون اولیاء در آن موقع، حالت طهارت مطلق دارند، از دنیا دل کندهاند و مشغول به امور دنیوی نیستند.
میدانید دلیل اینکه گفتهاند حتّی کسی که مریض است نباید در ملأ عام روزهخواری کند، چیست؟ حتّی میگویند: در خانه هم که باشید، در پستو، آشپرخانه و یا جایی بروید که در مقابل آنهایی که روزهدار هستند، روزهخواری نکنید.
دلیل این است: آن حال کندن از دنیا و مافیهای آن، یعنی نخوردن، نیاشامیدن، علقه به دنیا نداشتن و ...، در وجود شما و جامعه به وجود بیاید. لذا خیلی قشنگ میشود که همه رعایت کنند.
مثلاً اگر کسی یک سیگار بکشد، برای آن که اهل صیام است، مهم نیست. مگر نیستند بعضی از آقایان، بزرگان، اولیاء و یا دیگران که عادیتر هستند، دوشنبهها و پنجشنبهها را در طی سال، روزه میگیرند؛ مردم هم همه دارند غذا و آب و ... میخورند. رستورانها باز است، در خانه غذا میخورند، مهمانیها هست و ...؛ اصلاً برای اینها مهم نیست. به تعبیر عامیانه عادت هم کردهاند.
لذا این مطلب برای اهل صیام خیلی مهم نیست امّا اینکه بیان میشود: در ملأ عام نخور، یا سیگار نکش و اگر این کار را انجام دهی، شلّاق دارد؛ برای این است که آن حال دل کندن از دنیا عمومیّت پیدا کند.
وقتی اینطور شد، اولیاء خدا به جمعآوری آنچه مال آخرت است، حریص میشوند.عمده قضیّه هم این است که به ما میگویند: از حلال دست بکش، نه از حرام و شبههناک! میگویند: وقتی اذان صبح گفته میشود، آن لقمهای را که با عرق جبین به دست آوردید، نخورید و یا نیاشامید؛ با همسر حلال همبستر نشوید و .... لذا از حلال دست میکشید، نه حرام.
دل کندن از دنیا؛ عامل نورانیّت در عبادت
آغاز سال عبادی عند الاولیاء و العبّاد، ماه مبارک رمضان است. ما یک سال هجری قمری، یک سال هجری شمسی و یک سال عبادی داریم. در همین سال عبادی، اتّفاقاً هر چه دل کندن از دنیا بیشتر باشد و حتّی حلال را هم کمتر به بدن برسانند، نورانیّت در عبادت به وجود میآید.
آیتالله مولوی قندهاری فرمودند: آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی را در عالمی - حالا نمیدانم عالم مکاشفه بوده، یا رؤیا و ... - دیدم. به آقا عرض کردم: چطور بود؟ ایشان چند مطلب را فرمودند که اوّل از همه این بود که فرمودند: سخت میگیرند، مواظب باشید.مال من گذشت امّا یک چیزی را میخواهم به تو بگویم و آن اینکه سیّد محمّدحسن! موقعی که من خیلی جوان بودم و وضعم خراب بود، همزمان با طلبگی کار هم میکردم. آن سال موقع افطار، ضمن گرسنگی، عطش عجیبی هم میگرفتم و هنگام بعدازظهر که دائم این عطش بیشتر میشد، من به یاد لب تشنه ابیعبدالله(ع) بودم. بعد خودشان فرموده بودند: آن سال که من این حال را داشتم ماه مبارک رمضان من، نورانیتر از همه ماه مبارکهای دیگرم بود - بعدها ایشان مرجع یکّهتاز شدند و از دست حضرت حجّت توقیع داشتند.
علّت در غل و زنجیر بودن شیطان
در ماه مبارک رمضان
ضیافت پروردگار عالم طوری است که میخواهند همه مادیّات را از انسان بگیرند؛ طوری که میگویند: گرسنگی و عطش را بچشد. میخواهند در ماه مبارک رمضان هر چه را در دنیا هست، از انسان بگیرند تا همه آرام شوند. جنگ و خونریزی نباشد.
کما اینکه خواب را هم میخواهند از او بگیرند. درست است «نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ» امّا به این معنا نیست که زیاد بخوابید. اصلاً برای همین گرفتن خواب است که دعاهایی که در شبهای ماه مبارک رمضان داریم، هم خیلی زیاد است و هم گاهی طولانی است. یک مورد آن همین دعای ابوحمزه که خیلی هم طولانی است. لذا دعوت میکنند شبها بیدار باشید.
اصلاً این بحث سحری خوردن که مستحب است، یک علتش این است که انسان بخورد اما اصل قضیه این است که میخواهند من و شما را، برای سحر بیدار کنند. متأسّفانه من و شما طی سال سحر بیدار نمیشویم - در حالی که باید بیدار باشیم - امّا در این ماه میخواهند انسان را از این بستر بکنند تا دیگر اهل خواب نباشد و خوابش کم شود. لذا همان یک مقداری که میخوابد، عبادت میشود. خدای متعال میگوید: همان یک مقدار هم برایت عبادت مینویسم؛ چون دائم در عبادتی «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ »، «دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ »دیگر هر لحظهاش وقت اجابت دعا میشود.
لذا یک دلیل اینکه فرمودند اوّل ماه مبارک رمضان شیاطین در غل و زنجیرند، این است که شبها خیلی جاها جمعیّتهای متفاوت، کم و زیاد، مردم بیدارند و مشغول به عبادت و مناجات هستند، در حالی که در ماههای دیگر هیچ وقت اینطور نبوده. لذا شیطان وحشتزده میشود.
گرچه این حال باید، عادت همیشگی بشر شود. البته نه اینکه شب نخوابیم؛ اتّفاقاً باید شب خوابید. مهمترین خواب هم، خواب شب است و بهترین موقع خواب هم ساعت ده تا دو است. این را بدانید دیگر از آنجا به بعد خواب اضافه است.
دل کندن از خواب شیرین بین الطلوعین
هر چه انسان بخوابد، خوابش هم سنگینتر میشود. لذا آن خوابی که برای ما لحظه خواب شیرین است، خواب بینالطلوعین است که شیطان میآید. اتّفاقاً آن موقع، موقع بیداری است. حالا چه کسانی میتوانند بینالطلوعین - که میگویند خواب شیرینی است - نخوابند؟ این یک رمز است؛ آنهایی که سحرگاهان بیدار باشند.
گاهی بعضی سؤال میکنند که بین نماز شب خواندن و بیداری بینالطلوعین، کدام را انتخاب کنیم؟ من میگویم که این سؤال، سؤال غلطی است. اتّفاقاً این دو با هم ارتباط دارند. آن که اهل شبخیزی شد، صددرصد میتواند، بین الطلوعین را هم درک کند.
البته باید با برنامه باشد. اگر من بخواهم تا دو نصف شب بیدار باشم، به مهمانی بروم، پای تلویزیون، سریالها و جام جهانی ببینم، معلوم است که نمیشود. بدن نیاز به خواب دارد، کما اینکه بدن نیاز به غذا هم دارد، زهد بیجا نمیشود امّا میشود اندک خورد. نستجیربالله، نعوذبالله یا روایات و تاریخ، دروغ است یا اینکه اگر حقیقت است، پس میشود. بیان شده گاهی صحابه در جنگ فقط یک خرما میخوردند. در جنگ خودمان هم به نوع دیگرش، همینطور بود. لذا میشود.
بهترین مدیران دنیا
اگر از کسی دنیا و مشغلههای آن را گرفتند، میتواند دنیا را به بهترین وجه مدیریت کند. اشتباه بشر این است که امور را به دست متّقین عالم نسپرده است. اگر مدیریت عالم به دست متّقین باشد، به دست آنهایی که از دنیا دل کندند، باشد، امور دنیا، به بهترین وجه میچرخد و خوب مدیریّت میکنند. اتّفاقاً باید از دنیا دل بکنی، تا بتوانی دنیاداری کنی.
اصلاً تمام مشکلات بشر همین است. الان همه خونریزیها در عالم به خاطر دنیاپرستان عالم است؛ چون دنیاپرستان حاکمند، نه دنیابریدگان. آنهایی که از دنیا دل ببرند، اینطور میشود.
لذا هرچه از دنیا دل ببری، نورانیتر میشوی.بنده خودم از آیتالله مرعشی نجفی شنیدم - الان آقازاده ایشان آیتالله سیّد محمود هم هستند و میتوانند شهادت دهند - که فرمودند: آن موقعی که من پول نداشتم و کار میکردم تا کتابی پیدا کنم و بیشتر زحمت میکشیدم و برای جلب این کتب از غذا خوردنم هم میزدم، نسبت به حالا موفّقتر بودم.
اصلاً گویا این یک قاعده است: هرچه بیشتر از دنیا دل کندی و کمتر داشتی، از آن سمت، بیشتر به تو مرحمت میکنند.نمیشود بنده بخواهم هم دنیایم خوب باشد و همه چیز داشته باشم، خانهام فلان جور باشد، سفره افطار و سحرم آنچنانی باشد، و هم دلم بخواهد آنچه که اولیاء خدا چشیدند بچشم؛ بخواهم وقتی شبهای ماه مبارک بیدارم، بعد از چند وقتی، مطالبی را که اولیاء متوجّه میشدند، من هم متوجّه شوم. البته دلمان میخواهد؛ چون ما بالاخره محبّ اهلبیت هستیم و بحمدالله، ذاتمان هم پاک است. بالاخره پدران و مادرانمان، انسانهای خوبی بودند و زحمت کشیدند امّا این از آن جمع ضدّینهای حقیقی است که محال است؛ یعنی هر کار کنی، درست از کار درنمیآید، نمیشود. ظاهر امر این است که به هرکه، هرچه از معنویّت میدهند، باید بیشتر از این دنیا دل بکند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1و2. وسائل الشيعه، ج: 10، ص: 313