مقاومت در فضای مجازی
شهیدی که عکسش روی لباس بازیکن پرسپولیس بود کیست؟
در جریان مسابقه دو تیم پرسپولیس و گلگهر سیرجان، وقتی علی علیپور، مهاجم پرسپولیس گل دوم تیمش را به ثمر رساند، در شادی خود، تصویری از شهید علی بابانیا را روی لباسش نمایش داد.
شهید علی بابانیا در وبلاگ «راه خطیر» اینگونه معرفی شده است:
خانواده بابانيا در سال 1340 با تولّد نوروزعلي غرق در شادي و سرور شد. او از زمان طفوليّت با مرگ مادرش طعم تلخ محروميّت و تنگدستي را چشيد و دوران ابتدايي را با نمرات ممتاز در دبستان هدايت قراخيل به پايان رساند و بعدها به دليل وضعيتِ خاصّ مالي از ادامه تحصيل بازماند.
وي در يازده سالگي پدرش را از دست داد و مجبور شد با كار كردن مسئوليّت برادران و خواهران را به عهده گيرد. به همين منظور در مطب دكتر مشغول به كار شد. در همين زمان با شنيدن فرمان تاريخي حضرت امام خميني(ره) مبني بر تشكيل ارتش 20 میليوني در بسيج ثارالله قراخيل شركت كرد. با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران اسلامي، از فعّالان جبهه و جنگ و پشت جبهه به شمار ميآمد و حماسههاي مكرر و خاطرات به يادماندنياش هيچگاه از خاطره همسنگرانش دور نخواهد شد.
نوروزعلي در پي اعزامهاي مكرر به مناطق جنگي سرانجام به همراه 108 نفر از بسيجيان پايگاه ثارالله قراخيل در عمليّات پيروزمندانه كربلاي 5 شركت نمود. دلاورمرد مازندران با رشادت به جنگيدن ادامه داد و در تاريخ 11/11/1365 شربت شيرين و گواراي شهادت را نوشيد و با اولياء الله همنشين شد.
در وصیتنامه شهيد نوروزعلي بابانيا آمده است: «خدايا! تو شاهدي كه من براي رضاي تو و جهت نصرت دينت، قدم به جبهه حق عليه باطل نهادم. اميدوارم بتوانم، بنده خوبي از بندگانت باشم. امروز كربلاي ايران، ياور حسيني ميخواهد. هر كجا حق با كفر درگير باشد آنجا كربلاست. در جبهه نور ما، قرآن با ابليس افلقي درگير هست و امدادهاي غيبي در جبههها، رزمندگان را به ادامه رزمشان استوار ميكند. در منطقه هفت تپّه، شاهد بمباران منطقه بهوسيله 40 فروند هواپيماي دشمن كافر بودم، وجب به وجب از خاك منطقه را با بمبهاي خوشهاي بمباران ميكردند و بمبها در يك قدمي رزمندگان ميافتاد. يا عمل نميكردند و يا عمل ميكردند، خسارتي وارد نميشد و انسان، كمكهاي خدا را با چشم خود ميديد. خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد: «مرا ياري كنيد، من شما را ياري خواهم كرد.» در سنگر رزمندگان اسلام، صداي قرآن و دعاي كميل و توسّل و نماز شبِ بسيجيهاي عاشق ميآيد، امّا در جبهه دشمن كافر، مشروب و قمار و هزاران كثافتکاري ديگر هست. حسينيها با رمز يا حسين(ع) و يا الله و يا مهدي(عج) بر كافران حمله ميكردند، امّا دشمنان كافر را بايد با مشروب و وعده ماشين و خانه و زنان، وادار به حمله كرد. من با توجّه به شناختي كه از دو صف دارم به جبهه حق عليه باطل آمدم. شايد بگوييد: او وضع مالي خوبي نداشت يا كارگر بود، به جبهه رفت. امّا به هزاران بيكار اگر ماهي 10 هزار تومان بدهند قدم به جبهه نميگذارند، چون در جبههها (بمبارانهاي هوايي) و گلولههاي توپ و تانك دشمن كافر هست. آيا شما حاضريد يكصد هزار تومان به شما بدهند تا دست شما را قطع كنند؟ من از خدا ميخواهم جسمم، در مقابل تيرهاي دشمن تکهتکه گردد، بسوزم ولي اسلام زنده باشد. سفارشي به شما مردم حزبالله: قدر فرزندان بسيجي قراخيل را بدانيد كه در تمام جبههها حاضرند. در كنار آنها باشيد و آنها را ياري كنيد. با مخالفان بسيج كه مخالفان امامند، دوستي نبنديد. خدا را در همه جا و همه حال ناظر بدانيد. اگر جنازه من آمد مرا در مزار شهداي (سيّد ميرزا) دفن نماييد. مراسم مرا بعدازظهرها بر سر مزارم برگزار نماييد. تا موقعي كه همسرم در منزل من هست از فرزندانم مهدي و روحالله سرپرستي نمايد و از او ميخواهم مرا عفو نمايد. از برادران بسيجي و حزبالله ميخواهم: فرزندانم را سرپرستي كنند و از همه مردم طلب عفو و بخشش مينمايم.»