kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۷۰۹۲
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۳۹۸ - ۲۰:۵۷
تاریخ شفاهی انقلاب به روایت مرحوم حاج حبیب‌الله عسکراولادی (شب‌شکنان)

طرفداران متعصب مصدق زمینه‌ساز اصلی کودتا بودند



در دوره ملي شدن صنعت نفت، بخش مذهبي و بخش ملي به صورت مشترک با هم فعاليت داشتند. پس از ماجراي تحميل نخست‌وزيري قوام‌السلطنه و بازگشت مجدد مصدق به مسئوليت در جريان قيام ملي 30 تير 1331، صحنه‌سازي‌هاي دشمنان سبب شد که مصدق و همراهانش خيال کنند مردم گرايش ملي را رجحان مي‌دهند و دکتر مصدق نيازي به بخش مذهبي ندارد.
مصدق به محض اين احساس عدم نياز شروع کرد به مستقل عمل کردن از آيت‌الله کاشاني و بخش مذهبي و اتکاي به بخش ملي و حتي نيروهاي چپ در کشور. اين رويکرد سبب شد که نيروهاي مذهبي به شرايط اعتراض کنند. بخش تند مذهبي که از اول حکومت دکتر مصدق با گرايش ملي مطلق مخالفت داشتند، مرحوم آيت‌الله کاشاني را تحت فشار قرار‌دادند که ما از اول گفتيم که اين‌ها مي‌خواهند نهضت را به جانب ديگري ببرند و اسلام را در کشور کنار بگذارند و فعلا کار را از کنار گذاشتن روحانيت آغاز کرده‌اند، ولي نهايتا اسلام را در کشور کنار خواهند گذاشت.
اين هيجان دو طرفه اسباب اين شد که عمده مردم از صحنه مبارزات سياسي کنار رفتند. براي اثبات اين مطلب شايد اين نکته کافي باشد که در 28 تير سال 1331 که اعلاميه مرحوم آيت‌الله کاشاني براي باز گرداندن حکومت دکتر مصدق و کنار زدن دولت قوام دولت تحميلي قوام‌السلطنه صادر شد اين مردم چنان به خيابان‌ها ريختند که مجالي براي نيروهاي نظامي در خيابان‌ها نگذاشتند. با اينکه تعداد خيلي زيادي به شهادت رسيدند، اما واقعا خون بر سر نيزه غالب شد و ناگزير محمدرضاي خائن در روز 30 تير قوام‌السلطنه را عزل و فرمان نخست‌وزيري دکتر مصدق را مجددا صادر کرد.
 از آن زمان تا 28 مرداد 1332 حدودا 13 ماه فاصله هست. در اين مدت درگيري بين دو بخش ملي و مذهبي اوج گرفت و کمونيست‌ها در اين باره بهترين بهره‌برداري را به نفع خودشان کردند. آنها خودشان را نيرويي نشان دادند که از دولت ملي حمايت مي‌کند و در کنار دکتر مصدق قرار گرفتند. به اين ترتيب مردم از صحنه‌ها کنار رفتند و دو بخش متعصب (يک بخش اطراف آيت‌الله کاشاني و يک بخش متعصب همراه دکتر مصدق)ماندند.
کمونيست‌ها هم با تمام نيروهاي کارگري يا کارمندي و فرهنگي که مي‌توانستند داشته باشند، در کنار نيروهاي ملي روش منافق‌گونه‌اي داشتند اما مردم از صحنه کنار بودند و حتي بيشتر اظهارنظر مي‌کردند که اصلا دعوا برسر لحاف کهنه ملا نصرالدين است! اينها برسر تقسيم قدرت با هم اختلاف دارند اين دعواها براي ملت‌، اسلام و کشور نيست. ديگر توجيهي براي هيچ کدام از اين دو بخش در عامه مردم نبود. به اين نشاني که در 25 مرداد که شاه ملعون از ايران رفت ، شبه کودتايي صبح 25 مرداد اعلام شد و تعدادي را دستگير کردند و بعد از آن دکتر مصدق منزل آيت‌الله کاشاني را تحت کنترل و خود ايشان را در محاصره قرار‌داد.
از 25 تا 28 مرداد نيروهاي مذهبي کوچک‌ترين تحرکي را نمي‌توانستند داشته باشند. روز 28 مرداد عده‌اي از جنوب تهران حتي از منطقه‌اي بدنام در تهران حرکت کردند. آنها ابتدا شعار مي‌دادند«هم شاه هم مصدق» و حرکت مي‌کردند. بازار که در 31 تير 1331 در کنار روحانيت براي برگرداندن دولت ملي دکتر مصدق يکپارچه بود، هيچ‌گونه حرکتي نکرد. حتي بعد از اينکه بازار را تعطيل کردند همه به سراغ زندگي شان رفتند. طرفداران متعصب دکتر مصدق سر بازار درگيري مختصري داشتند. ولي آن جمعيت (اهل جنوب شهر ومحله بدنام و...) توانستند به وسط شهر بيايند و به جانب خيابان فلسطين امروز (که آن روز خيابان کاخ بود و منزل دکتر مصدق در قسمت مياني اين خيابان قرار داشت) حرکت کردند.
دو دسته نيروي نظامی، يک دسته محافظين خانه دکتر مصدق و يک دسته مدافعين کاخ سلطنتي، با هم درگيري نظامي پيدا کردند و شايد دو يا سه ساعت همديگر را مورد حمله قرار‌دادند، ولي تمام شد و از مردم هيچ خبري نبود. شرايط شرايطي شده بود که هيچ کدام از دو طرف براي عامه مردم قابل دفاع نبودند. البته خود مرحوم آيت‌الله کاشاني باسلامت‌ترين موضع‌گيري‌ها را داشتند.
دکتر مصدق و يارانش قابل دفاع نبودند، زيرا بخش مذهبي را به شدت تحت محاصره قرار‌داده بودند.‌ اشاره شد که از اوايل حکومت مصدق شايد در بيش از دو سوم زمان حکومت دکتر مصدق مرحوم نواب صفوي در زندان او بود. فدائيان اسلام با دولت دکتر مصدق درگيري داشتند و همین دولت هم محاکماتي را براي فدائيان اسلام ترتيب داده بود.
به هرحال همان نيروي نظامي در وسط شهر تهران با حداکثر امکانات در روز 30 تير به مردم حمله کرد و نتوانست پيروز شود، ولي 28 مرداد درغياب مردم فقط يک هنگ براي دفاع از خانه دکتر مصدق مقاومت را ادامه مي‌داد که سرهنگ ممتاز فرمانده آن هنگ بود. يک تيپ هم از کاخ سلطنتي دفاع مي‌کرد و شرايط کساني که فرماندهي علني و مخفي آن را داشتند طوري نبود که اگر ملت در صحنه بودند بتوانند کاري بکنند. چون اين‌ها هيچ کدام به مردم شليک نمي‌کردند. دو طرف مدافع دو کاخ بودند يکي منزل دکتر مصدق و يکي کاخ سلطنتي. لذا من به برادران معتقد به خط ولايت و امامت و معتقد به ولايت فقيه عرض مي‌کنم سليقه‌ها براي تضارب افکار و براي رشد خوب است اما همين که آهنگ ولايت را شنيديم همه بايد سليقه‌هاي خودمان را فراموش کنيم وگرنه هر شروعي در تعصب شخصي، گروهي، خطي و جرياني انسان را به تعصب بالاتر مي‌کشاند و شياطين بين‌المللي و عوامل آنها سعي مي‌کنند در بين جراحت‌هاي نيروهاي مومن به انقلاب نمک بپاشند و فاصله را در بين اينها زيادتر کنند.